عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 15 تیر یا ششم ژوییه سالروز کشف نخستین واکسن به همت و اندیشۀ «لویی پاستور» دانشمند شیمیدانِ فرانسوی است و در گرامیداشتِ او ملتهای مختلف متفقاند و در نقاط مختلف جهان نام او بر روی مکانهای مختلف دیده میشود.
این نویسنده البته نه از پزشکی سر در میآورد نه از شیمی و از دروس شیمی دورۀ دبیرستان در سی و اندی سال قبل نیز به جز«شیمی آلی» و آزمایشگاه شیمی در دبیرستان البرز که در آن «صابون» تولید کردیم، خاطرهای ندارد.
15 تیر اما بهانهای است تا از لویی پاستور بنویسم و سالروز کشف نخستین واکسن در 6 ژوییه 1885 را از زادروز او در 1822 و مرگ او در 1895 مناسب تر برای یاد پاستور میدانم.
۶ ژوییه ۱۸۸۵ مردی به نام «تئودور وان» پسری به نام «ژوزف میستر» را نزد پاستور برد. چون سگ او پسر بچه را گاز گرفته بود و به خاطر 12 بار گازگرفتگی خونین و مالین بود. لویی پاستور با دوست پزشک خود مشورت کرد و او پذیرفت که ژوزف را معاینه کند.
ژوزف با مرگ دست و پنجه نرم میکرد تا در ساعت ۸ شب اولین تزریق دارو انجام شد. پس از آن به مدت ۱۱ روز، ۱۲ تزریق دیگر انجام شد. ژوزف جوان نجات یافت. این دومین واکسن انسانی بود که کشف شد.
واکسن آبله اولین واکسن انسانی بود که توسط «ادوارد جنر» و ۸۹ سال قبل از کشف واکسن انسانی هاری تولید شده بود.
سه ماه بعد در ۱۶ اکتبر سال ۱۸۸۵ لویی پاستور نامه ای دریافت کرد که به او بخت دیگری می داد تا بار دیگر واکسن هاری خود را به بوته آزمایش بگذارد. بیمار این بار چوپانی ۱۵ ساله بود به نام «ژان باتیستا» که در ۱۴ اکتبر سگی به او حمله کرده بود و درمان در ۲۰ اکتبر یعنی۶ روز بعد آغاز شد. آیا بیماری بیش از حد پیش رفته بود؟
در روز ۲۶ اکتبر بعد از ۸ بار تزریق دارو، ژان هنوز به مرگ تسلیم نشده بود و در این روز لویی پاستور موفقیت خود را اعلام کرد و پاستور به قهرمانی بین المللی تبدیل شد.
اینها نکات تازه ای نیست و احتمالا بارها خوانده یا شنیده اید. پس غرض از یاداوری چیست؟ این است که یادآوری کنیم انسان های بزرگ در تاریخ بشری در رشته های مختلف آنانی هستند که «از رنج انسان می کاهند.»
انسان سنتی پذیرفته بود که در زندگی از«رنج» گریزی نیست. انسان مدرن اما می کوشد «لذت» را جایگزین «رنج» کند. قبل از این مرحله و در میانه رنج و لذت آدم هایی مانند پاستور کوشیدند از رنج انسان ها بکاهند.
اگر قضاوت ما دربارۀ دیگران بر پایۀ کاهش یا افزایش رنج باشد داوری و ارزیابی آسان تر خواهد شد. به این معنی که ببینیم از رنج آدمیان کاسته اند یا بر آن افزودهاند.
با این نگاه مخترع ماشین لباسشویی هم که از رنج انسانها در شستن لباسها کاسته کم از برخی فیلسوفان مدعی ندارد و عکس آن هم صادق است.
در این 134 سال جان چقدر انسان با واکسن نجات پیدا کرده و جان چه تعداد انسان با جنگ افزارهای نظامی ستانده شده است؟ جالب این که جنگ افروزان داعیۀ نجات و سعادت دارند و پاستور ادعایی نداشت و تنها در اندیشۀ انسان بود.
همۀ ما باید بکوشیم از رنج دیگران بکاهیم نه این که بر رنج دیگران بیفزاییم. نمی توانیم پاستور باشیم اما برای کاهش رنج دیگران لازم نیست حتما واکسن کشف کنیم.
گاهی یک حرف ساده، یک کمک کم هزینه، یک گام کوچک از رنج خودمان یا دیگران می کاهد و به عکس یک سخن عادی و یک رفتار رنج افزاست.
به میهمانی یا سفر می رویم تا از رنج مان کاسته شود اما اگر در پایان احساس کردیم این اتفاق نیفتاده این شیوه و شکل را نباید تکرار کنیم.
هدف از یادکرد لویی پاستور و کشف واکسن همین نکته بود. زمانی یک کارخانه سیمان برای مردم یک ناحیه ساخت و ساز و توسعه به ارمغان می آورد و «رنجکاه» است و زمانی همان کارخانۀ سیمان موجب آلودگی هواست و «رنج افزا»ست. پس خود کارخانۀ سیمان مهم نیست. مهم این است که رنج آدمی را کم می کند یا زیاد می کند.
اگر این نگاه حاکم شود در بسیاری از رویه ها تجدید نظر می کنیم و به خروجی و نتیجه می اندیشیم.
با این حساب یادکردِ لویی پاستور فراتر از واکسن که در اهمیت «رنج کاهی» است...