۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۴۵۸۷۳
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۷ - ۰۱-۱۰-۱۳۹۷
کد ۶۴۵۸۷۳
انتشار: ۱۵:۴۷ - ۰۱-۱۰-۱۳۹۷

عشق به ایران را فقط در شب یلدا خلاصه نکنیم

شب یلدا در ایران جشن گرفته‌ شد. میلیون‌ها ایرانی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید هندوانه قاچ کردند و انار دانه شده خوردند و اگر نتوانستند آجیل و پسته بخرند با چیپس و پفک سر و ته قضیه را سر هم آوردند...

عصرایران؛ احسان‌محمدی- شب یلدا در ایران جشن گرفته‌ شد. میلیون‌ها ایرانی که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید هندوانه قاچ کردند و انار دانه شده خوردند و اگر نتوانستند آجیل و پسته بخرند با چیپس و پفک سر و ته قضیه را سر هم آوردند، حافظ خواندند یا نخواندند خیلی مهم نیست اما یادشان بود که حتماً عکس بگیرند.

شبکه‌های مجازی سرشار از عکس‌های مردمی است که دور هم یا تنها لبخند می‌زنند. شادی و رنگ سرخ انار و هندوانه به نظر تم اصلی دیشب بود.

شاید در طول همه این سال‌ها، هرگز این همه توجه به شب یلدا را شاهد نبودیم. مثل همیشه آدم‌هایِ باهوش حوزه اقتصاد با شناسایی نیاز جامعه به شادی- ولو اندک و اغراق شده- به آن دامن زدند و انواع اقسام فروش کالا و حراج شب چله و ... را خلق کردند و قطعاً برندگان واقعی این کارناوال خانگی هستند. نوش جان شان!

وقتی جریانی این همه بزرگ و همگانی شکل می‌گیرد، می‌شود در آن نکته های مختلفی کشف کرد. اینکه جامعه به شادمانی نیاز دارد، به امیدهای اندک برای غلبه بر ناامیدی های بزرگ، به لذت دورهم بودن و چهره به چهره شدن در عصری که عادت کرده‌ایم به دوست داشتن‌های دور و مجازی، به تلاش آدم‌ها برای بقا، برای جنگیدن با روزهای تلخ ...

شبکه های مجازی هم شانس و فرصت نمایش را به ما داده‌اند. لذت دیده شدن و چیزی که به طعنه به آن شوآف گفته می‌شود. این فقره بار منفی ندارد. لذت مشارکت در یک جشن ملی و به نمایش گذاشتن آن و جلب تحسین عمومی در قالب لایک، خوشایند است و در چنین موضوعاتی کاربران از آن بهره می‌گیرند.

از سوی دیگر گرچه برخی نوعی مقاومت مدنی در قالب یک جشن اعتراضی غیرهمسو با نگاه رسمی را هم در این شکل مراسم می‌بینند اما به نظر می‌رسد حتی صدا و سیما هم با یک گشاده‌دستی شاید هوشمندانه عمداً به آن دامن زد.(حال مردم خوب نیست، کمی فتیله را پائین بکشید و همسو باشید)

عشق به ایران را فقط در شب یلدا خلاصه نکنیم

اما صبح که از خانه بیرون زدم، وسط خیابان کیسه زباله منفجر شده‌ای دیدم که پر از پوست انار و هندوانه بود. انگار هم‌وطنی آریایی بعد از به جا آوردن سنت شب یلدا و تمیز کردن خانه آن را از پنجره آپارتمان به خیابان پرتاب کرده بود و باز این تردید به سراغم آمد که آیا واقعاً ما این سرزمین را دوست داریم یا چنان که دکتر محمود سریع القلم می‌گوید «عِرق سرزمینی» داریم؟

اینکه ایرانیان ریشه‌های باستانی خود را دوست دارند و هر سال نشانه‌هایی از گرایش به سمت «ملی» شدن را آشکارتر می کنند امر مبارکی است و در تضاد با دیگر امور نیست اما عشق به سرزمین در پاره کردن شکم هندوانه و دانه کردن انار و سلفی گرفتن است یا مراقبت از آن؟ چطور می‌شود که میلیون‌ها ایرانی در رثای اهمیت دریای خزر و خلیج فارس حرف می‌زنند و گریبان چاک می‌دهند اما وقتی آنجا می‌روی گونی گونی زباله، بطری خالی نوشابه، پوشک مصرف شده بچه، کیسه پلاستیکی و ... وجود دارد؟

چطور می‌توانیم ادعا کنیم عاشق آیین ایرانی هستیم و برای روشن نگه داشته چراغ این سرزمین، اعیاد و مناسبت‌هایش را – حتی با فشارهای اقتصادی- برگزار می‌کنیم ولی پوست انار و هندوانه‌های همان جشن را توی خیابان رها می‌کنیم؟ اینها در تضاد با همدیگر نیست؟ یا ما هنوز اعتقاد داریم فقط «خانه ما، خانه ماست» و خیابان و بیابان و ساحل دریا و جنگل به حکومت تعلق دارد و وظیفه‌اش است آن را تمیز کند؟! به ما چه!

شاید یک کیسه زباله رها شده به نظر سندی کافی برای این ادعا نباشد اما روزانه ده‌ها مورد از این نشانه‌ها را می‌بینیم.

محمود سریع القلم استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی در یک گفتگو می‌آورد:« یک بار من به عنوان یک کار میدانی از تهران تا چالوس که در ماشین نشسته بودم و راننده هم نبودم یک تکه کاغذ دستم گرفتم و بطور هدفمند در جاده نگاه می‌کردم. تمام زباله‌هایی که مردم از ماشین‌شان بیرون می‌ریختند من شماره‌گذاری می‌کردم و بعد یک وزن حدسی هم جلویش می‌گذاشتم. از فیلتر سیگار گرفته تا یک ماشینی که یک کیسه بزرگی را بیرون انداخت، فکر می‌کنم حدود هشت کیلو وزن داشت. بعد از تهران تا چالوس وقتی که این‌ها را جمع زدم 502 کیلو اشغال از ماشین‌ها به بیرون در جاده پرت شد.

 این یک مثال کوچک است ولی معنا دارد و معرف تعلق خاطر ما به کشور است. می‌خواهم بگویم تعلق به جامعه باعث می‌شود که من خیلی از این کارها را انجام ندهم. یعنی بگویم که این جاده‌ها مال من است، مال کشور من است، من اگر زباله‌ای در ماشینم دارم یک پلاستیک بر دارم و هر وقت به محل مناسبی رسیدم دور می‌ریزم. دهها و صدها نوع از این مصداق ها را می‌شود مطرح کرد.

تعلق خاطر به کشور یک مساله عقلانی است یعنی باید یک جایی در وجود انسان، کشور برایش مهم باشد و ما خیلی کارها انجام می‌دهیم، خیلی حرف‌ها می‌زنیم، خیلی واکنش‌ها نشان می‌دهیم که اینها به صلاح کشور نیست، به صلاح هارمونی یک ملت نیست. به خاطر اینکه کشور هنوز خیلی برای ما مهم نیست. ما در هرم وفاداری سه عنصر داریم، وفاداری به فرد، وفاداری به گروه، وفاداری به کشور. به نظر من ما ایرانی‌ها عمدتاً بین وفاداری به فرد و وفاداری به گروه کار می کنیم. وفاداری به کشور در ما بسیار ضعیف است

 به این کشور وفادار بمانیم و از آن مراقبت کنیم. وطن دوستی فقط شب یلدای پر و پیمان برگزار کردن و سفره هفت سین چیدن نیست. که هر دو آسان است و می‎‌‌توان پول داد و شیک‎‌ترین وسایل را آماده خرید(حتی انار دانه کرده هم می‌فروختند). عشق به میهن یعنی مراقبت از آن، یعنی محافظت از تمام موجودیت آن در مقابل دشمن و البته دوست! 

برچسب ها: شب یلدا ، ایران ، وطن
ارسال به دوستان