«من عاشق ایرانم و دلکندن از ایران همیشه برایم سخت و عذابآور بوده است. تلاش کردهام تا حقم را بگیرم و با حضور در وطنم به فعالیتهای هنریام بپردازم. خیلی سخت بوده و خیلی ضربه خوردهام. سالهای زیادی را از دست دادهام ولی پشیمان نیستم؛ چرا که تن به هنر سفارشی و فرمایشی ندادم. من هنرم را نفروختم و برای حفظ موقعیتم مقابل هیچکس سر خم نکردم و از این بابت راضیام.»
به گزارش عصر ایران، این حرفها را حسین زمان در گفتگو با روزنامه شهروند زده، در پاسخ به کسانی که ازش میخواستند او هم مانند شادمهر عقیلی برود و شانساش را در جای دیگری بجوید. حسین زمان اما ماند. با اینکه هفده سال ممنوعالفعالیت بود؛ ممنوعالفعالیتی به دلیلی که ادعا میکند که خودش هم نمیداند. روزهای دوری اما انگار سر آمده و حسین زمان سوم مرداد باید روی استیج برود. با او به همین بهانه حرف زدهایم؛ حرفهایش خواندنی است.
* جناب زمان؛ به سلامتی همه درگیریها حل شد دیگر؟ مشکل جدیدی در این روزهای منتهی به کنسرت برایتان ایجاد نشده که؟
- نه؛ فعلا که خبری نیست و امیدوارم که تا سوم مرداد هم که قرار است کنسرت برگزار شود، مشکلی پیش نیاید.
* حالا با بازگشت بعد از هفده سال دوری باید حسوحال خاصی داشته باشید.لابد خود را در دوره و زمان دیگری –از نظر فضای حاکم بر موسیقی- میبینید، نمیترسید؟
- البته در این هفده سال من نه در غار بودم و نه خواب بوده که از همهچیز بیخبر باشم. اتفاقا مسائل جامعه و البته مسائل حاکم بر عرصه موسیقی را خیلی هم با دقت زیر نظر داشتم.
* قطعا حق با شماست اما گذشته از شوخی؛ منظورم در کوران اجرا بود، یا تجربه عملیداشتن. بگذارید جور دیگری بپرسم: از نظر خودتان موسیقی ایران در این هفده سال تغییرات زیادی داشته یا همان است که بود؟
- نه؛ خیلی چیزها عوض شده و تغییرات زیادی را میبینیم. بالاخره هر چه که جلوتر میرویم، فضای موسیقی هم دستخوش تحولات مختلفی قرار میگیرد؛ بهخصوص در کشور ما که موسیقی تغییرات و تحولات مختلفی در این سالها از سر گذرانده است.
* شما این تغییرات را مثبت ارزیابی میکنید؟
- داشتم همین را میگفتم که موسیقی ما در این مدت خیلی تغییر کرده است ولی اینکه این تغییرات و تحولات همهجا و همهشان دلچسب و مطلوب، یا مثبت و روبهجلو بوده یا نه، پاسخ قطعا منفی است. حتی میتوانم با صراحت بگویم که از نظر شخصی من تغییرات عرصه موسیقی ما آنطور که باید و شاید در جهت رشد و تعالی پیش نرفته است.
* این ناامیدی طبیعی است و حاصل از مطالعه شرایط موسیقی؛ یا بدبینی حاصل از مدتها دور از عرصهماندن است؟
- اتفاقا خیلی هم مأیوس و ناامید نیستم. به هر حال امیدوارم که با حضور هنرمندان یعنی کسانیکه دلشان بیشتر میسوزد، برای هنر موسیقی و البته مسئولانی که متکفل هنر و فرهنگ هستند، کار درست شود. مدیران و مسئولان اگر کمی بها دهند به حوزهای که زیر نظر دارند و مردم هم اگر بیشتر طالب کارهایی باشند که میتوانند به هنر موسیقی کمک کنند؛ یعنی به عبارتی اگر همه دست بهدست هم دهند و کمک کنند، اوضاع بیشک درست خواهد شد.
* درباره کارهای جدید شما که بعد از هفده سال قرار است شما را به میانه میدان بازگردانند، این کنجکاوی وجود دارد که کارهای جدیدتان در حالوهوای آثار خودتان در اوایل دهه هشتاد هستند یا اینکه سعی کردهاید به مدهای موسیقایی روز هم روی خوش نشان دهید؟
- از نظر ماهیتی این کارها درست در ادامه کارهای سابق من هستند. بگذارید اینگونه بگویم که کارهایی که در گذشته ارایه دادهام متکی بر عقاید و آرمانها و باورها و ایدهآلهای من بودند و چون در این هفده سال اعتقادات و باورهای من چندان تغییر نکردهاند، بنابراین ماهیت کارهایم هم طبیعتا تغییر نمیکنند؛ اما از تکنیکهای نوین موسیقی، بهخصوص در تنظیمها استفاده کردهایم تا تنظیمهای بهروزتری داشته باشیم.
* وقتی صحبت از تنظیمهای امروزی میکنید، ذهن آدم میرود سراغ یکجور موسیقی ریتمیک که در سالهای اخیر رواج زیادی داشته و بهرغم انتقادات موجود، استقبال مردمی خوبی هم بهدست آورده است.
- نه. ببینید؛ موسیقی من به هر حال یک موسیقی کلاممحور است. کارهای جدیدم نیز این خصیصه را دارند و این ویژگی نهتنها در این کارهای جدید تغییر نکرده که در آینده هم اگر کاری ارایه دهم، مطمئن باشید که تغییری از این نظر نخواهد داشت. من به کلام و ترانه خیلی بها میدهم و اگر کارهای مرا به یاد آورید میبینید که کلام و ترانه همواره ارکان اصلی کارهای من است. اینها چیزهایی است که بهشان اعتقاد داشتم و بنابراین تغییر اساسی نخواهند کرد، اما در عین حال سعیام بر این نیز بوده که با موسیقی روز و جدید پیش بروم و به لحاظ تکنیکی از تکنیکهایی که میدانیم و مطمئنیم که تأثیر مثبت در کار خواهند داشت، استفاده کنم.
* آقای زمان در اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد در دنیای موسیقی ایران عدهای فعالیت داشتند که اغلبشان هم موفق بودند و توانستند آبرو و اعتباری برای موسیقی پاپ بعد از انقلاب رقم بزنند. در این هفده سال ممنوعالفعالیتی به این فکر نمیکردید که از این جمع چرا این اتفاقات تنها برای شما رخ داد (و البته یک نفر دیگر که مجبور شد مهاجرت کند و کارش را آنسوی مرزها ادامه دهد)؟ اصلا میتوانید به این پرسش پاسخ دهید که چرا فقط شما؟
- حقیقت ماجرا این است که حتی امروز هم نفهمیدهام که چرا این ماجراها برای من پیش آمد و چرا اجازه ندادند کار کنم و هیچگاه هم هیچکس جواب درستوحسابی و منطقی نداد که مشکل من چه بود و براساس چه قانونی منِ حسین زمان نباید کار میکردم.
* اما بالاخره تحلیلی برای خودتان دارید که...
- شاید تنها شاید، یکی از دلایلش این بوده که من در عرصه هنری فراتر از خواندن صرف عمل میکردم؛ چون من اعتقاد داشتم که وظیفه یک هنرمند این است که با مردم باشد، در فعالیتهای اجتماعی شرکت داشته باشد، از جامعه و از مسائل جامعه دوری نداشته باشد، جاییکه حس میکند باید به نفع مردم حرفی بزند، خودش را سانسور نکند و حرفش را بزند؛ ولی متاسفانه در جامعه ما هر کس بخواهد به این شکل عمل کند، خواسته یا ناخواسته آماج حملات مختلف گروههای گوناگون قرار میگیرد و درنهایت هم انگ سیاسی بهش میچسبانند چون از حنجره اقشار هنرمند، هر صدای مخالفی، ولو این مخالفتها از روی دلسوزی و برای مردم باشد، به فال نیک گرفته نمیشود. بنابراین فکر میکنم ماجرای این هفده سال، شاید بهخاطر این مسائل بوده؛ وگرنه من نه جرمی مرتکب شدهام، نه خلافی کردهام و نه هیچ کار دیگری- که بابتاش مجازات شوم و متاسفانه هیچوقت هم کسی به من نگفت چرا باید این سالهای طولانی دوری از کار را تاب بیاورم.
* یادتان است چه زمانی فهمیدید که دیگر نمیتوانید بخوانید؟
- گفتم که؛ هیچگاه رسما بهم نگفتند ممنوعالفعالیتام. فقط بعد از کنسرتی که سال هشتاد برگزار کردم، از سال بعدش هر جا خواستم کنسرت بدهم، مانعتراشی کردند. جایی هم که اقدام کردیم برای کنسرت، آمدند جو کنسرت را به هم زدند، نگذاشتند بلیتفروشی شود یا حتی اجازه ورود به سالن ندادند.
* بله؛ یادم است ماجراهای کنسرتهای ساری و حتی آبادان رسانهای هم شد.
- بله؛ کنسرت ساری عجیب بود. آن زمان سردار مرتضی طلایی فرمانده انتظامی استان مازندران بودند. یادم است در آن کنسرت نیروی انتظامی جلوی فروش بلیت را گرفت و وقتی وارد سالن شدم، دیدم هیچکس نیست.
* یعنی مردم یا نتوانسته بودند بلیت بخرند یا جلوی در سالن از ورود آنها جلوگیری شده بود؛ درست است؟
- بله. در کنسرت آبادان هم وقتی قصد داشتم با هواپیما به آبادان بروم، گفتند شورای تأمین مخالف رفتن من به آبادان است چون اصلا امکان برگزاری کنسرت وجود ندارد؛ یعنی گفتند که از طرف شورای تأمین دستور داده شده کنسرت من برگزار نشود.
* در این سالها نمیگفتند که چه زمانی این ماجرا تمام خواهد شد؟
- زمان آقای احمدینژاد رفتم ارشاد ببینم چه میگویند که گفتند از بالا دستور داده شده به من مجوز ندهند. هر چه پرسیدم بالا یعنی کجا؛ توضیحی ندادند. در دور اول ریاستجمهوری آقای روحانی هم دنبال کار را گرفتم اما آنبار نیز همان جواب قبلی را دادند تا اینکه همین اواخر تهدید کردم میآیم جلوی وزارت ارشاد بست مینشینم که اینبار از دفتر موسیقی خواستند چند تا کار منفرد به صورت تکآهنگ تولید کنم و برای مجوز اقدام کنم که همین کار را هم کردم و درنهایت مجوز را گرفتم.
* ظاهرا در این دوره ممنوعالفعالیتی چند کار ازتان منتشر شده است؛ البته این را به نقل از رسانهها و خبرگزاریها میگویم.
- دو آلبومی که در سالهای ٨٥ و ٨٨ منتشر شدند، قراردادهایشان قبل از ممنوعیت من بسته شده بود و متعلق به شرکت سروش بودند که همان شرکت هم آنها را منتشر کرد.
* آقای زمان با این ماجراهایی که گذراندهاید، هنوز هم همان نگاه آرمانی را به وضع هنرمند در جامعه دارید؟ اینکه عکسالعمل نشان دهید در مقابل گژیها و ناراستیهای اجتماعی- سیاسی؟
-بله؛ من برای هنرمند یک رسالتی قائلم. از نظر من هنرمند باید اولا دردهای جامعهاش را بشناسد، غافل از اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهند، نباشد و همپا و همراه با مردم حرکت کند. قاعدتا اگر کسی بخواهد این رسالت را درست بهش عمل کند، یکی از مهمترین وظایفی که در کارهای هنری بر دوشاش خواهد بود، آگاهیبخشی و روشنگری خواهد بود. این آگاهیبخشی و روشنگری ممکن است که آن پس و پشتاش نیت سیاسی هم وجود نداشته باشد و مثلا تنها موتور محرکهاش دلسوزی برای مردم و جامعه باشد؛ مثلا هنرمندی که میبیند مردم کشورش دارند از فقر رنج میبرند. حالا هنرمند در شکل درست و متعهدش باید این معضل را بازتاب بدهد ولی مشکل از اینجا آغاز میشود و میرسد به جاهایی که میدانیم و میدانید و دیدهایم و دیدهاید. در حالی که چارهای هم برای هنرمند وجود ندارد. ما که تمام زندگیمان عشق و عاشقی نیست که فقط عاشقانه بخوانیم، با اینکه عاشقانهخواندن هم لازم است و من خودم هم چندین و چند کار عاشقانه دارم ولی حتی همانجا هم که عاشقانه خوانده میشود، باید قداست عشق را پاس بداریم و هر چیزی را به نام کار عاشقانه تولید نکنیم و نخوانیم. در یک کلام باید احترام بگذاریم به چیزهایی که ارزش دارند.
* یعنی واقعا در اجرای ترانهها این مسائل اهمیت داشتند برایتان؟
- این رسالتی است که من برای هنر قائلم و خودم هم سعی کردهام بهش پایبند باشم.
* همین شده که اینقدر آزادانه کار کردهاید دیگر! حالا گذشته از این موارد؛ میتوانید درباره کارهای آیندهتان بگویید؟ علاوه بر این کنسرتی که در راه است، در فکر آلبوم هم هستید؟
- نه فعلا قصدی برای تولید آلبوم ندارم.
* چرا؟
- چون حقیقتش آلبوم خیلی هم توجیه ندارد؛ این روزها. بیشتر کسانی هم که آلبوم تولید میکنند، هدفشان بهرهبرداری تبلیغاتی است و نه مثلا بهره مالی. حتی از این هم بدتر، تولید آلبوم این روزها از نظر مالی نهتنها منفعتی ندارد که ضرر هم دارد. برای همین، من هم با توجه به اوضاع و احوالی که دارم، خیلی دنبال تولید آلبوم نیستم و سعی میکنم همینطور روند تولید تکآهنگها را ادامه دهم و اگر هم مشکلی پیش نیاید، هر از چندی یک اجرای زنده هم داشته باشم.
آیا اجبار به فرمایش و نمایش و سفارش کم شده یا از بین رفته؟ که همه میدونیم اینطور نیست!
یا اینکه شما قصد تن دادن به این اجبارها رو دارید؟
ولش برار