روایت ژان باتیست فوریه از مراسم عید نوروز در دربار ناصرالدین شاه جالب و خواندنی است.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «پزشک فرانسوی «ژان باتیست فوریه» از اوت ۱۸۸۹ تا اکتبر ۱۸۹۲ میلادی - ۱۳۰۶ الی ۱۳۰۹ هجری قمری در دربار ناصری پزشک خصوصی ناصرالدین شاه قاجار بود. او در این مدت خاطرات خود را به رشته تحریر در آورد و در سال ۱۹۰۶ با عنوان «سه سال در دربار ایران» در پاریس به چاپ رسانید. آن چه میخوانید، مشاهدات او از برگزاری مراسم عید نوروز یکی از سالهای حضور خود در دربار ناصرالدین شاه است که در پی میآید:
۲۰ مارس
بر حسب عادت از صبح زود در خیابانهای کاخ گلستان به انتظار ورود شاه مشغول قدم زدن بودم. در این موقع اعلیحضرت تنها از در نارنجستان وارد شده مرا به سوی خود خواند. مقداری فیروزه هم با خود آورده بود وقتی نزدیک او رسیدم سه دانه درشت از آن فیروزهها را برداشته پس از اندکی ملاحظه یکی از آنها را که رنگش تیرهتر بود انتخاب کرد و به من داده گفت: «این عیدی شما است.»
در این سال به موجب محاسبه منجم اول که اخترشناسباشی نام داشت آفتاب در ساعت شش و نیم بعد از ظهر به برج حمل داخل میشد. پیش از ساعت ۶ تالار بزرگ موزه که آئین سلام در آنجا برگزار میشود پر از جمعیت بود. هیأت وزیران و درباریان و صاحب منصبان عالیرتبه در جاهای معین قرار داشتند. چند افسر خارجی نیز در میان حاضران دیده میشدند. اینها کسانی بودند که اغلب عنوان ژنرال ایرانی را خریده ولی اونیفورم ملی خود بر تن داشتند. موضوع اونیفورم خارجی و کسب این عناوین در ایران امری متداول بود چنان که روزی یک نفر فرانسوی را دیدم که سابقاً شاگرد مکانیسین بوده و در اینجا شغلی در زرادخانه پیدا کرده و لباس سرهنگ توپخانه فرانسه پوشیده بود. به هر حال باید در نظر داشت که لباس افسران خارجی که در ایران هستند همیشه با شغل و درجه آنها مطابقت ندارد.
شاه در ساعت ۶ به درون تالار قدم نهاد و در پای تخت «فتحعلی شاه» روی قالی زربفتی به شیوه ایرانیان نشسته به یک پشتی مروارید دوزی تکیه زد. روی لباس او دانههای قیمتی نصب شده بود که در نور خیرهکننده چهل چراغها تلألؤ مینمود. منظره با شکوه تالار نیز با آن همه بلورهای درخشنده جلوه دلفریبی داشت. در دو طرف تخت طبقه روحانیون و در فاصله چهار قدمی اعلیحضرت رئیس الوزرا [میرزا علیاصغر اتابک، ملقب به امینالسلطان] و در سمت چپ رئیس الوزرا ظهیرالدوله [علی خان ظهیرالدوله] که داماد شاه و رئیس تشریفات بود، ایستاده بودند. من نیز دو قدم عقب امین السلطان و کمی در سمت راست جلو صف صاحب منصبان عالیرتبه جای داشتم.
درست ساعت شش و نیم بعدازظهر منجم بزرگ با طمأنینه و قدمهای شمرده در حالی که ساعتی در دست داشت جلو آمده تحویل سال را به شاه اعلام کرد. سپس بدون آن که برگردد به عقب رفت و بلافاصله دو روحانی که عمامه سبز بر سر داشتند هر یک سال نو را به اعلیحضرت تبریک گفتند. در این هنگام شمایل علی [حضرت امام علی (ع)] در میان جمعیت دست به دست میشد و همه آن را میبوسیدند. دانههای گندم هم به عنوان وفور نعمت به یکدیگر داده و میخوردند. آنگاه روحانی بزرگ آیاتی از قرآن [مجید] در داخل فنجانی نوشته مایع سفید رنگی در آن ریخت و نوشته را در آن حل کرد و سپس فنجان را به شاه تقدیم کرد. شاه قطرهای از آن مایع نوشید و بعد فنجان را به رجالی که نزدیک او بودند داد آنها نیز هر کدام قطرهای از آن آب خوردند.
پس از پایان این تشریفات «مجدالدوله» سبدی پر از سکه نقره نو که به اندازه سکههای قدیمی ۲۰ سانتیمی فرانسه بود و شاهی سفید نام داشت آورده جلوی پادشاه گذاشت. اعلیحضرت از این پولها به دست خود ابتدا به روحانیان و سپس به شاهزادگان داد و دو جیب لباده مرا هم از آن پر کرد و بعد قسمت دیگر آن را هم داد. به این ترتیب که هر نفری جلو آمده تعظیم بلندی میکرد و عیدی خود را دریافت میکرد. پس از تقسیم شاهی سفید که برای «مایه کیسه» بود، تشریفات عید نوروز پایان یافت. سابقاً در این عید سکههای طلا هم داده میشد ولی ناصرالدین شاه این رسم را منسوخ کرده بود.»