عصرایران؛ احسان محمدی- او در کنار رودی فولر یکی از زوجهای موطلایی و ترسناک تاریخ فوتبال را شکل دادند. یورگن کلینزمن خوش چهره و حریص بود، سرزن و جسور. با دست و پای کشیده و قامتی که به نظر شکننده میرسید از پس هر مدافعی روی زمین و هوا بر میآمد. بیشتر اوقات انگار روی هوا برای زدن ضربه سر یا والی شناور بود!
برای نسل ما که با جام جهانی 1990 ایتالیا به فوتبال خو کردیم، او برای دلبری همه چیز داشت. شاید هر کس دیگری به جای کلینزمن با آن لباس جذاب آلمان، جامجهانی را بالای سر میبرد وقتی آنطرفتر دیه گو آرماندو مارادونا اشکریزان به داوری ادگاردو کودسال مکزیکی معترض بود او را نمیبخشیدیم اما آن کلینزمن و آلمان به رهبری لوتار ماتیوس سزاوارترین تیم برای قهرمانی بود.
همدردی کلینزمن با زلزلهزدگان رودبار، پازل محبوبتش را در ایران تکمیل کرد. حتی وقتی در جامجهانی 1998 احمدرضا عابدزاده به نشانه تقدیر ایرانیان به او که کایپتان ژرمن ها بود هدیه ویژه ای داد و کلینزمن بعد از گلزنی با چنگ زدن به تور دروازه ایران و تکان دادنش یکی از غیرمنتظرهترین شادیهای پس از گل را رقم زد از او دل چرکین نشدیم. یا احتمالاً چون آن زمان هنوز اینستاگرامی وجود نداشت، لشکر مجازی به صفحهاش یورش نبرد و دل چرکینی را علنی ندیدیم!
او که در نانوایی پدرش داغی آتش را اندازه کافی تجربه کرده بود بعد از دوران درخشان بازی در اشتوتگارت و اینترمیلان و بایرن مونیخ، تاتنهام و ... در حالیکه تنها 40 سال داشت روی نیمکت داغ مربیگری ژرمنها نشست. اما در آن دوران او را کمتر نشسته دیدیم، مثل تمام بازیکنان داخل زمین، 90 دقیقه را ایستاده و با هیجان دنبال میکرد. کسب رتبه سوم در جام جهانی 2006 که خود آلمان ها میزبانش بودند، برخی انتقادها را فزونی بخشید. تیم او چشمنواز بازی میکرد اما شکست خوردن با دو گل مقابل ایتالیا و پیش چشمان آنگلا مرکل غرور آلمانها را جریحهدار کرد.
کلینزمن علیرغم درخواست برای ابقا، با تیمملی خداحافظی کرد و سرمربی بایرن مونیخ شد اما شکست تلخ 5-1 (در دیدار رفت و برگشت) مقابل بارسلونای اوج گرفته و همینطور 4-0 برابر شالکه در بوندسس لیگا پایان همکاری او با این باشگاه را رقم زد تا به آمریکا برود و 5 سال در این کشور تیمی را مربیگری کند که گرچه خوب بازی میکرد اما نتیجه فوق العادهای نمیگرفت.
از روز گذشته خبر پیوستن احتمالی او به تیمملی ایران به تیتر یک بسیاری از رسانهها تبدیل شد. حضورش برای پر کردن جای کارلوس کیروش وسوسهبرانگیز است. یک ستاره خوشنام با کارنامهای چشمنواز در زمین فوتبال. اما در کشوری که همه راهها به سیاست ختم میشود به نظر میرسد موضوع تحریمها این اتفاق را به چالش کشیده است.
از سوی دیگر برخی در داخل کشور به نظر چندان تمایلی به حضور کلینزمن ندارند. کاربران اینستاگرام به صفحه او رفتهاند و آنجا هم انبوهی از کامنتها را به یادگار گذاشتهاند؛ از دعوت و خوشامدگویی و تعریف کباب و کوبیده تا یقهدرانی در حمایت و مخالفت با کارلوس کیروش و برانکو و فال قهوه و ...
فدراسیون فوتبال مشتاق است از یک نام بزرگ برای سرمربیگری تیم ملی ایران رونمایی کند اما نامهای بزرگ، توقعات بزرگ هم دارند، آنها نه تنها به درآمد بلکه به «وضعیت کشور میزبان» هم نگاه میکنند. کارلوس کیروش نیز حتی بعد از مذاکرات مقدماتی اعلام کرد به ایران نمیآید و دلیل آن را اظهارات خبرگزاریهای خارجی در مورد وضعیت کشور ایران دانست اما در نهایت پذیرفت.
نهایی شدن هر قراردادی بستگی به مذاکرات هوشمندانه طرفین دارد اما باید به انتظار نشست و دید آیا کلینزمن که سالهاست در آمریکا زندگی میکند و آنجا را دوست دارد، به ایران- کشوری که در آن مرگ بر آمریکا یک شعار دائمی است- میآید؟
کلا هر جا رفته فقط چشم نواز بازی کردن و نتیجه خاصی نگرفتن
چرا باید الان بیاد بشه مربی ایران؟
،
از قدیم گفتن هر کسی مرگ برای کسی بخواد ، مرگ سراغ خودش میاد.