۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۶۹۰۳۷
تعداد نظرات: ۱۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۴ - ۳۰-۰۲-۱۳۹۸
کد ۶۶۹۰۳۷
انتشار: ۱۴:۴۴ - ۳۰-۰۲-۱۳۹۸

قرمزته، آبیِ آبلیموجات/ نه قرمزها ببالند، نه آبی‌ها بنالند!/ دربارۀ یک سوء‌تفاهم

این مطلب به بهانۀ توضیح سردبیر «اعتماد» دربارۀ رنجش هواداران استقلال از تیتری دربارۀ قهرمانی پرسپولیس نوشته شده ...

  قرمزته، آبیِ آبلیموجات/ نه قرمزها ببالند، نه آبی‌ها بنالند!/ نیاز به پوزش‌خواهی هم نیست...عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تیتر روزنامۀ «اعتماد» دربارۀ قهرمانی تیم «پرسپولیس» با استفاده از دیالوگی مشهور در فیلم «مادر» - ساختۀ علی حاتمی- با قضاوت های مختلف رو به رو شده و سردبیر روزنامه – سید علی میر‌فتاح – را که از صاحب‌سبک‌ترین روزنامه‌نگاران ماست، به توضیح واداشته تا جایی که به خاطر سوء‌تفاهمی که پدید آمده از هواداران تیم «استقلال» پوزش خواسته است.

سردبیر اعتماد که اصل ذوق و دانش او را در مجلۀ متفاوت «کرگدن» می‌بینید، فوتبالی نیست و با استفاده از اطلاعات ادبی و هنری خود تیتری انتخاب کرده اما همین، کار دست او داده چون به استقلالی‌ها برخورده است.

منتها نکتۀ مغفولِ قضیه این است که «قرمزته! آبیِ آبلیموجات»، تنها بخش آخر عبارت طولانی‌یی است که از زبان «محمد ابراهیم» - با بازی درخشان «محمد علی کشاورز» - بیان می‌شود و خوش‌بختانه فیلم مادر هم آن قدر از تلویزیون پخش شده که خیلی‌ها به یاد دارند و در این سی سال بارها تماشا کرده‌اند.

نکتۀ اصلی در واقع این است که این نقش در فیلم مادر یک «لمپن» است؛ شخصیت کاملا منفی و منفور فیلم که اساساً حرف درست و حسابی از دهان او خارج نمی‌شود و به لطف خرید و فروش «روده» و صادرات آن به آلمان ثروت‌مند شده و به عبارت دیگر اگر قرار باشد به هواداران بر‌بخورد به پرسپولیسی ها باید بر‌بخورد نه به استقلالی‌ها!

سردبیر«اعتماد» و دوست نازنین و صاحب ذوق ما روز بعد توضیح داده و نوشته است:

«گاهی محاسبات غلط از آب در می‌آید و و گاهی نادانسته دست به کاری می‌زنی که دیگران را درد و رنج می‌افزاید... همین است که با مَدّ و تشدید، خدمت‌تان عرض می‌کنم ببخشید.»

توضیحات سردبیر اعتماد قابل قبول است و بر اساس دانش ادبی و هنری خود تیتر فوتبالی انتخاب کرده اما من در اینجا می خواهم به نکتۀ دیگری اشاره کنم.

این که اگر قرار باشد به هوادارانی بربخورد اتفاقا پرسپولیسی‌ها و قرمزها باید باشند نه آبی‌ها و استقلالی‌ها. چون دیالوگ از زبان شخصیت لُمپن داستان بیان شده هر چند به هیچ کدام نباید بربخورد و فوتبال، یک بازی است برای سرگرمی و شادی نه کین‌توزی و هدف،تقویت دوستی‌هاست.

یکی از بهترین آثار علی حاتمی فیلم «مادر» است و در آن رقیه چهره آزاد، محمد علی کشاورز، فریماه فرجامی، اکبرعبدی، حمید جبلی، جمشید هاشم‌پور (جمشید آریا)، حسین کسبیان، حمیدۀ خیرآبادی (نادره) و محمود بصیری بازی می‌کنند.

داستان فیلم هم حول شخصیت مادر (با بازی زنده‌یاد رقیه چهره آزاد) می‌گردد و این که مادر تصمیم می‌گیرد روزهای آخر عمر را در خانۀ قدیمی و نوستالژیک با فرزندان بگذراند و حتی برادر ناتنی فرزندان را هم دعوت می‌کند. در این میان زشت ترین رفتارها از محمد ابراهیم سر می‌زند که هر چند دعوت مادر را پاسخ گفته ولی این کار را عبث می‌داند.

محمد علی کشاورز در نقش «محمد ابراهیم» ظاهر شده که فقط پول را می‌شناسد و لمپن است و اکبر عبدی هم نقش «غلامرضا» را بازی می‌کند. برادری که به لحاظ ذهنی مشکل دارد و یکی از مشهورترین جملات تاریخ سینما را هنگام مرگ مادر از زبان او به یاد داریم: «مادر مُرد. از بس که جان ندارد!»

محمد ابراهیم اما از ابتدا کل موضوع را به سُخره می گیرد و احترام مادر را در مجموع حفظ نمی‌کند. دیالوگ مورد نظر از این قرار است:

«پرهیز مَرهیزش می‌دین که چی؟ خورشیدِ دَمِ غروب، آفتابِ صلاتِ ظهر نمی‌شه. مهتابی اضطراریه. دو ساعته باتری‌ش . بذارین حال کنه این دم‌های آخر. حال و وضع تُرنجَبین بانو عینهو وقت اضافیِ بازیِ فیناله. آجیل مشکل‌گشاش هم پنالتی یه.

گیرم این جور وجودا موتورشون رولز رویسه. تخته گاز هم نرفتن. سر بالاییِ زندگی. دینام شون وصله به برق توکل. اینه که حکمت ش پنالتی یه. یک شوتِ سنگین، گُل ه. گل شم تاجِ گُل ه. قرمزته! آبیِ آبلیموجات.»

ملاحظه می‌کنید که این فرمایش ها از دهانِ محمد ابراهیمِ روده فروش و لمپن خارج شده و بر این اساس نه قرمز‌ها باید ببالند نه آبی‌ها بنالند!


کما این که غلامرضا هم که مشکل ذهنی دارد پاسخ می دهد:

« حالا می‌ده به عابد زاده. علی پروین می‌ده به وسط. صاف، رو سرِ مظلومی. مظلومی به قلیچ. قلیچ به دهداری. دهداری به جدی‌کار، جدی‌کار از پشت به دروازه. خطا. گُ......ل ل ل.

بِکِن باوئر گفت. چی گفت؟ خودش به من گفت. چی گفت؟ درِ گوش من گفت. چی گفت؟ ریگان به من گفت. چی گفت. خودش به من گفت. توی حموم گفت. چی گفت. من از ایران می‌ترسم. من از ایران می‌ترسم. من از ایران می‌ترسم.

[مادر از شنیدن حرف‌های محمد ابراهیم ناراحت می‌شود. به داخل ساختمان می‌رود.... به بالکن می‌رود و محمد ابراهیم را مخاطب قرار می‌دهد]

مادر: با این خواهر، برادرا خوب تا نکردی/ من، مادرم می بخشم/ اما بترس از روزی که آهِ مظلوم دامنت رو بگیره

محمد ابراهیم: این قدر دیگه ما رو عاق والدین نکن از اون بالا. ما یه سر خاک و فاتحه باس بیایم که اونو میایم. جَخ فاتحه ش‌ام می شه از همین راه دور پیشکی حواله کرد، فاتحه. طلعت! اون کُتِ صاب‌مُرده ما رو بده بریم پیِ زندگی نکبتی مون.»

با این وصف ملاحظه می‌فرمایید که اساسا محمد ابراهیم شخصیت مثبت فیلم نیست که «قرمزته» گفتن او مایه مباهات باشد یا « آبی آبلیموجات» گفتن او اسباب رنجیدن.

پس نه پرسپولیسی های محترم ببالند، نه استقلالی‌های گرامی بنالند و نه نیاز به عذرخواهی دوست نازنین ماست...

آری، قصه به همین سادگی است!

* بعد‌التحریر: کاش خوانندگانی که از این نویسنده معمولا تحلیل‌های جدی سیاسی می‌خوانند بابت ارتکاب این فقره خُرده نگیرند. چون هم منِ نویسنده و هم چه بسا شمای خواننده، گاه به موضوعی متفاوت و مهم تر از آن به گونه‌ای دیگر نگریستن نیاز داریم و کاش انتقادها به حدی نباشد که مانند دوست روزنامه‌نگار ناگزیر شوم عذرخواهی کنم!

* دیالوگ های فیلم «مادر» به نقل از کتاب «مجموعۀ آثار علی حاتمی/ نشر مرکز، جلد دوم، صفحات 1113 و 1114»

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۹
غیر قابل انتشار: ۱۵
شهبازی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۵۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
49
74
دمت گرم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
45
16
اقای خدیر یادته چند روز قبل برا ماستمالی کلیپ جنتلمن نوشته بودی معلمان فقط برای معاش کار کنند و با مسایل پرورشی و تربیتی کار نگیرند و حتی پوشش اجباری را هم به زور رعایت میکنند خوب نتیجه جنگل ساخت شما میشود جوان پورشه سوار که میکشد و دیه میدهد بله دوست عزیز این است ایرانی که شما غربزدگان خالی از خدا در این 200 سال ان را به بدترین قهقرا بردید و البته چند سالی یاد گرفته اید افتضاحاتتان را گردن نظام میاندازید
مجيد
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۹ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
18
12
قلم ومتون شماجناب اقاي خدير درهر زمينه اي كه بنويسيدجذاب ودل نشينه.دراين فقره هم بطورحتم نيازبه اين توضيح بود. پاينده باشيد
خويي
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
9
12
همه حرفها را كه نبايد جدي گرفت
رستمی
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۴۴ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۰
14
15
متنی زیبا از جناب خدیر با ترکیبی از دیالوگهای عامیانه در فیلم بیادماندنی مادر ویادی هم از هنرمندان بزرگ سینما ..احسنت
مسعود
Iran (Islamic Republic of)
۰۰:۲۸ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
20
36
لطفا ماله نکشید
صادقی
Iran (Islamic Republic of)
۰۴:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
19
10
واقعا دست مریضا به این نویسنده و این نگارش
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۲۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
4
16
کاش شما هم تحلیل های جدی سیاسی از اوضاع مملکت داشته باشید
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
13
38
ماله کشی خوبی بود.
استقلالی
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
8
7
هم قلم شما شیواس هم‌قلم علی حاتمی جادویی
ناشناس
Netherlands
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱
4
12
کاریر صادقی "۰۴:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۲/۳۱" دست مریزاد درست است و نه دست مریضا. عجیبه عصر ایران هزار تا پیام درست و با مفهوم رو قابل پخش نمیدونه ولی املای علط رو راحت در دید خواننده قرار میده.