تركيه برمبناي نظريه احياي ميراث عثماني، درخصوص تقويت پايههاي دولت، بسط اقتصاد و نفوذ در سياستهاي منطقه بالكان تلاش ميكند.
پان تركيسم پيشتر به عنوان نظريه اصلي دولت تركيه در زمان قدرتمداري كماليستها مطرح بود ولي اكنون پان تركيسم در خدمت نظريه خلافت عثماني جديد است. بعد از تثبيت قدرت اردوغان و تغييرات قانون اساسي به نفع حضور و تداوم بيشتر او در صحنه سياسي تركيه؛ سياست خارجي تركيه آميزهاي از پان تركيسم، اسلامگرايي و احياي عثماني است.
پان تركيسم در مناطقي كه جمعيت ترك وجود دارد مانند چين، روسيه، آسياي ميانه، قفقاز، عراق و ساير مناطق با رنگ اسلامي و گرايشهاي اسلامگرايانه در خدمت بسيج گروههاي مختلف موردنياز تركيه در جبهههاي نبرد است. گزارشهاي بسياري از حضور ايغورهاي مسلمان، چچن، تاتار، تركمن و دهها گروه ديگر ترك در بين شبه نظاميان مورد حمايت تركيه وجود دارد.
در بالكان حضور تركيه متفاوتتر از خاورميانه است. مهمترين سياست تركيه در بالكان حمايت از احزاب و گروههاي مسلمان، احياي ميراث عثماني، ايجاد نهادهاي نوين تركيه و نفوذ در گفتمان سياسي و ديني است. مجموعهاي از اقدامات در زير چتر شاخه اخوانالمسلمين تركيه به رهبري اردوغان و تلاش مداوم براي بهكارگيري نخبگان و احزاب سياسي بالكان به عنوان ابزار سياست خارجي تركيه. تركيه براي ايفاي چنين نقشي تجربه تاريخي را پشتسر دارد.
بسياري از مسلمانان بالكان و حتي نخبگان از تجربه مثبت عثماني سخن ميگويند و حضور تركيه امري طبيعي و ناشي از پيوندهاي تاريخي ارزيابي ميشود. در پشت اين پيوندهاي طبيعي و تاريخي البته حمايت هنگفت مالي، سياسي و اقتصادي تركيه وجود دارد. تركها البته اكتفا به ارتباط خاص با مسلمانان بالكان نميكنند و ارتباطات قوي اقتصادي و سياسي با دشمنان سابق و دوستان لاحق خود، صربها، مقدونيهايها، كرواتها و مونتهنگروييها دارند.
ارتباط تركها با مسلمانها و غيرمسلمانها را بايد اينگونه ارزيابي كرد كه تركيه در صربستان و كرواسي سرمايهگذاريهاي اقتصادي چند ميلياردي ميكند و در بوسني و كوزوو و ساير مناطق مسلماننشين حضور فرهنگي و سياسي دارد. در بستر ساختاري، ارتباط ژئوپليتيكي تركيه-امريكا، تركيه عهدهدار نقش و تاثيرات امريكايي در بالكان بود، ولي اين نقش در حال تغيير است و تركيه خواهان نقش مستقل در بالكان است. عثمانيها در بالكان در دو جبهه تخاصم با جهان ارتدوكس و كاتوليك بودند.
تركيه اكنون متحد روسيه و جهان ارتدوكس است و البته همچنان در ناتو حضور دارد و شادي به دنبال ايجاد نوع موازنه در سياست خارجي بين شرق و غرب است. تركيه همچنين شريك خوب اقتصادي براي جهان كاتوليك، از جمله كرواسي است. بهنظر نميرسد تركيه به دنبال بسيج سياسي و نظامي مردم مسلمان بالكان براي جنگهاي شمال آفريقا باشد ولي در خاورميانه بحث متفاوت است.
تمامي تلاش تركيه در شمال عراق و سوريه درواقع بازگشت به دوره عثماني و سلطه بر مناطق شمالي سوريه و شمال عراق است. مساله از دست دادن موصل و حلب در اواخر دوره عثماني در ذهن بسياري از سياستمداران تركيه به عنوان يك شكست تلقي ميشود و نگاهشان به اين مناطق توام با نگاه نوستالژيك است. تفاوت سياست خاورميانهاي و بالكاني تركيه را بايد نوعي تناقض در سياست خارجي اين ارزيابي كرد. اگر تركيه در بالكان با دشمنان قسمخورده عثماني يا عوامل تجاوز به بوسنيوهرزگوين مانند صربستان و كرواسي روابط مناسب اقتصادي و سياسي دارد، چرا اين سياست در خاورميانه تعقيب نميشود؟
البته اين تناقض به زمان عثمانيها بازميگردد. عثمانيها در قرن هجدهم و نوزدهم ميلادي با مسلمانان مناطق تحت سلطه خود به عنوان خودي برخورد ميكردند و هيچگاه حاضر نبودند تا مشابه امتيازات و تخفيفهايي كه به غير مسلمانان ميدهند به مسلمانان بدهند. نمونه آن عطاي خودمختاري به صربستان، مونتهنگرو، بلغارستان و غيره و سپس پذيرش استقلال اين مناطق بود. ولي تركهاي عثماني نه تنها تقاضا براي خودمختاري مناطق مسلمان چون فلسطين، شام، بوسنيوهرزگوين، آلباني و غيره را رد كردند، بلكه با شدت هر چه تمامتر جنبشهاي خودمختاري و استقلالطلبانه مسلمانها را سركوب كردند.
نتيجه مشخص است. مناطق با اكثريت جمعيت مسلمان مانند فلسطين و بوسني تبديل به مستعمره كشورهاي غربي شدند و كشورهاي مسيحي باقيمانده از سرزمينهاي عثماني به نسبت عاقبتي خوش يافتند. تمامي مناطق بالكان در گسترش نفوذ اقتصادي، فرهنگي و سياسي تركيه مهماند. براي تركها نقش فرهنگي و سياسي در بوسنيوهرزگوين، كوزوو، آلباني و مقدونيه مهمتر از نقش اقتصادي است. در صربستان و كرواسي نقش اقتصادي تركيه مهم است. بالكان پلي براي ورود به اروپاي غربي است. تركيه ميتواند در ساختار ديني، فرهنگي و اقتصادي بالكان تاثيرات مهمي بگذارد. با تغيير روابط تركيه-امريكا، حضور تركيه در بالكان تغيير كرده است.
تركيه سعي ميكند به شيوههاي مختلف سياسي، ديني، تبليغي فرهنگي و آموزشي در بين مسلمانها محبوبيت و نفوذ خود را بالا ببرد. دانشگاههاي تركيه با اعطاي بورسيههاي تحصيلي، سازمان ديانت با اعطاي كمكهاي مالي قابلتوجه به نهادهاي ديني، سازمان تيكا با صرف ميليونها دلار براي احياي ميراث عثماني و كمك در ساخت بناهاي آموزشي و ديني جديد و حمايتهاي اقتصادي و از همه مهمتر ارتباطات پنهان و آشكار شبكه اخواني تركيه در بالكان از جمله اقدامات اين كشور در بين مسلمانها است. هر چند ارتباطات مسلمانها با تركيه مفيد است، اما اين جريان حاكم بر تركيه است كه ارتباطات سياسي مسلمانها با سايرين را رقم ميزند.
احزاب و رهبران مسلمان در پيروي از تركيه غلو ميكنند و تركها نيز خواستار هماهنگي بيشتر و مطابقت با سياستهاي خود هستند. چنين وضعيتي براي مسلمانان بالكان مخرب است. به عنوان نمونه ارتباط جريان حاكم مسلمان بوسنيايي با اتحاديه اروپا ضعيف است. در هر صورت مسلمانان بوسنيايي در اروپا زندگي ميكنند و نميتوانند سياست خود را به تركيه يا عربستان پيوند بزنند. عدهاي اين مساله را ناشي از روحيه تماميتخواهانه تركها ارزيابي ميكنند. نقش ديگر تركها در عرصه سياست مسلمانان بالكان تقويت ارتباطات عثماني و تركيگرايي و تاكيد بر هويت اسلامي دوره عثماني است.
اين مساله در تكوين هويتهاي سياسي مستقل مسلمانان آلباني، بوسني، مقدونيه و مونتهنگرو تاخير ايجاد ميكند. حفظ هويت مستقل سياسي و ديني بايد مساله اصلي مسلمانان اين مناطق باشد. حفظ اين هويت بستگي به تعامل مناسب با همسايگان مسيحي و همچنين اتحاديه اروپا دارد. پيشتر مسلمانان بالكان به مدت بيش از 400 سال هويت خود را به عثماني پيوند زدند و نهايتا به خاطر همين برچسب عثماني مورد نسلكشي و قتلعام گسترده قرار گرفتند، در حالي كه عثمانيها بالكان را ترك كرده بودند و اجازه تشكيل دولتهاي خودمختار را به مسلمانان بالكان نداده بودند. اين حادثه نبايد دوباره تكرار شود.