نطق پایانی پروانه سلحشوری نماینده تهران در مجلس غوغایی به پاکرد و نمایندگان مخالف تا دقایقی با داد و فریاد درباره این نطق صحبت می کردند.
پروانه سلحشوری نماینده تهران که دو روز پیش در آخرین روز نام نویسی برای انتخابات با صدور بیانیه ای از عدم کاندیداتوری اش در انتخابات مجلس خبر داد و از این دور از رقابت ها کنار کشید، در جریان نشست علنی امروز مجلس آخرین نطقش را ایراد کرد. نطقی که باز هم در آن از شرایط امروز جامعه انتقاد کرد.
او به اعتراضات آبان ۹۸ اشاره کرد و از مادران داغدار در این حوادث گفت. صحبت های سلحشوری به پایان نرسیده بود که کم کم تحرکات برخی چهره های تندرو در اعتراض به او شروع شد ابتدا حاجی دلیگانی و علیرضا سلیمی شروع به انتقاد کردند، دقایقی بعد نیز سامری از مجمع نماینگان خوزستان که در جریان رای اعتماد به ظریف به وزیرخارجه ناسزا گفته بود، شروع به فریاد زدن کرد و خواستار آن شد که میکروفون سلحشوری خاموش شود.
داد و بیدادهای نمایندگان طیف تندرو مجلس به همین جا ختم نشد و وقتی سلحشوری نطقش به پایان رسید سامری خود را به او رساند و فریادش را ادامه داد و گفت: «کسی که خودش در انتخابات ثبت نام کرده است تمام مقدسات نظام را زیر سوال می برد.» در همین لحظه نمایندگان دیگری از جمله کوهکن خودشان را به این جمع رساندند تا غائله را آرام کند. کوهکن خطاب به سامری گفت: «ما در مجلس ششم نطق های تندتر از این داشتیم، آرام باشید»
در نهایت و با اینکه زنگ پایان جلسه به صدا درآمده بود اما جدال همچنان ادامه داشت حتی وقتی که سلحشوری صحن مجلس را ترک کرده بود، نصرالله پژمانفر با فریاد می گفت: «نمی شود هر کسی هر غلطی دلش خواست انجام بدهد» در همین لحظه یکی دیگر از نمایندگان اصولگرا خطاب به پروانه سلحشوری داد زد: «به جهنم که ثبت نام نکرده است نمی شود که به بقیه توهین کند. »
عصرایران - متن کامل نطق امروز پروانه سلحشوری نماینده تهران در مجلس به نقل از کانال تلگرامی وی به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
مردم شریف ایران
امام خمینی ۴٠سال پیش در بهشت زهرا فرمودند به چه حقی ملتِ پنجاه سال پیش سرنوشت ملت بعد را معین می کند، سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. در ١٠٠سال پیش از این، ١۵٠سال پیش از این ملتی بوده که یک سرنوشت و اختیاری داشته، اما اختیار ما را نداشته است.
هموطنان عزیزم؛
اعتراضهای سالهای ٧٨ و ٨٨ و همچنین دی ماه٩۶ و آبان٩٨، اعتراضهایی بوده که همواره مطالباتی در آن وجود داشته است، اما امروز معترضین اغلب جوانانی هستند که به دنبال اشتغال و یک زندگی مطلوب انسانی و اجتماعی هستند.
یکی از جامعهشناسان در این باره میگوید: ضرورت امروز کشور این امر را بر ما قطعی کرده است که از نو بپرسیم جامعه ای که در فاصله ٧٠ سال دو انقلاب بزرگ را تجربه کرده است و در هر یکیا دودهه یک جنبش سیاسی و اجتماعی را، چرا آرام نمی گیرد و به بلوغ نمیرسد. چه چیز در لایه های پنهان این جامعه و در سیاست زمانه است که عموم مردم را مضطرب و نابردبار و ناآرام کرده است. آیا انسانهایی که این جامعه را برساختهاند دچار شوریدگی و خشم مداوم هستند یا وجود یک معلولیت پنهان در هویت و ذات.
مشکل در این است که ما گفتهایم ما این سبک زندگی را انتخاب کردهایم. آیا به راستی جوانان ما این سبک زندگی را انتخاب کردهاند؟ متاسفانه به جز اقلیتی که برخوردار از تبعیض و امتیاز، بقیه مردم را رها کردهایم به گونهای که امسال گفته شد بیش از نیمی از پذیرفتهشدگان در رشته پزشکی، کسانی بودند که دارای سهمیه بودند. یک طبقه نوساخته و برساخته و دارای امتیازات گوناگون و بقیه مردم رها شده!
به همین دلایل متاسفانه جمهوریت نظام به سمت تمرکزگرایی پیش رفته است، استبداد سرکش تاموتمام در هر یک از بخشها، قدرت نمایی نهادهای موازی در همه احوالات اداری کشور از مجمع تشخیص گرفته تا شورای نگهبان، از شورای امنیت ملی گرفته تا شورای فضای مجازی و شورای انقلاب فرهنگی و اخیرا سهگانه سران قوا، به راستی جایگاه نهاد ملت کجاست؟
و اما ساختارها؛
دوگانه ارگانها و حتی چندگانه که همه حکم میرانند، چند دولت، چند اطلاعات، چند نهاد موازی و نهایتا حاکمیت دوگانه که از مسئولیتپذیری فرار میکند و با بازی «چی بود چی بود من نبودم»، مملکت را اداره میکنند. اکنون گسست اجتماعی، بی اعتمادی اجتماعی، نبود سرمایه اجتماعی، شکاف طبقاتی، شکاف جنسیتی، معلولهای حکمرانی غیر مطلوب کشور هستند، متاسفانه تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور، نمیدانند در بستر اجتماعی چه میگذرد، و تحولات چند دهه گذشته چه بوده است.
قطعا اگر در بین مردم بودند، فقر و نداری و نالههای مردم را حس می کردند و سیاستهای کلان را اینگونه اعمال نمیکردند. آنچه اطرافیان ما به ما میگویند، همیشه حقیقت محض نیست. ما پاسخگوی مادران داغدار و پدران رنجکشیده که شرمسار فرزندانشان هستند باید باشیم.
اگر خداوند و ملت اقتداری به ما داده است، این اقتدار نباید در جهت اعمال سلیقه خودمان باشد. تا دیر نشده است مردم را دریابیم. امام خمینی در همان سخنرانی بهشتزهرا میفرمایند: من وقتی چشم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست دادهاند میافتد، سنگینی بر دوشم میافتد که نمیتوانم تاب بیاورم. چگونه پس منِ وکیلِ مردم کشته شدن جوانان میهنم، هرچند ممکن است در بین آنها افرادی نفوذ کرده باشند را برتابم و چگونه دوباره مسئولیت وکالت مردم را برعهده بگیرم.
بگذارید باور کنیم به پایان فصل سرد و نه به آغاز آن