محمدباقر محسنی ساروی
نظام سیاسی حاکم بر کشور عربستان نوعی پادشاهی تاریخ گذشته و امپراتوری پیر و رو به زوال است که توان بهروزرسانی خود یا تن دادن به نوعی دموکراسی کنترل شده و حداقلی در دنیای پیچیده امروز را ندارد و باور به این موضوع، تا اندازهای فراگیر شده که طی دو دهه اخیر غالب رسانهها، تحلیلها و حتی «پیشگویی»هایی درخصوص اینکه پس از مرگ ملک فهد یا ملک عبدالله، این امپراتوری، دچار اضمحلال و فروپاشی از درون میشود، انتشار میدادند.
با مرگ «ملک عبدالله» در سال 93 شمسی و آغاز سلطنت برادر ناتنی وی «ملک سلمان»، اتفاقاتی در درون سطنت آل سعود رقم خورد که در مغایرت با سنت طولانی و سابقهدار آن تلقی میشد.
تمام هفت پادشاه عربستان سعودی فرزندان « ملک عبدالعزیز» بودند و براساس یک پروتکل پنهان، این سنت باید ادامه مییافت درحالیکه با آمدن ملک سلمان و در سایه یک رشته تحرکات نرم امنیتی یا کودتای درون خانوادگی، استمرار سلطنت در شاهزادهای جوان تعریف شد که آن روزها کمتر کسی او را میشناخت هرچند امروز به چهرهای جنجالی و معروف تبدیل شده است.
شاهزاده محمد بن سلمان که حدود دوسال پس از آغاز رسمی سلطنت پدر، به ولایتعهدی برگزیده شد البته سوابق سیاسی متعددی پیش از آن در کارنامه خود دارد گویا «ملک سلمان» از مدتها قبل و حتی در زمان حیات «ملک عبدالله»، در این اندیشه بود که «پسر بزرگ همسر سوم» خود را به ولیعهدی خویش برگمارد، اتفاقی که البته آسان نیست و در دو حوزه «کاستهای قدرت» و همچنین «توده سنی و سلفی جامعه عربستان»، مخالفانی سرسخت دارد.
«امیر محمد بن سلمان» که درحقیقت پادشاه «درسایه» این کشور پهناور اسلامی است، برای هموار کردن مسیر خود تا زمان حیات پدر، سه اقدام مهم در دست انجام دارد:
اول) خود را فردی متفاوت نشان دهد و در این راستا برخی قوانین زنستیز را در جامعهی بهشدت سنتی عربستان از سر راه برداشت، درحالیکه غالب پادشاهان و امیرزادگان سعودی، چندین همسر دارند، باور به «تک همسری» دارد و دست به اصلاحاتی سیاسی- اجتماعی زد که خوشایند غرب باشد و البته با کمک دلارهای نفتی صحرا و حمایت پنهان و آشکار شرکت «آرامکو» موفق بود و در غالب جوامع غربی از او با عنوان پادشاه جسور و تحولخواه در جامعه سنتی عربستان یاد میشود. دولتمردان غرب از او آشکارا حمایت میکنند و با وی عکس یادگاری میگیرند.
دو) در مقابل باجهایی که به آمریکا و برخی کشورهای غربی داد، تلاش کرد چهرهای مقتدر و حتی خشن از عربستان نشان دهد، دولتی که نزد همسایگان دور و نزدیک خود، همواره بهعنوان یک کشور معتدل با روحیه میانجیگرانه در اختلافات منطقه، ظاهر شده بود. مداخله نظامی در یمن، مواجهه با جمهوری اسلامی ایران که در تمام سالهای پس از انقلاب 57 و علیرغم وجود اختلافات، سابقه نداشت و حتی تنش با برخی شرکای عرب منطقه چون قطر، همه در این بستر ارزیابی میشود و در حقیقت، آش «امیرزاده خام سعودی» است.
سه) سازوکاری شبیه «پلیس مخفی» و «اس اس» ایجاد کرد تا هرگونه صدای مخالفان را با شدت خاموش کند تا در مسیر «طرح نو»یی که برای عربستان دارد، مشکلی بهوجود نیاید.
البته در فضای عمومی جامعه عربستان، از دیرباز نوعی تکصدایی با محوریت مذهب، نظام قبایلی و آموزههای مورد علاقه این پادشاهی وجود داشد و اجازه طرح صدای مخالف و نگاه متفاوت داده نمیشد.
شاهزاده جوان سعودی با تکیه بر اختیار گستردهای که از پدر دارد، تا این لحظه موفق شد از کنار عموها و عموزادههای عصبانی خود به سلامت عبور کند و هرچه خواست در برخورد با مخالفان خود که عمدتاً اعضای خانواده سلطنتی هستند، انجام دهد اما برای شاهزاده این جوان، آینده به آسانی امروز نخواهد بود.
جمال خاشقجی روزنامه نگار مستقل و منتقد سعودی و یادداشت نویس روزنامه "واشنگتن پست" به بند سوم این تغییر رفتار مربوط میشود اما «گاوِ شاهزاده در این ماجرا، چندقلو زایید» و اقدام به ربایش، شکنجه و قتل احتمالی یک «خبرنگار» در افکار عمومی دنیا، با قتل کودکان معصوم یمن، تفاوت بسیار دارد. در ماجرای خبرنگار واشنگتن پست و باتوجه به سابقه چنین اقداماتی، دو احتمال وجود دارد:
احتمال قوی این است که همانند موارد پیشین، «جمال خاشقچی» نیز به ریاض برده شد تا در خاطرهها گم شود و در یکی از سیاهچالههای عربستان شکنجه شود و بمیرد.
دولتمردان ریاض و ازجمله محمد بن سلمان، این گزینه را خوشتر میدارند و در سوابق اقدامات امنیتی عربستان، مشابه این اقدامات دیده میشود.
دوم اینکه به تعبیر برخی رسانهها، جمال خاشقچی را در داخل سفارت عربستان در ترکیه به قتل رساندهاند و جسدش را قطعه قطعه کرده از ساختمان سفارت بیرون بردهاند، این احتمال البته قدری دورتر به نظر میرسد و با سابقه برخورد نیروهای امنیتی عربستان با مخالفان همخوانی ندارد.
پایان سخن اینکه چه دنیای غرب همانند قتل عام کودکان یمنی، در مقابل این اقدام شاهزاده جوان سکوت کند و چه برخوردی قاطع داشته باشد-که البته بعید است-، مشکلی که آینده بن سلمان و فردای «امپراتوری صحرا» را تهدید میکند از متن و بطن جامعه عربستان است.
گستره نارضایتی علیه اقدامات بن سلمان از استان «شیعهنشین قطیف»، به مُفتیان بلند مرتبه سنی مذهب رسیده است، مُفتیان ناراضی و متعصب عربستان، شاید تا زمان حیات ملک سلمان، این ولیعهد جوان را تحمل کنند اما فردای مرگ «ملک سلمان»، اوضاع برای شاهزاده جوان، به آرامی امروز نخواهد بود.