یک دیپلمات پیشین کشورمان سیاست اسرائیل و آمریکا در برابر ضرورت عاریسازی منطقه از سلاح های کشتار جمعی و هستهای را صادقانه و جدی ندانست و همین امر را مانع اصلی اجرای قطعنامه های سازمان ملل برشمرد.
به گزارش ایسنا، سید حسین موسویان در گفتوگویی با مجله کایرو رویو دانشگاه آمریکایی مصر گفت: آژانس بینالمللی انرژی اتمی بیشترین بازرسیهای تاریخ خود را از ایران داشته است. ایران برجام را پذیرفت و اجراء کرد با وجودی که جامعترین مکانیزم بازرسی و محدودیتها را دارد درحدی که هیچ عضو ان پی تی تا کنون چنین حدی از شفافیت در برنامه هستهای خود را نپذیرفته است. اما با این وجود آمریکا و اسرائیل همچنان ایران را درمورد سلاح هستهای متهم میکنند.
وی افزود: درصحنه امروز جهانی کسی درمورد بمب هستهای اسرائیل صحبت نمیکند و همه جنجال ها درمورد ایرانی است که بمب هستهای ندارد، عضو ان پی تی است و بیشترین بازرسی را به آژانس داده است درحالیکه اسرائیل اجازه یک بازرسی هم به آژانس نداده و نمیدهد و متقابلا ایران درچند سال گذشته بیش از 30 هزار نفر-ساعت بازرسی به آژانس داده است.
وی خاطرنشان کرد: لذا استاندارد دوگانه آمریکا و قدرتهای جهانی دربرخورد با ایران و برجام از یکطرف و برخورد با بمب هسته ای اسرائیل ازطرف دیگر، نفاق آنها را آشکار میسازد. آمریکا ایران را بخاطر اجرای قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل درمورد برجام مجازات میکنند و سایر قدرتها هم تسلیم تحریمهای آمریکا شده و متقابلا اسرائیل را بخاطر نقض قطعنامه های عاریسازی خاورمیانه از سلاح هسته ای، تشویق و حمایت میکنند.
متن این مصاحبه به شرح زیر است:
تصورات هنگام مذاکرات برجام درسال 2014، با امروز یعنی 5 سال بعد چه تفاوتی کرده است؟
درشرایط فعلی چند نکته اساسی برای جامعه جهانی درمورد عدم اشاعه سلاح های هسته ای روشن شده است.
اول اینکه ایران و مصر در اوائل دهه 70 طرح عاریسازی خاورمیانه از سلاح های هستهای را مطرح و به تصویب سازمان ملل رساندند. از آن زمان تاکنون پیشرفت درمورد تحقق این مصوبه شورای امنیت سازمان ملل، صفر بوده است؛ زیرا فقط اسرائیل درخاورمیانه بمب هستهای دارد که حاضر به پذیرش معاهده ان پی تی و کنار گذاشتن بمبهای هستهای خود نیست.
دوم اینکه قدرتهای جهانی یک استاندارد دوگانه در مورد سلاح هستهای در خاورمیانه دارند. آنها باتمام ظرفیت سعی کردهاند که از دسترسی کشورهای قدرتمند اسلامی در خاورمیانه به بمب هستهای جلوگیری کنند و همزمان هم با تمام قدرت از اسرائیل در بهرمندی از سلاح های کشتار جمعی حمایت کردهاند. این ریشه اصلی شکست طرحهای عاریسازی خاورمیانه از سلاح هستهای، چه قبل از برجام و چه بعد از برجام.
راجع به اتهامات به ایران درمورد نقض بین امللی برجام چطور؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی بیشترین بازرسیهای تاریخ خود را از ایران داشته است. ایران برجام را پذیرفت و اجراء کرد با وجودی که جامعترین مکانیزم بازرسی و محدودیتها را دارد درحدی که هیچ عضو ان پی تی تا کنون چنین حدی از شفافیت در برنامه هستهای خود را نپذیرفته است. اما با این وجود آمریکا و اسرائیل همچنان ایران را درمورد سلاح هستهای متهم میکنند.
درصحنه امروز جهانی کسی درمورد بمب هستهای اسرائیل صحبت نمیکند و همه جنجال ها درمورد ایرانی است که بمب هستهای ندارد، عضو ان پی تی است و بیشترین بازرسی را به آژانس داده است درحالیکه اسرائیل اجازه یک بازرسی هم به آژانس نداده و نمیدهد و متقابلا ایران درچند سال گذشته بیش از 30 هزار نفر-ساعت بازرسی به آژانس داده است.
لذا استاندارد دوگانه آمریکا و قدرتهای جهانی دربرخورد با ایران و برجام از یکطرف و برخورد با بمب هسته ای اسرائیل ازطرف دیگر، نفاق آنها را آشکار میسازد. آمریکا ایران را بخاطر اجرای قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل درمورد برجام مجازات میکنند و سایر قدرتها هم تسلیم تحریمهای آمریکا شده و متقابلا اسرائیل را بخاطر نقض قطعنامه های عاریسازی خاورمیانه از سلاح هسته ای، تشویق و حمایت میکنند.
حالا باتوجه به این استاندارد دوگانه، کشورهای قدرتمند اسلامی منطقه برای اجرایی شدن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل دو گزینه درپیش رو دارند.
گزینه اول ادامه روال 40-50 سال گذشته است. اگر سیاستهای گذشته ادامه یابد، برنامه عاریسازی خاورمیانه از سلاح های کشتار جمعی و هستهای همچنان شکست خواهد خورد چون اسرائیل سلاح های هستهای خود را از دست نخواهد داد و مورد حمایت قدرتهای جهان هم خواهد بود.
گزینه دوم اینکه قدرت های اسلامی خاورمیانه بمب هستهای داشته باشند که در اینصورت آمریکا قدرتهای جهانی و اسرائیل برای اجرای قطعنامه های سازمان ملل جدی خواهند شد و نهایتا به هدف پاکسلزی خاورمیانه از سلاح های کشتار جمعی دست خواهیم یافت.
البته این گزینه مطلوب من نیست چون من سی سال است که درمورد عاریسازی خاورمیانه از سلاح کشتار جمعی مطلب نوشته و کتابی در این مورد هم در دست نوشتن دارم؛ لذا من بجد معتقد به حذف سلاح های کشتار جمعی هستم. منتهی سیاست اسرائیل و آمریکا و قدرتهای جهانی صادقانه و جدی نیست و مانع اصلی اجرای قطعنامه های سازمان ملل است.
آیا قدرتهای اسلامی منطقه به این اجماع رسیده اند که دستیابی به بمب هسته ای بهترین شیوه کشاندن آمریکا و اسرائیل به پای میز مذاکره است؟
خیر! سیاست رسمی ایران هم مخالفت با این ایده است.رهبر عالی مذهبی ایران از همه کشورها درمورد مخالفت با سلاح های کشتار جمعی متعهد تر است و دراین مورد فتوای مذهبی هم صادر کرده است. لذا حتی اگر ایران روزی از معاهده ان پی تی خارج شود؛ از فتوای مذهبی رهبر عالی خود درمورد حرام بودن سلاح های کشتار جمعی، خارج نخواهد شد.
اینکه بعد از رهبری آیت الله خامنه ای چه اتفاقی بیافتد، قابل پیش بینی نیست. شاه دنبال بمب هسته ای بود. یک حکومت لائیک ممکن است دنبال بمب هسته ای برود اما تا زمانی که درایران حکومت مذهبی باشد، آنها به اصول و ارزشهای اسلامی پایبند خواهند بود و دنبال بمب هسته ای نخواهند رفت.
بهترین دلیل هم دوران جنگ تحمیلی است که صدام دهها هزار ایرانی را با سلاح شیمیایی شهید و مجروح کرد. اما آیت الله خمینی اجازه اقدام متقابل به ارتش ایران نداد چون استفاده از سلاح کشتار جمعی را نسل کشی و حرام میدانست. این نمونه بهترین سند تاریخی در مورد مخالفت جدی ایران با سلاح های کشتار جمعی و هسته ای است.
درمورد ترکیه چطور؟ ترکیه و ایران دارای ویژه گی های مشابهی هستند. هردو غیرعرب هستند و درترکیه هم زمزمه هایی درمورد ضرورت داشتن بمب هسته ای شنیده میشود.
من نمیدانم که ترکیه بمب هسته ای دارد یاخیر. ترکیه متفاوت است زیرا عضو ناتو است، با آمریکا و اسرائیل رابطه دیپلماتیک دارد ضمن اینکه دست نشانده آنها هم نیست. به همین دلیل از روسیه اس 400 هم میخرد باوجودیکه عضو ناتو است. ترکیه هم مثل ایران یک کشور بزرگ با تاریخ و تمدن و نیروی انسانی عظیم است.
اما کشورهای عرب عضو شورای همکاری خلیج فارس سیاست شان این است که امنیت خود را از آمریکا قرض کنند و اصولا امنیت آنها دست آمریکاست. بهمین دلیل هم ترامپ علنا میگوید که اگر آمریکا نباشد، حکومتهای عربی شورای همکاری خلیج فارس دو هفته ای سقوط میکنند اما اوهرگز چنین حرفی را درمورد ایران نمیتواند بزند.
چرا ایران و ترکیه با نفوذ آمریکا مخالف و کشورهای عربی موافقند؟
دلایل متعدد دارد که توضیح آن یک کتاب میشود. یک دلیل مهم این است که کشورهایی مثل ایران و ترکیه ومصر، کشورهایی با تاریخ و تمدن و منابع انسانی و حکومتهای جا افتاده هستند درحالیکه سن برخی از کشورهای عربی عضو شورای همکاری خلیج فارس، ازمن هم کمتر است. درعین حال کشوری مثل قطر عضو این شوراست که مایل به حفظ استقلال خود از سلطه سعودی است و معتقد است که کشورهای حاشیه خلیج فارس میتوانند امنیت خود را در قالب یک سیستم همکاری جمعی درخلیج فارس تامین کنند. دلیل دیگر هم اینکه اصولا کشورهای عربی عضو شورا، سیستم حکومتی قبیله ای دارند که متفاوت با سیستم های حکومتی دوران مدرن امروز است.
چرا آمریکا و قدرتهای جهانی رفتار دو چهره ای درخاورمیانه دارند؟
آمریکا ترجیح میدهد که صدها میلیارد دلار اسلحه به این کشورها بفروشند و لذا دنبال حفظ وضعیت موجود حکومتی این کشورها هستند. ترامپ سفری به عربستان کرد برای فروش 300-400 میلیارد دلار اسلحه و لذا برای آنها هم مهم نیست که این سلاح ها چه برسر ملت یمن میاورد. متاسفانه سیاستهای آمریکا کوته بینانه است. اگر آمریکا برای یک ایجاد یک سیستم همکاری جمعی درمنطقه تلاش میکرد، میتوانست رابطه خوبی با همه کشورها داشته باشد.
اما اوباما متفاوت بود.
بله. اوباما متفاوت بود. او سیاست هسته ای آمریکا درمورد ایران که چند دهه براساس "غنی سازی صفر" بود، را تغییر داد و سیاست "بمب هسته ای صفر" را انتخاب کرد. یعنی اینکه ایران غنی سازی داشته باشد اما بمب هسته ای نه. لذا اوباما راه را برای توافق هسته ای بازکرد. اگر سیاست اوباما درکل منطقه اجراء میشد، شاید ما روزی به خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای دست میافتیم.
چرا اوباما میخواست برخلاف سیاست دیرینه آمریکایی، روابط با ایران را تغییر دهد؟
ج: ما درآمریکا هم دو طرز نفکر داریم. یک طرز تفکر جنگ طلبانه علیه ایران که افرادی مثل جان بولتون آن را دنبال کرده اند و یک طرز تفکر برمبنای "چند جانبه گرایی" که افرادی مثل اوباما و جان کری دنبال کرده اند. اوباما و کری دنبال تعامل با ایران از طریق یک مکانیزم همکاری جمعی درمنطقه ، صلح بین ایران و عربستان و مشارکت دو کشور درمنطقه بودند درحالیکه ترامپ و بولتون با خروج از برجام و نقض مقررات جهانی، سیاستی معکوس را دنبال میکنند.
آیا این بینش اوباما-کری بخاطرخسارت هایی بود که آمریکا درجنگ عراق دید؟
خیر! آمریکا تمام جنگ های بعد از جنگ جهانی دوم را باخته است. لذا این طرز تفکر و مردم آمریکا میگویند که جنگ کافی است. آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم همه جنگ ها همچون افغانستان و عراق و یمن و ویتنام و کره را باخت بجز حمله به جزیره کوچک گرانادا درسال 1983. این تنها دستاورد پیروزی جنگی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم است. به افغانستان بنگرید! آمریکا هفده سال این کشور را تحت اشغال کامل داشت. با این وجود امروز طالبان دست بالا را گرفته و کنترل نیمی از افغانستان را دردست دارد. حالا آمریکاییها برای خروج آبرومندانه، به طالبان التماس میکنند.
بهمین دلیل اکثریت جمهوریخواهان و دموکراتها و ملت آمریکا مخالف ایجاد جنگی جدید درخاورمیانه هستند. اوباما درک کرده بود که اولا یکجانبه گرایی در مدیریت موضوعات جهانی جواب نمیدهد وثانیا باید از جنگ جدید درمنطقه پرهیز شود.
با توجه به حمله علیه آرامکو، بحران درروابط ایران و سعودی و شورای همکاری خلیج فارس و یمن چگونه می بینید؟
بحران جاری جای تردید باقی نگذاشته که باید روی اصولی برای خاتمه دادن به بحرانهای منطقه توافق کرد. حقیقت این است که ما مخیریم بین "امنیت برای همه کشورها" یا "امنیت برای هیچ کشور". لذا اگر سعودی و سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دنبال نابود کردن امنیت و منافع مشروع ایران درمنطقه باشند، منطقه طعم امنیت پایداررا نخواهند چشید. امنیت برای همه کشورها و ملتهای منطقه، باید ملاک عمل باشد. این موضوع مربوط به ایران هم نیست. عواقب وحشتناک حمله به افغانستان و عراق و یمن، دلیل روش حرف من است. حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق، امنیت منطقه را تخریب کرد و حمله سعودی به یمن، امروزنتیجه کاملا معکوس برای سعودی ها داشته است. لذا ما باید دنبال "استراتژی امنیت برای همه" باشیم.
دیدگاه نهایی شما درمورد آینده منطقه چیست؟
آمریکا نهایتا مجبور به ترک منطقه خواهد شد. برخی از قدرتهای جهانی از الان دنبال پرکردن خلاء حضور آمریکا هستند. اما دیدگاه من این است که هیچیک از قدرتهای جهانی نمیتوانند برمنطقه سلطه پیدا کنند. به همین من سالهاست برای تحقق تز ایجاد "سیستم همکاری و امنیت درمنطقه توسط خود کشورهای منطقه" تلاش کرده و آن را تنها راهکار صلح و ثبات و امنیت پایدار درمنطقه میدانم.