پژمان موسوی در روزنامه شرق نوشت:
سخنان اخیر حسن روحانی، رئیسجمهوری اسلامی ایران، در جمع مدیران آذربایجان شرقی، یک خوانش سیاسی و یک خوانش رسانهای داشت. خوانش سیاسی این سخنان و چراییِ این اظهارات تأملبرانگیز را باید به فعالان و تحلیلگرانِ سیاسی سپرد، آنچه در این چند خط مراد و منظور است، خوانشِ رسانهای سخنانی است که از هر زاویهای آن را بررسی کنی، محل نقد و پرسش است.
1- رئیسجمهور صراحتا بیان کرده است از زمان آغاز سهمیهبندی و افزایش قیمت سوخت بیاطلاع بوده و مثل بقیه مردم صبح جمعه متوجه این موضوع شده است. او در توضیح چرایی این امر به جلساتی اشاره کرد که پیش از آن در سطوحِ عالی برگزار شده است و در آن وی به عنوان رئیسجمهور، شورای امنیت و صدا و سیما را مأمورِ اقناع و تبلیغِ چرایی افزایش قیمت و سهمیهبندی بنزین کرده است.
پرسش اصلی از آقای رئیسجمهور دقیقا در چرایی انتخاب این دو نهاد است؛ ایشان با چه تحلیلی به این برداشت رسید که اقناعِ مردم کار شورای امنیت و صدا و سیماست؟ آیا این دو نهاد اساسا دو نهاد اقناعیاند و بررسی سابقه و عملکرد آنها رئیسجمهور را به چنین جمعبندیای رسانده است؟ تکلیف شورای امنیت که روشن است، اساسا این نهاد کارش اقناع و تبلیغ نیست، صدا و سیما هم به گواه دولتمردان همین دولت، سیاستش تخریب این دولت است و اساسا هم رویکردی اقتاعی ندارد و اگر هم در مواردی دارد، مورد اقبال مردم قرار نمیگیرد.
2- رئیسجمهور خیلی روشن و صریح باید بگوید چگونه زمینهسازی برای اجرای مهمترین تصمیم دولت دومِ خود را به نهادی واگذار کرده است که هم خودش، هم وزیرانش و هم دولتمردانش هر روز از صفبندی مدیران آن مقابل دولت میگویند؟ چگونه رئیسجمهور به این تحلیل رسیده است که صدا و سیما «میخواهد» و مهمتر از آن «میتواند» مردم را در چنین تصمیمِ مهمی اقناع کند؟ یک وقتی بحث «خواستن» است که مواضع پیشین دولتمردان چنین همراهیای را از سوی صدا و سیما با تصمیماتش نشان نمیدهد، یک وقتی هم بحث «توانستن» است که اساسا اگر بپذیریم صدا و سیما در این موضوع خاص تصمیم به حمایت همهجانبه از تصمیم دولت گرفته است، در جایگاهی نیست که بتواند مردم را اقناع کند؛ سایه بیاعتمادی خیلی سال است بین صدا و سیما و افکار عمومی افتاده است و به نظر نمیرسد رئیسجمهور از این موضوع چندان بیاطلاع باشد.
3- دولت با همه ضعفها و کم و کاستیها، رسانه کم ندارد؛ هم خبرگزاری، هم روزنامه و هم بیشمار رسانه مجازیِ دارد که مستقیم یا غیرمستقیم در خدمت سیاستهای دولت هستند. پرسش اصلی از رئیسجمهور این است که چگونه او برای اجرای این تصمیم مهم از ظرفیتهای این رسانهها بهره نبرد؟ چرا این رسانهها مردم را در روزهای منتهی به سهمیهبندی اقناع نکردند؟ بالاخره آنها که از این اتفاق باخبر بودند، چرا هیچکدام تقریبا «هیچ» کاری نکردند؟
4- دولت هم مؤسسات نظرسنجی قوی و حرفهای در اختیار و هم تقریبا به همه مؤسسات نظرسنجیِ غیردولتی دسترسی دارد. رئیسجمهور صراحتا بیان کند در هفتههای منتهی به سهمیهبندی بنزین، آیا نظرسنجی خاصی با این موضوع انجام شده است؟ اگر پاسخ منفی است، دلایلِ آن بهروشنی عنوان شود و اگر پاسخ مثبت است، نتایج این نظرسنجیها منتشر شود که دولت با چه چشماندازی دست به اجرای این تصمیم به این شکل و با این ترتیب زده است.
5- دولت به طور عام و دفتر رئیسجمهور به طور خاص، با استادان دانشگاه در رشتههای مرتبط با ارتباطات، جامعهشناسی و رفتارشناسی از یکسو و روزنامهنگاران همسو ارتباطات گستردهای دارد و آنها در بزنگاههای مختلف تلاش میکنند به تبیین و تبلیغ سیاستهای دولت بپردازند؛ رئیسجمهور عنوان کند چرا در تصمیمی با این اهمیت، صدایی از این همه استاد دانشگاه و مشاور در نیامد؟ پس اینها قرار است چه زمانی به کار بیایند؟
6- آقای رئیسجمهور! باور بفرمایید مردم از شما نمیپذیرند شما، همچون آنها صبح جمعه از تصمیم بنزینی جدید مطلع شدهاید؛ به ویژه که گفتهاید صدا و سیما قرار بوده آنها را برای این مهم «اقناع» کند.