عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در پایان دیدار فعالان سیاسی با رییس جمهوری در شامگاه شنبه 21 اردیبهشت 1398 که قاعدتا به صرف افطار بوده و بیش از تصاویر داخل سالن و سخنان کلی حسن روحانی یک تصویر در بیرون ساختمان محل نشست برای اهل سیاست و حرفهای ترها بیشتر جلب توجه میکند و آن تصویر بهزاد نبوی از نمادهای پرسابقۀ چپ سنتی (بعدتر اصلاح طلبان) در کنار احمد توکلی از نمادهای پرسابقۀ راست سنتی (بعدتر محافظه کاران/ اصولگرایان) است.
این دو کنار هم ایستادهاند و رو به دوربین ها لبخند می زنند اگرچه بعید است در خلوت خود نیز چنین امیدوارانه به اوضاع بنگرند.
سه سال پیش نیز البته به ابتکار و همت «انجمن اندیشه وقلم» و در میزگردی با موضوع « رجایی، مردمی یا پوپولیست» کنار هم نشستند و برخورد گرمی نیز داشتند ولی این بار را می توان با آن نوبت نیز متفاوت دانست.
هر دو در رژیم پهلوی سال های جوانی خود را به عنوان زندانی سیاسی سپری کرده و چه آرزوها که در دل نپرورانده و هر دو نیز در دولت های بعد از مهندس بازرگان به وزارت رسیدهاند.
بهزاد نبوی در دولت شهید رجایی وزیر مشاور و در دولت مهندس موسوی وزیر صنایع سنگین شد و تا پایان هم بود و احمد توکلی در دولت میرحسین موسوی وزیر کار شد و در اعتراض به سیاست های اقتصادی آن دولت که اتفاقا با هدایت و حمایت همین بهزاد نبوی تنظیم می شد کناره گرفت.
هر دو پیشینۀ سخن گویی دولت را نیز در کارنامه دارند.
هر دو اکنون در کهن سالی کت پوشیده اند اما به سان چریک های جوان در آغاز دهۀ 60 به جای کت، اورکت می پوشیدند و برای این که شبیه مجاهدین خلق نباشند بهزاد اورکت مشکی بر تن می کرد و در سفر مهر 1359 همراه با رجایی نخست وزیر به نیویورک نیز با همین پوشش رفت و احمد توکلی اورکت بلند آلمانی که تا روی زانو را می پوشاند و در 30 سالگی پایین پلکان هیأت دولت می ایستاد و به خبرنگاران گزارش می داد.
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 بهزاد نبوی به کمیتۀ مرکزی انقلاب اسلامی پیوست که قرار بود با توجه به فروپاشی شهربانی و کلانتری ها امنیت شهرها را تأمین کند و احمد توکلی هم با وانت نیسان از زادگاه خود بهشهر مازندران به تهران آمد و خود را به میدان بهارستان رساند تا حکم کمیته ای را که به راه انداخته بود از آیت الله مهدوی کنی بگیرد و موفق به دیدار نشد اما حکم را گرفت و آن که حکم را در اختیار او قرار داد کسی نبود جز بهزاد نبوی و البته توکلی به کمیته بسنده نکرد و کنار آن دادگاه هم تأسیس کرده بود.
اگر بهزاد نبوی نسبتی دور با دکتر ابراهیم یزدی دارد بی آن که کارنامۀ فعالیت سیاسی او متأثر از دبیر کل فقید نهضت آزادی ایران باشد، احمد توکلی هم نسبتی نزدیک با لاریجانیها دارد بی آن که ازپلکان این خانواده بالا آمده باشد. خود دربارۀ این نسبت گفته است: « جدّ مادری من مرحوم آیت الله حاج سید محسن نبوی است که جدّ مادری آقایان لاریجانی ها هم هست. مادر آقایان لاریجانی ها خالۀ مادر من و خالۀ همسرم است.»
هم بهزاد نبوی و هم احمد توکلی در مسیر فعالیت های سیاسی پیش از انقلاب توقفی هم در ایستگاه مجاهدین خلق داشته و البته از آنها عبور کرده اند. توکلی جایی گفته بود: « در زمان دانشجویی بی آن که خود بخواهم به آنها وصل شدم.»
بهزاد نبوی متولد 1320 است و اکنون 78 ساله و احمد توکلی 10 سال کوچکتر و اکنون 68 ساله اما هر دو خسته و پیر شده اند.
به تصویر نگاه کنید. هر دو عصا به دست گرفته و شاید دست هم را گرفته باشند.
تفاوت این دو اما تنها در سن وسال نیست و این که یکی 10 سال بزرگ تر است. تنها در این نیست که یکی چنان چپ گرا که از اتهام کمونیست هم دربارۀ او مضایقه نکردند ( البته در معنی اقتصادی و بیشتر به معنی سوسیالیست وگرنه شهید رجایی بر تقیدات مذهبی او نزد امام صحه گذاشته بود) و دیگری چنان راست گرا که حامی سرمایه دار خوانده شد و گفته بود «ما با غاصب مخالفیم نه با مالک و نقض مالکیت خود غصب است.»
یا تفاوت این دو در این نیست که یکی از قطار دولت میر حسین موسوی پیاده شد و دیگری تا آخرباقی ماند . یا این که در سال 76 و 22 سال قبل در چنین روزهایی بهزاد نبوی برای پیروزی سید محمد خاتمی می کوشید و احمد توکلی برای نشاندن ناطق نوری بر کرسی ریاست جمهوری.
مهم ترین تفاوت این دو در این است که بهزاد نبوی که یک دهه در جمهوری اسلامی وزیر بود و نماینده و نایب رییس مجلس هم شده بود پس از وقایع سال 88 به زندان افتاد و چهرۀ او در دادگاه از خاطره ها نمی رود. تجربه ای که هرگز سراغ احمد توکلی نیامده است.
بهزاد نبوی هیچ گاه کاندیدای ریاست جمهوری نشده و دیگر نیز این بخت را ندارد و نه جسما و نه روحا حتی اگر شورای نگهبان هم نرم شود حوصله و آمادگی چنین کاری را ندارد. احمد توکلی اما یک بار به رقابت با هاشمی رفسنجانی فقید برخاسته در حالی که ابتدا تصور نمی شد رقابت چندان جدی باشد اما شد و دست کم مردمان کردستان جدی گرفتند و در سال 80 نیز قصد رقابت با رییس جمهور اصلاح طلب وقت – سید محمد خاتمی – را داشت که ناکام ماند.
هیچ یک از این اتفاقات و رقابت ها اما از این دو فعال کهنه کار سیاست دو دشمن نساخته است.
اکنون نه بهزاد نبوی به روزهایی می اندیشد که احمد توکلی در رسالت علیه دولت مقاله می نوشت و کار به جایی رسید که این شایعه درگرفت که رهبر فقید انقلاب ارسال روزنامۀ رسالت به جبهه ها را منع کرده تا روحیۀ رزمندگان تضعیف نشود و نه احمد توکلی به روزهایی که چپ، دفاع او از اقتصاد آزاد را به حساب پیوند با سرمایه داری می گذاشت.
همچنین بعید است بهزاد نبوی تمایل داشته باشد دست پخت آقای توکلی در سال 83 و در آخرین سال دولت خاتمی (طرح تثبیت قیمت ها) را به یاد او بیاورد که روند افزایش تدریجی قیمت بنزین را متوقف کرد و باعث شد هر چند سال یک بار این فنر بجهد. [به موجب این طرح قرار بود قیمت بنزین ثابت بماند (80 تومان) اما سه سال بعد همان مجلس و همفکران آقای توکلی به سهمیه بندی بنزین با قیمت 100 تومان و بنزین آزاد ( چهار برابر سهمیه ای و 400 تومان) رأی دادند و تا 800 تومان هم رفت و در دولت روحانی با هزار تومان تثبیت شد که تا حالا ادامه یافته است]. احمد توکلی نیز شاید دیگر به بهزاد به دیدۀ لیدر جریانی نمینگرد که او و دوستان او را با تیم درجۀ دو «امید» از مجلس به بیرون راندند.
می توان حدس زد دغدغۀ هر دو مانند سال های مبارزه و استقرار اصل انقلاب و نظام است.
اگر غیر این بود دعوت رییس جمهوری را نمی پذیرفتند یا حوصله اش را نداشتند و اگر عذر بیماری و کسالت می آوردند نیز پذیرفتنی بود.
آری، این عکس هزار حرف دارد و به بهانۀ آن می توان از فراز و نشیب 40 سال اخیر گفت و این که نشان می دهد اصالت سیاسی از هر ادعای دیگر بالاتر است.
در گذر زمان نه بهزاد آن آرمان خواه سال ها پیش است که می گوید با هر انقلابی مخالف است و در هر وضعیتی اصلاح و صلح را ترجیح می دهد و نه توکلی همان دغدغه ها را تکرار می کند و به جای صاحبان سرمایه از عدالت می گوید.
یکی به سختی راه میرود و خمیده و دیگری به دشواری سخن میگوید و این کاری است که سیاست در این سرزمین با فرزندان خود میکند.
احسان نراقی کتابی دارد با عنوان « از کاخ شاه تا زندان اوین» و در آن از سال 57 می گوید که در پاییز آن به کاخ نیاوران می رفت تا طرف مشاورۀ محمد رضا شاه قرار گیرد و در پایان زمستان همان سال به زندان انقلابیون افتاد و بعد آزاد شد و دوباره به زندان افتاد و به پاریس رفت و مشاور فدریکو مایور مدیر کل یونسکو شد.
بهزاد نبوی هم از زندان های شاه به در آمد و در جمهوری اسلامی در ساختمان گروه صنعتی بهشهر که روزگاری لاجوردیها در آن می نشستند وزارت صنایع سنگین را پایه گذاشت و در ستاد تبلیغات جنگ معاونت آن را عهده دار شد و در پایان دهه 70 وس از ده سال تجربه کار اجرایی به قوۀ مقننه رفت و به نایب رییسی مجلس ششم هم رسید و در همین جمهوری اسلامی در پایان دهۀ 80 چنان که گفته شد زندان را تجربه کرد.نه به اتهامی مالی یا اقتصادی که حساب و کتاب و دارایی او روشن بود که به خاطر اتفاقات انتخابات پس از 88 و گویا یکی از اتهامات هم: اخلال در ترافیک منطقه مسکونی در غرب تهران.
او آن قدر از این فراز و نشیب ها را دیده که می توان شهادت داد اگر جز وضعیت کنونی سیاسی و اقتصادی و تهدیدات خارجی نبود ترجیح می داد نه کنار رییس جمهوری که در خانه و بر سفرۀ افطاری بنشیند که همسر و چشم انتظار سالهای تنهایی گسترده است. چندان که اندکی پس از زندان و در افطاری دیدم که چگونه از سیاسیون کناره می گیرد و به طعنه می گوید شماها را زیاد دیده ام. در این سال ها زنم را کم دیده ام و گوشه ای با همسرش نشست. احمد توکلی هم دل و دماغ گذشته را ندارد. خاصه پس از داغ فرزند.
برای فهم بیشتر معنای این تصویر اما کافی است به یاد آوریم در ضیافتی در 24 ساعت قبلتر به میزبانی یکی از دیگر از سران جناح راست (محمد رضا باهنر) تا محمود احمدینژاد وارد شد ناطق نوری بیرون رفت و حاضر نشدند در یک لانگ شات هم با هم باشند چه رسد که نزدیک.
کسانی شاید چنان خسته و نومید و دل زده یا حسب باور مرسوم همۀ سیاست را بازی بدانند و رقابت ها را جز بر سر منافع و سیاست مداران را جز دروغگویان ندانند.
اما اگر هم بازی باشد بازی به بازیگر نیاز دارد و چه بهتر که صحنه با رقابتهای حزبی و پارلمانی چیده شود و سیاست مداران به گفت و گو دعوت شوند تا برای وضعیتی که رییس جمهوری فعلا تنها با واژۀ «شرایط سخت» آن را توصیف می کند بهترین تدبیر اندیشیده شود. اگر چه گرایش های سیاسی اکنون بسیار متنوعتر از روزگاری است که تنها به چپ و راست تقسیم می شد و این را بهتر از هر کس این دو میدانند.
بهزد با هیلمن به وزارت صنایع سنگین رفت و با هیلمن خارج شد و دیگران چگونه می روند و چگونه بیرون میان. افسوس
در یک جلسه ای (ظاهرا رای اعتماد) اقای نوب یبوده گفته من به شما نماینده ها ماشین ندادم.. کسی هست بگه ماشنین نگرفته (نقل به مضمون)
این همون نبوی هست یا اون یکی دیگه بوده.. ؟
آمين يا رب العالمين.
ما استاد از دست دادن فرصتها هستیم......
چیو میخوای ثابت کنی ؟! گیرم که با هم مشکل داشته باشند از این فوکوس چی نصیب شما و کشور میشه ؟! نکنه چشم دیدن این دو با هم رو ندارید ؟!
زیبا بود، ممنون
کدام دست اورد را داشته اند ، کدام پیشرفت و توسعه را برای کشور رقم زده اند ، گرچه امروزه اثار تفکرات چپ گرایانه جناب نبوی و محافظه کارانه دکتر توکلی را با گوشت و استخوان خود لمس میکنیم و تنها مردم هستند که تاوان میدهند.
در ضمن این عکس کدام درد مارا درمان خواهد کرد ......
ضمنا عکس الزاما نباید دردی رو درمان کنه، چرا نمی فرمایید با این مقاله راجع به این عکس مخالفید ؟! خصوصا با وجود کوهی از دغدغه ها و مشکلات ؟
بهترین و کارشنتاسانه ترین طرح همان طرح مجلس ششم بود که هر سال با تورم قیمت حاملهای انرژی بالا رود
ولی اصولگرایان پوپولیست با طرح تثبیت قیمتها که حداد عادل آنرا کادوی مجلس اصولگرای هفتم به ملت ایران نامید، ضربه ی مهلکی به اقتصاد کشور زدند که هنوز هم با آن ضربه میلیاردها دلار ضرر به بیت المال میرسد.
#سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
#شهید رجایی
#مسود کشمیری
#اطلاعات نخست وزیری
#خسرو قنبری تهرانی
#اسدالله لاجوردی
#هشت شهریور 1360
3انفجار دفتر ریاست جمهوری
نظری ندارید جناب#خدیر؟