کیفیت پایین
کیفیت خوب
عصر ایران؛ محسن ظهوری - جایی که حالا پر است از اسباببازی و لباس و کالسکه برای کودکان، سالها پیش به یکی از مهمترین اماکن هنری ایران تبدیل شد. داخلی این مغازه سیسمونی و مغازه کناریاش، "اغذیه بهار" با آن ترشیها و ژامبونهای مشهورش، پیشگامان هنر معاصر ایران برای اولینبار تلاش کردند تا بتوانند کارشان را عرضه کنند. تهران که در آن روزگار آرام آرام فضاهای مدرن شهری را تجربه میکرد و دانشگاه و موزه به خود میدید، هنوز نگارخانه نداشت و اینجا، همانجایی است که آن را برای اولینبار دید.
اواخر دهه ۲۰ خورشیدی بود و نقاشان مدرن ایران که اکثرا فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا بودند، از همهسو تحت فشار قرار داشتند. هنر نقاشی ایران تا پیش از آمدن آنها یا در سیطره شاگردان کمالالملک بود که منظره و آدم و هرچیز دیگر را با جزئیاتی دقیق و واقعگرا ترسیم میکردند، و یا در اختیار نگارگران بود که نقاشی ایرانی را تنها در نگارگری میدیدند. نقاشان نوگرا حتی محلی برای عرضه و نمایش آثار هنری خود جز در سفارتخانههای فرانسه، آمریکا و شوروی نداشتند.
در چنین شرایطی، در ابتدای خیابانی که حالا آن را با نام «بهار» میشناسیم، رو به خیابان انقلاب امروز، نخستین نگارخانه ایران برای نمایش آثار مدرن ایرانیان راهاندازی شد؛ نگارخانه «آپادانا، کاشانه هنرهای زیبا». «حسین کاظمی»، «محمود جوادیپور» و «امیرهوشنگ آجودانی» مؤسسان این نگارخانه، روز دوم مهرماه ۱۳۲۸ با افتتاح آن، مردم تهران را با اتفاق جدیدی روبهرو کردند؛ تابلوهایی از نقاشان جوانی که شباهتی با آنچه عموم مردم از نقاشی دیده بودند، نداشت. نقاشانی که دریافت فردی خود به جهان پیرامون را ارجحتر از ترسیم جزء به جزء واقعیت میدانستند. با مرور کوتاهی بر آثار کسانی که در این نمایشگاه حضور یافتند، بهتر این موضوع را درک میکنیم.
«جلیل ضیاءپور» که تازه از پاریس به ایران برگشته بود، در نقاشی سبکی مخصوص به خود داشت؛ او جهان را با عبور از فیلتر ذهنی خود روی بوم ترسیم میکرد و استفادهاش از اشکال هندسی و عناصر تزئینی هنر ایرانی، او را از پیشگامان نقاشی انتزاعی در ایران کرد. «ضیاءپور» با شکستن قواعد سنتی نقاشی ایرانی و ورود بیمحابا به انتزاع، از دید منتقدان در جایگاهی همتراز با «نیما یوشیج» در شعر فارسی قرار گرفت.
اما «احمد اسفندیاری» بیشتر از «ضیاءپور» به نقاشی سنتی ایرانی اهمیت میداد. او کمکم از نقاشی سنتی ایرانی به شیوهای مخصوص به خودش رسید. اسفندیاری فضاهای سنتی ایران و طبیعت را موضوع اثر خود میکرد اما سبک ترسیمشان منحصر به خود او بود. زندگی مردم عادی را غالبا در روستاها به تصویر میکشید اما سعی نمیکرد که واقعگرا باشد، بلکه نقشمایههایی از آدمها و اشیاء روی تابلو میآورد تا مخاطب بیشتر فضا و حالوهوای تابلو را دریابد تا اتفاقی که در آن میافتد.
نقاشیهای «محمود جوادیپور» هم مثل «اسفندیاری» از مضامین و حالوهوای ایرانی شکل میگرفت. او در نقاشی پایبند به واقعیت نبود و نمیخواست عینا آنچه را دیده بر تابلو بیاورد. مثلا آدمها، حیوانات و سنگ و گیاه را با لکههای رنگی روی تابلو ترسیم میکرد. او در رنگآمیزی تابلوهایش، حس سکون و ایستایی را از بین میبرد و حرکت عناصر درون نقاشی را به مخاطب القا میکرد. استفاده اسفندیاری از رنگهای درخشان و تند، باعث میشد حسی از شور و گرما در نقاشیهایش ایجاد شود.
«جواد حمیدی» هم میخواست نقاشی طبیعتگرای ایرانی را وارد دنیای مدرن کند. او در مرز میان نقاشان مکتب کمالالملک و هنرمندان معاصر ایران قرار داشت. تابلوهایش نه خالی از جزئیات بود و نه کاملا دقیق و منطبق با واقعیت. حمیدی با ترسیم زندگی عادی مردم بهخصوص زندگی فرودستان فضاهای جدیدی از همکناری هنر کلاسیک با مدرن به وجود آورد.
«حسین کاظمی» از دیگر نقاشان نوگرایی بود که مسیری کاملا متفاوت رفت. او در نمایشگاه، مجموعه کارهایی از خود به نمایش گذاشت که انسان در آن سوژه اصلی بود؛ آدمهایی که با خطها و رنگها شکل گرفته بودند و با وجود دوری نقاش از ترسیم جزئیات چهره، میشد روحیه آدمها یا حالوهوای درون تابلوهایش را دریافت. کاظمی بعدها از این سبک نقاشی فاصله گرفت، به سبکی منحصربهفرد رسید و سنگ و گیاه را در همکناری زیبایی کنار هم قرار داد. نقاشی او را متأثر از اسطورههای قدیمی ایرانی میدانند؛ مثل زاده شدن «میترا» یا همان «مهر» از سنگ.
«مهدی ویشکایی» همچون نقاشان کلاسیک پرتره و طبیعت بیجان میکشید؛ اما نه مثل واقعگراها، او به رنگگذاری ضخیم در نقاشی معروف است. هنرمندی جسور در استفاده اغراقآمیز از رنگ و ضربهقلمهاي پرشتاب و ضخيمش که شور و هیجان به تابلوهایش میدمید. عناصر درون تابلوهای او خالی از جزئیات هستند و عنصر اصلی چه آدم و چه گلدان، با پسزمینه تابلو، آمیختگی شگفتانگیزی ایجاد کرده.
«هوشنگ پزشکنیا» بیشتر از دیگر هنرمندان پیشروی ایران به مسائل اجتماعی پرداخت. نقاشیهای او بازنمایی مسائل اجتماعی جامعه، مردم زحمتکش و طبقه کارگر است، اما با شیوهای مخصوص به خود پزشکنیا. او در نقاشی، از خطهای ضخیم و رنگهای تند برای ایجاد حس هیجان در تابلو استفاده میکرد.
نگارخانه آپادانا با آثار این نقاشان، مسیر تازهای را در نقاشی ایرانی نشان داد. گرچه عمر این نگارخانه طولانی نبود و تنها شش ماه برپا ماند، اما توانست تاثیر خود را بگذارد.
آپادانا کاشانه هنرهای زیبا که روزگاری در این مکان قرار داشت، فروردینماه ۱۳۲۹ بعد از فوت دکتر رضا جرجانی استاد ادبیات و زبان فارسی هنگام سخنرانی در این گالری تعطیل شد؛ اما تاثیر خود را گذاشت و توانست توجه بسیاری را به سمت آثار هنرمندان مدرن جلب کند.