باور نکنید اگر میگویند در فلان ترافیک اعصابم خرد شد. ما به شکل خودآزارانهای رانندگی در ترافیک را دوست داریم، چون به اعمال قدرت در خیابانها و جادهها معتاد شدهایم.
به گزارش عصر ایران، علی شاکر در روزنامه ایران نوشت: پژوهشگران میگویند اعمال قدرت باعث ترشح هورمونهای دوپامین و سروتونین در مغز میشود و دوست داریم آن را دوباره تکرار کنیم. مثل اعتیاد، اعمال قدرت در بار اول، بیشترین لذت را دارد. برای همین مدام در پی افزایش میزان این حس شادیآور اعمال زور هستیم.
واژه رانندگی کردن (Drive) از قرن 15 میلادی وارد زبان انگلیسی شده که به معنی به حرکت درآوردن است. در واقع فعلی است که آن زمان برای هدایت یا کار کردن با اسب به کار میرفت. ما انسانها اگر زمانی از اهلی کردن (بخوانید هدایت با زور و خشونت) اسب لذت میبردیم، اکنون عنان مجموعهای به ظاهر بیجان را به دست گرفتهایم. به جای شلاق زدن از گاز و دنده استفاده میکنیم و البته حواسمان هست که پیادهها باید سواره بودن ما را ببینند و ما از این امر لذت میبریم.
انسان تنها حاکم مستبد خودش اینطور فرض میکند. برای همین سریع میراند که به زمان و آسفالت زیر پایش ثابت کند که میتواند از هر دو جلو بزند. گاهی آنچنان از لذت دیکتاتوری خویش سرخوشیم که در اوج لذت به کام تصادفی مرگبار میرویم. طبق آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی سالانه یک میلیون و 350 هزار نفر در حوادث رانندگی کشته میشوند. 93 درصد از کشتهها هم در کشورهای با درآمد کم و متوسط اتفاق میافتد. تعطیلات نوروز امسال هم ۱۴۵ نفر در جادههای ایران کشته و ۲۹۵۰ نفر مجروح شدند.
اما رانندگی در ساختاری اجتماعی و فرهنگی بهمریخته باز هم لذت بیشتری دارد. پژوهشگران ثابت کردهاند که نورونهای مغز افراد مستبد پس از مدتی از درک احساس عاجزند. از این رو، ما در موقعیتهای پر ترافیک به جای اینکه قواعد رانندگی را رعایت کنیم آن را دور میزنیم و البته که به نتایج خوبی میرسیم. در آن حال ما بهدنبال آزار دیگران نیستیم. اصلاً «دیگری» را نمیبینیم که حتی به فکر آزارش باشیم.
برای همین است که در چنین وضعیتی، خط کندروی جادهها و اتوبانها معمولاً سریعتر است. ما از اینکه جاده را گول بزنیم و از شانه خاکی در مواقع ترافیک استفاده کنیم لذت میبریم. ترافیک میدانی شوقبرانگیز در اجرای عدالت است؛ چون از معدود جاهایی است که میتوان با پراید کنار بنز یک میلیارد و 300 میلیونی ایستاد و احساس همترازی کرد با آنان که هنوز ماشینهایشان دندههوایی ندارد.
ترافیک و جادهها عرصه لذت بردن ما از استبدادی ناخودآگاه است؛ جایی برای نمایش تعارض میان دو جنس. زمانی رئیس مرکز فرماندهی و کنترل ترافیک راهنمایی و رانندگی شهر تهران گفت: «طبق آمار و تجربه، رعایت قوانین رانندگی در زنان به تناسب بهتر از آقایان است.» اما چرا تصور کلی این است که خانمها بد رانندگی میکنند؟ در واقع مردان رانندگی را میدان عمل خویش میدانند و اگر از رانندگی خانمها شاکیاند نه ناشی از بد رانندگی کردن زنان، بلکه چون احساس میکنند دارد به میدان بازی اعمال زور آنان خدشهای وارد میشود.
جالب است بدانید که نخستین سفر با ماشین را برتا بنز، همسر کارل بنز در آگوست 1888 انجام میدهد و با ماشین سهچرخه همسرش 106 کیلومتر در آلمان آن زمان رانندگی میکند تا سری بزند به مادرش. با این همه، رانندگی کنشی مردانه است. چرا؟ چون مردان اینطور لذت میبرند.
ما معتاد به اعمال زوریم. در خیابانها و جادهها، زور و ستمی که در خانواده یا محل کار به ما اعمال شده است را بازتولید میکنیم. اینجاست که به این راحتی نمیتوان از فرهنگسازی برای رانندگی حرف زد؛ حتماً که نمیتوان تلاشها را نادیده گرفت؛ اما باید سرچشمههای بازتولید اعمال زور را تا حدی از خروش انداخت و در آموزش به نسلهای بعدی نشان دهیم که زورگویی، زرنگی نیست و سریع راندن هوشمندی.