عصر ایران - علی دایی به جرات استثناییترین چهره فوتبال ایران از جهات مختلف است؛ بهترین گلزن ملی جهان، بازی در بهترین تیم اروپایی و در بالاترین سطح ممکن و قابل تصویر برای یک بازیکن آسیایی، افتخارات متعدد باشگاهی و... فارغ از همه اینها اما علی دایی هواداران پرو پا قرصی دارد که او را عاشقانه میخوانند و هواخواهش هستند. هر حرکت و گفتار او را دقیق رصد میکنند و بی هیچ مزد و منتی آن را بهطور گسترده منتشر میکنند و فراتر از اینها برای او اشک میریزند و... برای کشف اسرار برند شخصی دایی با دکتر رسول بابایی که دستی بر برند شخصی دارد به گفتگو نشستیم و او بر پایه مفهوم لاومارک برای ما توضیح داد که این جایگاه چگونه برای او به دست آمده و چگونه باید برند شخصی این اسطوره فوتبال ایران را فهمید.
*اجازه بدهید درابتدای این گفتگو تصویری از وضعیت فعلی علی دایی ترسیم کنم.
درباره علی دایی در چند وقت اخیر چند خبر مهم و جذاب مطرحشده که موردتوجه افکار عمومی قرارگرفته است. یکی بحث زلزله کرمانشاه است.
خب ما این را میدانیم که بحث پرداخت پولها و کمکهای مردمی به زلزلهزدگان از طریق ستارهها و سبلریتی های ورزشی و هنری و همچنین ورود قوه قضاییه با ماجرا بهشدت مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت و یکی از افرادی که درباره آن بحث مطرحشده بود علی دایی بود.
در نهایت آقای دایی درباره کمکها و کارهایشان در کرمانشاه را بهطور صورت گزارش به مردم ارائه کرد.
واقعیت ماجرا این است که در ماجرای کمکهای مردمی به زلزلهزدگان نوعی بی اعتمادی به ستاره به وجود آمد؛ این بیاعتمادی درباره علی دایی اتفاق نیفتاد و مردم همچنان به وی اعتماد داشتند.
درباره تیم سایپا هم اتفاق جالبی افتاد و آقای دایی بهعنوان سرمربی این تیم اعلام کرد به دلیل آگاهی که از وضعیت حقوق کارکنان سایپا و به دلیل هزینههای بالای اردو آن را لغو کرده است و حتی بعد خبر منتشر کرد که از خیر جذب بازیکن خارجی به دلیل مشابه گذشته است.
در جام ملتها به انحاء مختلفی خبرهایی درباره علی دایی مطرح شد. بدرالحاجی کاپیتان اسبق تیم ملی کویت فیلمی را از خودش و علی دایی منتشر کرد که از کیفیت فوتبال علی دایی حکایت داشت. بدرالحاجی از دایی میپرسد ما چطور میتوانستیم مانع گل زدن تو شویم؟ که دایی جواب میدهد شما میتوانستید من را متوقف کنید اما به تیم ما همیشه میباختید.
کلیپ مشابهی را هم دروازهبان تیم ملی کویت خطاب به دایی منتشر کرد که در آن به دایی میگوید من تنها دروازهبانی هستم در آسیا که از تو گل نخوردم و این برای من افتخار است.
این کلیپهای فضایی ایجاد میکنند که نشان میدهد دایی در سطح بازیکنان آسیایی چه جایگاهی دارد و علاقه و احترام خاصی برای او در این سطح وجود دارد.
آیا همه این ها و دهها مورد دیگر، نشان نمیدهد که برند علی دایی نوع خاصی از برند شخصی است؟
ببینید:
اشکهای علی دایی در مراسم تحویل واحدهای زلزله زدگان (فیلم)
* همه آنچه که شما توصیف کردید به اضافه شواهد و موارد بسیاری دیگری نشاندهنده نوع خاصی از برند شخصی درباره آقای دایی است که باید بهدقت شناسایی و تحلیل شود.
به نظر من برای تحلیل برند شخصی علی دایی میتوان از مفهوم "لاومارک" استفاده کرد که به درک ما از تصویر و جایگاه افرادی مانند آقای دایی کمک میکند و در زبان فارسی به "برندِمحبوب" ترجمهشده است که البته به نظر من ترجمه مناسبی نیست زیرا گویای مفهوم لاومارک نیست. کسانی که این مفهومسازی را انجام دادهاند توضیح میدهند که منظورشان از لاومارک چیری فراتر از برند است.
یعنی یک برند به سطحی فراتر از برندهای دیگر رسیده است و نوعی رابطه خاص با مخاطبانش دارد که با مفاهم اصلی و فرعی مربوط به برند نمیتوان توضیخ کاملی از آن به دست داد و بنابراین نیاز به مفهوم سازی جدیدی دارد.
گل های ملی علی دایی
حتی طرفداران لاومارک این موضوع را مطرح میکنند که برندها و برندسازی در سطوح مختلف دچار مشکل شده است و ما امروز لازم است برندسازی را از زاویه "لاومارک" ها پیگیری کنیم. به همین دلیل ترجمه برند محبوب برای لاومارک مناسب است و اگر بخواهیم تحت اللفظی آن را ترجمه کنیم باید به جای برند محبوب از مارک عشقی یا مارک عشق برای لاومارک استفاده کنیم یعنی مارکهایی که عشق ایجاد میکنند.
لاومارک کالاها، افراد، مکانها و هر موضوعی هستند که سطح علاقه و وفاداری مشتریان و مخاطبانشان از سطح مزایا و منافع عبور کرده و به سطح دوست داشتن و عشق رسیده است. یعنی مخاطبان یک کالایی را میخرند یا شخصی را انتخاب میکنند یا به مکانی سفر میکنند زیرا آن را دوست دارند و مزایا و بهطور کلی کارکردهای آن در مقابل این سطح عشق و علاقه در جایگاه نازلتری قرار میگیرد.
از گل های باشگاهی علی دایی
در فضای جدید باید به دنبال ایجاد یک رابطه عمیق و عاشقانه با مخاطبان بود که این عشق چیزی فراتر از اعتماد و احترام است. به این معنا برندها چیزی هستند که اعتماد طرف مقابل و مخاطبان را نسبت به کارکردها و وعدهها و مزایای خودشان دارند اما لاومارکها در وهله اول احترام و اعتماد مخاطب را دارند و در مرحله بعد یک رابطه عاشقانه با آنها دارند و دقیقاً به همین دلیل یک وفاداری بی چون و چرا، بلند مدت و دائمی میان آنها وجود دارد.
* به تعبیر شما لاومارک ها از "احساسات عمیق مخاطبان به برند" ناشی میشوند اما تاکنون تصور رایج از برند و برندسازی دستکم این بوده است که برندها باید فایده و مزایایی داشته باشند و در کنار آن هم کمی احساسات چاشنی کار کنند؛ اما گویا لاومارک داستان کاملاً متقاوتی دارد.
- البته تصویر شما از برندسازی یک پارادایم خاص است که نادرست نیست اما لاومارک را باید در پارادایم و مبانی کاملاً متفاوتی فهمید.
ببینید ریشه پیدایش لاومارکها در نیاز انسانها در جوامع جدید به عشق و محبت است و بهنوعی آن را گمشده زندگی اجتماعی خودشان میدانند و همین موضوع و نیاز سبب شده که در سطح برندسازی به آن توجه شود.
مفهومی به نام انقلاب کوپرنیکی در معرفت شناسی وجود دارد که بهنوعی برای لاومارک ها قابلاستفاده است. کوپرنیک برخلاف نجوم دانان گذشته ودر مقابل هیات بطلمیوسی این گزاره را مطرح کرد که زمین مرکز عالم نیست.
این رویکرد او بهعنوان استعارهای برای توضیح تغییرات گسترده معرفتی و اجتماعی استفاده میشود. در انقلاب کوپرنیکی ارتباطات بازاریابی و برندسازی بحث این است که ما تاکنون انسان را بهعنوان موجودی منطقی در نظر میگرفتیم که احساس هم دارد اما اکنون باید این تصویر تغییر کنید به این معنا که انسان موجودی صرفاً احساساتی است و منطق برای توجیه این احساسات است.
همه تصمیمها و انتخابهای ما از جمله خرید و رأی دادن در انتخابات تحت تأثیر احساس است. بر این پایه لاومارک این فرض اصلی را در برندسازی مطرح کرده که برای طراحی و پیش بردن برندها باید بر احساسات و عواطف و روابط انسانی منجر به احساسات تمرکز کنیم. بحث بعدی هم عبارت است از اینکه در لیست احساسات انسانی، "عشق" بالاترین جایگاه را دارد و میتواند سازوکار مناسب و تأثیرگذاری برای ارتباطات انسانی و اجتماعی فراهم کند.
* با این اوصاف موضوع لاومارک تنها کالا نیست و میتواند پدیدههای انسانی را هم شامل شود یا حتی بیشتر موضوع آن پدیده انسانی است.
- لاومارکها در حوزه تجاری و غیرتجاری صادق و قابلاستفاده است. ما میتوانیم در حوزههای مختلف از لاومارک هایی صحبت کنیم که شناختهشده هستند و رابطه آنها با مشتریان از سطح رابطه یک برند با مشتری فراتر رفته است. در سطح کالا باید آیفون اپل یا موتورهای هارلی دیویدسون را در چارچوب لاومارک فهمید.
مثلاً شما به اپل توجه کنید؛ رابطه کسانی که از آن استفاده میکنند با این برند بسیار خاص و احساسی است و اپل هواداران دو آتشه ای دارد که به هیچ عنوان حاضر نیستند از آن بگذرند و دفاع شورمندانه ای از آن در مقابل سایر رقیبان میکنند.
برخی از هوارداران این برند پس از فوت جابز به طرز عجیبی دچار افسردگی و سرخوردگی شدند که ناشی از رابطه عمیق احساسی با این برند و بنیانگذار آن بود.
این رابطه در سطح شخصیتها هم وجود دارد و رابطه هنرپیشهای مثل آمیتا باچان یا ورزشکاری مثل دیوید بکهام با هوادارانش را در چنین چارچوبی میتوان فهمید.
حتی یک کشور میتواند موضوع لاومارک باشد یا تیمهای فوتبالی هستند که لاومارک شدهاند. مثلاً طرفداران بارسلونا، منچستریونایتد یا رئال مادرید یا در داخل کشور ما استقلال و پرسپولیس رابطه عمیقی با هواداران دارند و این سؤال مطرح میشود که آیا هوادار اینها تنهابرپایه کارکرد آنها به این تیمها عشق میورزد؟ شما ببینید منچستر یونایتد چند سال است در فوتبال انگلستان قهرمان لیگ برتر نشده اما همچنان پرشورترین هواداران را دارد یا این موضوع درباره باشگاه لیورپول یا آث میلان هم مطرح است.
* به موضوع آقای دایی برگردیم. از نگاه شما چطور ایشان به یک لاومارک تبدیل شده است؟
- از نظر من برند شخصی علی دایی در جامعه ما به شاخصهای یک لاومارک نزدیک شده است و برای فهم برند ایشان باید در چنین چارچوبی روابط و کارکردهای برند علی دایی را تحلیل کرد و البته برای اینکه رابطه برند شخصی دایی و مخاطبانش برای اینکه بلند مدتتر و مستحکمتر شود حتماً به برنامه ریزیهایی نیاز است و البته حفظ این رابطه سازوکارهای خودش را دارد که خیلی کار سختی است.
به هر حال علی دایی هم به دلیل سابقه و نوع عمکلرد در طول سالیان دراز با مردم ارتباط برقرار و بیشتر ویژگیهای یک لاومارک را کشف کرده است. شما به کارکردها و افتخارات و لحظات بی نظیر علی دایی در تیم ملی توجه کنید یا استمرار و حضور ایشان در عرصه مربیگری را.
ببینید شخصی علی دایی چه جذابیتهایی دارد؟ او از یک خانواده معمولی و از یک شهر دور از مرکز برخاسته اما توانسته در سطح اول فوتبال دنیا بدرخشد و رکوردهایی برای خودش داشته باشد.
او در صد بهترین گلزنان ملی جهان است. دایی در بایرن مونیخ حضور داشته و با این تیم در سطح اول فوتبال جهان درخشیده است. مرم ما خاطرات خیلی خوبی از حضور دایی و جسارت و فداکاریهای او به خاطر دارند. به خاطر بیاورید گل علی دایی در بازی رده بندی جام ملتهای آسیا در سال 1996 به کره شمالی را.
صحنه بسیار خطرناکی بود.حرکت دایی نزدیک بود منجر به آسیب شدید به کمر و گردنش شود اما او با شجاعت و جسارت توپ را وارد دروازه کرد یا در جام ملتها با شکم آسیب دیده مقابل بحرین به میدان رفت و ... او در یکی از بهترین دانشگاههای کشور درس خوانده و با استقامت و تلاش شخصی رشد کرده است. زندگی او برای مردم الهامبخش بوده است و داستان زندگی او برای مردم جذاب است و مردم از آن بهعنوان الگویی قابل احترام یاد میکنند.
فعالیتهای اجتماعی علی دایی هم به نوع دیگری باعث تحکیم و تعمیق رابطه عاشقانه ایشان با مخاطبانش شده است. ایشان در هنگام بروز زلزله کرمانشاه عمکلرد فوق العاده ای در منظر افکار عمومی داشتند و مجموعه تصمیمهای ایشان در تیم سایپا که در ابتدای مصاحبه به آن اشاره کردید سبب شده که مردم تصور کنند که دایی در کنار آنها قرار دارد.
ما در جامعه خودمان لاومارک های مختلفی داشتیم و امروز هم کسانی را داریم که میتوانند خودشان را به این سطح برسانند. ما مرحوم تختی را داشتیم که یک لاومارک به تمام معنا بود و داستان زندگیاش و قهرمانی و پهلوانی وی برای مردم الهامبخش بوده است و مردم رابطه عاشقانه با این برند دارند. یکی از ویژگیهای لاومارک ها عبارت است از این که مردم برخی اشتباهات آنها را میبخشند و این درباره مرحوم تختی هم صدق میکند.
هیچ کس در جامعه جرات نمیکند از اشکالات احتمالی مرحوم تختی بگوید. یا شما وضعیت مارادونا را در جهان ببینید! بههرحال وی در زندگی شخصی و حتی ورزشی خودش خطاهای بارزی داشته است ولی چون یک لاومارک است هوادرانش اشتباهات او را نادیده میگیرند.
بیشتر بخوانید:
10 رکورد تاریخی علی دایی
* اجازه بدهید کمی بحث را فنیتر کنم. یک لاومارک بهطور دقیق چه ویژگی دارد که از منظر شما این ویژگیها درباره آقای علی دایی صادق است؟
- برای طراحی یک لاومارک سه ویژگی اساسی لازم است؛ یکی الهامبخشی و راز آلودگی؛ دیگری لذتجویی و سومی یک رابط صمیمانه. لاومارک در سطح راز آلودگی داستان ویژهای برای مخاطبان خودش دارد و یک حالت رؤیایی و خیالپردازانه با آنها برقرار میکند و زندگی و عملکردش الهامبخش مردم میشود. علی دایی الهامبخش جامعه در حوزههای مختلف بوده است.
علی دایی در دورهای یعنی حدود جام ملتهای آسیا در سال 1996 شروع به درخشش ملی کرد که بسیاری از آینده فوتبال ایران ناامید بودند اما دایی با نسلی از فوتبال ایران که سرآمد همه آنها بود الهامبخش فوتبال ایران شد و با همین نسل و با آن بازی حماسی پس از 20 سال ایران را به جام جهانی برد.
او نمادی از توانمندی و ظرفیتهای فوتبال ایران بود و نشان میداد که فوتبال ایران میتواند در سطح جهانی جایگاهی داشته باشد. او برای بسیاری از فوتبالیستها و حتی جوانان کشور الهامبخش بود تا مسیری همانند او را طی کنند و با اتکا به تلاش و کوشش فردی خودشان بر تمام موانع پیشرفت پیروز شوند و به عالیترین نقطهها برسند.
داستان زندگی علی دایی هم بر همین منوال قابل روایت است. پدر او یک کامیون دار ساده بود و او فوتبال حرفهای اش را از زمینهای خاکی اردبیل آغاز میکند و به اوج دنیای فوتبال یعنی بوندس لیگا میرسد. توجه کنید پسر یک کامیون دار ساده با تلاش شخصی به کجا میرسد. این برای بسیاری از جوانان در هر حوزهای میتواند الهامبخش باشد.
برند شخصی دایی در عین الهامبخش بودن، راز آلود هم هست. درباره راز آلودگی برند شخصی آقای دایی باید توضیح دهم که ایشان برخلاف بسیاری از چهرهها و ستارههای دیگر همه ابعاد و اجزاء زندگیشان در شبکههای اجتماعی نیست. ما اطلاع چندانی از چندوچون زندگی شخصی آقای دایی نداریم و ایشان هم علاقهای ندارد که همه این زندگی را روی دایره شبکههای اجتماعی بریزد. ما میدانیم ایشان سختی بسیاری کشیده و احتمالاً روزهای زیادی در سرما و گرما تمرین کرده و تا پیشرفت کند و احتمالاً بسیاری از سختیهای زندگیاش را هم بازگو نکرده است.
در عینحال که میدانیم چیزهایی وجود دارد اما نمیدانیم آن چیزها چیست و از همینجا قوه تخیل مخاطبان برند شخصی دایی هم کار میکند و این برند برای آنها امکان تخیل فراهم میکند.
شما همین ویژگی را درباره برند مرحوم تختی هم مشاهده میکنید یعنی یک راز آلودگی حول زندگی حرفهای و شخصی و حتی سیاسی ایشان وجود دارد که سالیان سال است مخاطبان را جذب کرده است به نظر من آقای دایی هم هوشمندانه یا بهطور غریزی اجازه نداده همهچیز درباره ایشان آشکار باشد.
هرچند که ایجاد این راز آلودگی کار بسیار سخت و گاهی ناممکن است و به همین دلیل برخی برندها علی رغم همه استعداد و نقاط قوطی که دارند نمیتوانند تبدیل به لاومارک شوند.
* آقای دکتر به لذت جویی لاومارک برای مخاطبان اشاره کردید. این را بیشتر توضیح دهید که برند آقای دایی چه لذتی برای مخاطبانش ایجاد میکند.
- علی دایی سال ها با بازی های درخشانی که برای تیم ملی کرد و لحظات تاریخی و لذت بخشی که برای مردم ایران آفرید، حس عمیق لذت را در آنها به وجود آورده است؛ لذتی که بعد از سال ها با تبدیل شدن به نوستالوژی همچنان ادامه دارد. کمتر کسی این همه حس زیبا و لذت ماندگار برای یک ملت آفریده است.
همانطور که عرض کردم لاومارک ها بر پایه احساسات بنا میشوند و حواس پنجگانه راه سریعی برای رسیدن به احساسات انسانی است. از این منظر باید رابطه حواسی مخاطبان برند آقای دایی با ایشان آنالیز شود.
من معتقدم آقای دایی در این حوزه نقاط ضعف و قوتی دارد که البته نقاط قوت ایشان هم پرورش نیافته است. مهمترین نقطه قوت حسی ایشان هم صدایشان است که علی رغم آنکه از نظر برخی نوعی نقص تلقی میشود اما در کانتکس برند شخصی علی دایی بهخوبی با سایر اجزاء هماهنگ شده و بهنوعی نشان دهنده همه آن چیزی است که درباره زندگی شخصی و تلاش شخصی دایی از سطوح پایین تا بالا تلقی میشود.
این صدا برای مخاطبان ایشان بهنوعی لذت بخش است و بهنوعی آنها را لبریز میکند. برند شخصی دایی البته به لحاظ سایر حواس کمی ایراد دارد. اشتباه نشود. صحبت بر سر زشتی یا زیبایی نیست. صحبت بر سر این است که سایر ابعاد چه تاثیری بر احساس مخاطبان نسبت به ایشان میگذارد.
زمانی آقای دایی دارای اضافه وزن عجیبی شد و من همانجا به یکی از دوستان عرض کردم که این اضافه وزن بر حس مخاطبان ایشان تأثیر میگذارد یعنی شاید این تصور یا حس ایجاد شود که آن علی دایی با اندام ترکهای که با کوشا بودن ایشان نسبت مناسبی داشت امروز به فردی کم تحرک تبدیل شده یا کوشا بودن سابق را ندارد و ... بههرحال عرض من این است لاومارک آقای دایی از این منظر نیاز به بررسی و بازبینی دارد.
* رابطه صمیمانه ایشان با مخاطبان بهعنوان سومین ویژگی یک لاومارک را چطور ارزیابی میکنید؟
- ببینید نکته عجیبی درباره لاوها مارک وجود دارد یا سؤال مهم این است که آنها چطور میتوانند رازآلود بمانند اما با دیگران رابطه صمیمانه داشته باشند؟ اگر یک لاومارک تجاری یا شخصی مانند آقای دایی با دیگران ارتباط صمیمانه برقرار نکند آنگاه دست بالا یک برند معمولی خواهد ماند. بهبیاندیگر احساسات از کانال این ارتباط صمیمانه به مخاطب برند شخصی منتقل میشود و مدیریت آن و درعینحال حفظ راز آلودگی لاومارک در کنار هم اهمیت دارند اما راز آلودگی بههیچعنوان نباید به از دست رفتن صمیمت تبدیل شود زیرا این بزرگترین ضربهای است که یک لاومارک میخورد.
برای حفظ رابطه صمیمانه، برند باید گوش شنوایی داشته باشد و فضا و فرصتی برای بروز احساسات مخاطبان فراهم شود. از این منظر به نظر من برند آقای دایی کمی ایراد دارد یعنی شما تصویر یا عکسی یا هر نوع شاهدی دیگری که دال بر این نوع ارتباط صمیمانه باشد کمتر درباره لاومارک علی دایی میبینید. البته در زلزله کرمانشاه این ارتباط تا حدی برقرار شد و آقای دایی در حال ارتباط صمیمانه با زلزلهزدگان مشاهده شدند اما این نیاز به گسترش و بازتعریف اساسی دارد.
ببینید یک رابطه احساسی دستکم سه وجه اساسی دارد؛ همدلی، تعهد و اشتیاق. همدلی کمک میکند تا لاومارک دیگران را درک کند و از این منظر برند آقای دایی نقطهضعف مشهودی ندارد و مجموع تلاشها و فعالیتهای ایشان دال بر این نوع همدلی است.
تعهد به معنای طولانی بودن رابطه است و اینکه برند آقای دایی مخاطبانش را رها نمیکند و برای همیشه ارتباط صمیمانه با آنها خواهد داشت و سمی اشتیاق است که باعث سرزندگی مخاطب میشود.
به نظرم برند آقای دایی در بحث اشتیاق و دست کم بروز آن کمی مشکل دارد که باید بهنوعی برطرف شود یعنی شما آن اشتیاق لازم را در ایشان برای ارتباط با محاطبان به هر دلیلی ملاحظه نمیکنید.
* در بخش آخر میخواهم از شما درخواست کنم یک ارزیابی و جمع بندی از موضوع لاومارک و برند شخصی علی داشته باشید؟
- ببینید لاومارک ها بر دو پایه مشخص ساخته میشوند؛ عشق و احترام. همین دو محور هم منبعی الهامبخش برای طراحی لاومارک است و هم چارچوبی برای ایجاد گفتگو و ارتباط صمیمانه با مخاطبان. به نظر میرسد برند آقای دایی این دوپایه را بهنوعی دارا است اما برنامه منسجمی برای تبدیل آنها به یک ارتباط صمیمانه از سوی ایشان وجود ندارد و هر فعالیتی انجامشده تا حدی غریزی یا متکی بر برنامههای ارتباطی ابتدایی بوده است.
بهبیاندیگر برند آقای دایی تا رسیدن به یک نقطه مطمئن جای رشد و کار دارد و ایشان باید بهویژه در حوزه اشتیاق و ایجاد رابطه صمیمانه گامهای مهمی بردارند. البته ما در کشورمان هنرمندان دیگری مانند آقای مدیری یا مجری توانمندی مثل آقای فردوسی پور را داریم که ظرفیت لاومارک شدن را دارند.
شما ببینید هم آقای مدیری و هم آقای فردوسی پور آن راز آلودگی و الهامبخشی لاومارک ها را بهخوبی دار هستند و مسیری که آنها برای موفقیت طی کردند برای بسیاری از افراد یا جوانان الگوست یا هر دو آنها تا حدی ارتباط صمیمانهای با مخاطبانشان دارند اما اجازه ندادهاند که این ارتباط خدشهای به راز آلودگی آنها بزند یا برعکس.
البته هرکدام از این ستارهها ایرادهایی هم دارند که طبیعی هم هست زیرابه نظر میرسد برندسازی شخصی آنها بیشتر امری غریزی بوده تا برنامهریزیشده. بههرحال باید پذیرفت که موضوع برندسازی شخصی و بهطریقاولی لاومارک شدن در ایران در ابتدای راه است و به قول دوستی فعلاً در حد برطرف کردن سوءتفاهم در حال گسترش است. یعنی ما فعلاً در مقام تعریف برند شخصی هستیم و روشنگری درباره شیادیها به اسم برند شخصی. این موضوعی است که قصد دارم با توجه به چند اتفاق پیشآمده و در حوزه برند شخصی در کشور در آینده نزدیک درباره آن بیشتر گفتگو کنم.
واقعا متاسفم.
آرزو دارم يكبار از نزديك ملاقاتش كنم. خيلي آقايي خيلي دوست دارم.
خدمات خیرخواهانه ات غیر قابل انکار است
خداوند به تو سلامتی و خیر و برکت فراوان بدهد
بياييد هيچ كسي رو بت نكنيم تا خود اون بنده خدا هم به دردسر بيوفته!