وقوع حادثه غرق شدن سه دختر بچه در "هوتک" روستای کموباز در سیستان و بلوچستان موضوع گزارشی است که "زهرا چوپانكاره" در روزنامه اعتماد به آن پرداخته است.
به گزارش
عصرایران، «هوتك در جاي خودش چيز خوبي است اما وحوش بايد از آن استفاده كنند، نه بچهها و مردم. ما در كنار دريا هستيم، مگر رساندن پايدار آب به مردم چقدر هزينه دارد؟ لااقل به حرمت خون اين بچهها اين كار را بكنند.»
دوستمحمد، خشمش را در نحوه اداي كلمات ميريزد، در غلظت دادن به تلفظش هنگام گفتن «وحوش».
دوستمحمد، ساكن چابهار است. چند روز قبل نام چابهار با خبر غرق شدن و جان باختن سه دختربچه در گودال ذخيره آب در رسانهها تكرار شد.
دوستمحمد ميگويد از همان ابتداي زندگي بشري در جاهايي كه نزديك به رود نبود مردم اين گودالها را ميكندند كه آب باران را براي روزهاي مبادايشان ذخيره كنند.
دوستمحمد ميگويد كه هنوز هم مردم براي رسيدن به آب دست به دامان همان راهكارهاي اوليه بشر هستند؛ گودالهايي كه جان منيره و مريم و يسرا را گرفتند.
«منيره خدمتي، مريم خدمتي فرزند واحد و يسرا دلشب فرزند ناصر از روستاي كموبازار يا ولي محمدبازار هستند كه براي برداشت آب به داخل هوتك افتاده و غرق شدند. اين دانشآموزان ۹ و ۱۰ ساله و در پايه دوم و سوم ابتدايي مشغول به تحصيل بودند كه متاسفانه به دليل بياحتياطي و براي نجات از گرما براي آبتني به هوتك رفته بودند كه به داخل آب افتاده و غرق شدند.»
انور بادپا، رييس اداره آموزش و پرورش بخش دشتياري چابهار روز هشتم خرداد اين خبر را به ايرنا داد.
سه دانشآموز 9 و 10 ساله جان باختهاند و دوستمحمد بلوچ كه ميگويد مدام بايد درباره آب حرف بزنند و فرياد بكشند باز حرفش را تكرار ميكند:
«بارها موقعي كه مسووليت داشتيم اين حرفها را زدهايم، حالا هم كه مسووليت رسمي نداريم به هر حال مسووليت اجتماعي كه داريم. دنيا دارد از دريا براي به دست آوردن آب پايدار استفاده ميكند، چابهاري در كنار دريا و اقيانوس است و ما حتي از اين وضعيتي كه روستاهايش دارند شرم نميكنيم. داريم دو برابر هزينه ميكنيم. دو برابر هزينه آب شيرينكن هزينه ميكنيم؛ تانكر ميگيريم، سوخت ميخريم، پول راننده ميدهيم و باز هم همين شيوه پرهزينهتر را ادامه ميدهيم.»
او ميگويد: « از جبر و بدبختي است كه اين بچهها شدهاند آبآور.» ميگويد كه بارها كودكان به هنگام آوردن آب يا آبتني در اين گودالها جان باختهاند و اين اولينبار نيست. راهكارش هم از نظر او نه حفاظت از اين گودالها است و نه محصور كردنش: «گودال حفاظت نميخواهد، آن گودال مال دام و طيور و وحوش است.
موضوع اين است كه آدمها را هم به دسته وحوش اضافه كردهاند. چرا بچهها بايد از چنين گودالي آب شرب بياورند؟ مشكلات دامداري را كه نميتوانند برطرف كنند به كنار به خود مردم هم نميتوانند آب برسانند؟ اغلب روستاها آب ندارند.
الان كه سد آب دارد، روستاهايي كه لولهكشي شدهاند را به آب سد وصل كردهاند اما دواي درد ما اين نيست چون پايدار نيست. بعد از سالها خشكسالي امسال باران باريده و آب را باز كردند اما اين راهكار ثابت نيست.»
*قربانيان هوتك
جانباختن دختران كوچك روستاي كموبازار اولين اتفاق از اين دست نيست. يك فعال مدني كه ترجيح ميدهد نامش محفوظ بماند هم به «اعتماد» ميگويد كه جانباختن در هوتك به خصوص براي بچهها در طول سال اتفاق ميافتد. ميگويد نعمت باران چالهها را پر از آب كرده و البته همزمان احتمال ليز خوردن و سرنگون شدن در چالههاي لبالب از آب را هم بالا برده است:
«اين هوتكها هيچ حفاظي ندارند و كاملا روباز و در ميانه روستاها هستند. مردم از كنارشان رد ميشوند، بعضا در خانهها درست در كنار اين هوتكها باز ميشوند. در سفرهايي كه به اين منطقه داشتهايم بارها حرف شده كه چگونه ميتوانيم دور آنها حفاظ بكشيم. عاليترين شكلش اين است كه اطراف تمام اينها بايد اسكلتي وجود داشته باشد يا حتي حرف اين شد كه پانلهاي خورشيدي بگذارند تا منفعتي هم به روستا برسد.
اما واقعيت اين است كه ابعاد اينها اينقدر بزرگ است كه هزينه فوقالعاده زيادي ميخواهد به اضافه اينكه افتادن بچهها در اين گودالها و جاندادنشان با تمام تلخياش فقط يك بعد اين ماجرا است. يك مساله جدي غيربهداشتي بودن آب هوتكها است كه كسي به آن توجهي نميكند.
در اينها لاشه حيوانات ميافتد انواع ميكروب و باكتري در اين آب پرورش پيدا ميكند؛ شايعترين بيماري در اين منطقه اسهال خوني و اسهال و استفراغ ناشي از همين آب است. حالا بنا بر ميزان بالا رفتن آگاهيهاي بهداشتي مردم يا قبل از استفاده آن را ميجوشانند يا اينكه براي پختو پز از آن استفاده نميكنند.»
نبود لولهكشيهاي روستايي موضوعي بود كه صداي دوستمحمد بلوچ را خشمگين كرده بود.
اين فعال مدني ميگويد كه آب هست اما كار لولهكشي كند پيش ميرود، پروژه نيمهجاني كه رمق رساندن آب به روستاها را ندارد:
«دو سد پيشين و زيردان در جنوب استان وجود دارند. اين دو سد دارند كار ميكنند اما لولهكشي اصلي كه بايد آب را براي تصفيه و رساندن به روستاها انتقال دهد بسيار كند پيش ميرود. زيردان همين حالا هم دارد به منطقه كمك ميكند اما زيرساختهاي لازم براي رساندن آب لولهكشي هنوز ايجاد نشده. به دليل همين موضوع آب پشت سد دارد تبخير ميشود و نتيجهاش ضرر دوجانبه است.»
*سهم منطقه آزاد چابهار
آخرين آماري كه روابط عمومي منطقه آزاد چابهار همراه با اينفوگرافي از ميزان صادراتش منتشر كرد رشد 650 درصدي سال 97 را در مقايسه با سال 85 نشان ميدهد؛ رقمي برابر با 15 ميليون دلار.
فعالان مدني سيستان و بلوچستان تاكنون تلاش داشتهاند تا حوزههايي مانند بازگرداندن كودكان بازمانده از تحصيل، مشكلات تابعيت، بهداشت و از اين قبيل را پوشش دهند اما ورود به حوزه زيرساختي آب ديگر از توان آنها خارج است:
« پراكندگي روستاها خيلي زياد است. وسعت منطقه دشتياري به اندازه مساحت گيلان به اضافه قم است. در اين مساحت گسترده روستاها هم فاصلههاي زيادي از هم دارند و در برخي جاها هم كوههاي كوتاهي بر سر راه قرار دارند. اين كار در توان سازمانهاي مردمي نيست.
اصلا براي همين است كه روستاهاي دورتر از همين لولهكشي نصفه و نيمه هم كه گفتم بيبهرهاند و بسياري از مردم همچنان از اين هوتكها استفاده ميكنند. يعني اگر اينها نباشند اصلا مردم بايد كوچ كنند و بروند.» اينجا است كه اگر رقمهاي درشت شركتهاي بزرگ فعال در منطقه اقتصادي چابهار وارد صحنه شود شايد اوضاع كمي تغيير پيدا كند.
اين فعال مدني ميگويد: «ترديد نداشته باشيد كه بزرگترين سازمان اين منطقه سازمان منطقه آزاد چابهار است. اين سازمان وارد حوزه مسووليت اجتماعي شده اما نسبت به بزرگي اين منطقه آزاد اين نقش هنوز ناچيز است.
قطعا منطقه آزاد و شركتهاي بسياري كه براي صادرات و واردات وارد منطقه ميشوند ميتوانند در بحث مسووليت اجتماعي وارد حوزه آب شوند. وقتي ميآييد و از يك منطقه استفاده ميكنيد و سود ميبريد، بخشي از اين سود متعلق به اين مردم است.
الان همه ميدانند كه سيستان و بلوچستان بهشدت درگير خشكسالي است. من به تازگي در منطقه هيرمند و زابل بودم، امسال كه باران آمده ناگهان همه مزارع سبز شده، مردم شاداب شدهاند و مشغول كارند يعني بعد از 22 سال خشكسالي به همين سرعت پس از بارشها دارند برخي از محصولها به خصوص علوفه دام را برداشت ميكنند.
خب اين را همه ميدانند كه برنامهريزي آب نياز است اما همهچيز كند است، خيلي كند. اين هم مشكل عمومي كشور ما است؛ اجراي يك پروژه آنقدر طول ميكشد كه اصلا موضوعش تغيير ميكند.»
ميگويد كه گوشهاي از كار سيستان و بلوچستان بزرگ را هر يك از سازمانها و موسسههاي مدني و مردمي گرفتهاند اما آب ديگر فراتر از اين حرفها است. با اين وجود كساني مانند او كه سالها است در منطقه ميروند و ميآيند و فعاليت دارند ميتوانند پيشنهاداتي بدهند:
« اين پتانسيل در منطقه هست كه بتوانند خدمات آبرساني يا اصلا مديريت آب را پيش ببرند. همه موضوع هم لولهكشي نيست. همان هوتكها را ميتوانند مدرن كنند، برايش تصفيه بگذارند، هوتك را به وسيله سد پر كنند و لولهكشي را از هوتكها انجام دهند.
سال پيش مردم دشتياري رفتند دم سد و اعتراض كردند كه اين آب چرا دارد پشت سد تبخير ميشود؟ بعد آب را باز كردند، آمدند در رودخانه و رودها هوتكها را پر كردند و مردم نفسي كشيدند، توانستند كمي پياز و سيبزميني بكارند. همين كشاورزي بيجان هم ميتواند به داد مردم برسد.»
«هوتك در جاي خودش چيز خوبي است اما وحوش بايد از آن استفاده كنند، نه بچهها و مردم.»
دوستمحمد خشمش را در نحوه اداي كلمات ريخت. دوستمحمد ميگفت منيره و مريم و يسرا اولين كودكان قرباني هوتكها نبودهاند و شايد آخرينش هم نباشند. هوتكهايي كه تنها چاره بيچارگي خشكسالي سيستان و بلوچستان بودهاند، هم جان ميدهند، هم جان ميگيرند.