ویروس کرونا، بحرانی در جهان مدرن ایجاد کرده که دامن رسانهها را نیز گرفته است. فعالیت بسیاری از رسانههای مکتوب و دیجیتال در یکی دو ماه اخیر به شدت تحت تاثیر شیوع کرونا در جهان بوده است. رسانههای کوچک رونق مختصر سابق را از دست دادهاند، رسانههای بزرگ هم بر حول مدار کرونا میگردند و تنوع خبریشان تا حد زیادی از دست رفته است. تهیه گزارش از بیمارستانهای شلوغ و گفتوگو با بیماران مبتلا به کرونا، برای ژورنالیستهای شرق و غرب عالم کار آسانی نیست. در ایران هم با تصمیم دولت، انتشار مطبوعات کاغذی تا اطلاع ثانوی متوقف شده است.
عکس: Gerald Herbert یورونیوز
به گزارش عصر ایران، تاثیر کرونا بر دنیای رسانه، موضوع گفتوگوی هومان دوراندیش با ماشاءالله شمسالواعظین، از برجستهترین سردبیران مطبوعات ایران در دوران پس از انقلاب است که برای یورونیوز انجام شده است. متن کامل این مصاحبه را به نقل از یورونیوز می خوانید:
شیوع کرونا در دنیا مثل جنگ جهانی دوم پدیدهای فراگیر بوده است. به نظرتان جهانِ پس از کرونا چگونه جهانی خواهد بود؟
البته من معتقدم کرونا فراگیرتر از جنگ جهانی دوم بوده است. به نظرم کرونا پدیده فراگیر قرن بیست و یکم است. معمولاً در بحث های رسانهای مرتبط با مدیریت افکار عمومی جهان، میگویند اگر پدیدهای ذهن هر فرد صاحب تشخیصی را درگیر کرد، یک پدیده استثنایی است. الان در دنیا، از کودک ۸ ساله تا پیرزن ۱۰۸ ساله، همه دغدغه کرونا را دارند. اما جهان پس از کرونا به کلی متفاوت از دنیای کنونی خواهد بود. من فکر میکنم کرونا در جهانبینی انسانها تغییرات شگرفی ایجاد خواهد کرد و در عرصههای علوم انسانی، جامعهشناسی، مردمشناسی، جغرافیا، سیاست و ادبیات و حتی در عرصه خانواده و روابط انسانی تاثیرات جدی خواهد داشت. در حوزه سیاست، نگاه دولتها به مرزها و اتحادیهها (از جمله اتحادیه اروپا) و پیمانها در سایه کرونا مشمول بازاندیشی میشوند.
چیزی که این قدر فراگیر باشد و دوام هم بیاورد، ولو در حد یک سال، آثار سیاسی و فرهنگیاش از زندگی بشر به راحتی رخت بر نمیبندد. مثلاً فاصلهگذاری اجتماعی تاثیر خودش را در جنبشهای اعتراضی کشورهای دموکراتیک و حتی غیر دموکراتیک نشان خواهد داد. یعنی احتمالا ما دیگر شاهد اعتراضات سیاسیِ مبتنی بر حضور خیابانیِ تنگاتنگ مردم نخواهیم بود. دوران جلیقهزردها تمام شد! خلاصه جنبشهای اجتماعی و حتی مسائلشان دستخوش تحولات جدی خواهند شد و اعتراضات شکل دیگری به خود میگیرند. ژئوپلتیک بسیاری از مناطق و پیمانهای منطقهای و بینالمللی تغییر خواهند کرد. همچنین در حوزه روابط انسانی، احتمالاً بحث نژادها یا جمعیتها و گروههای انسانی تشدید خواهد شد.
اینکه کدام نژاد حامل کدام قابلیت برای پذیرش یا میزبانی کدام ویروس است، مسالهای خواهد شد برای خودش! الان در غرب جامعهشناسان این بحث را مطرح کردهاند که موج کرونا کدام بخش از گروههای انسانی را به عنوان میزبان خودش انتخاب کرده است. مثلاً موج مهاجرت چینیها به آمریکا و اروپا آیا از این حیث مثبت بوده یا منفی؟ به نظر من کرونا یک ویروس قارهپیما است!
شما در واقع شیوع جهانی کرونا را به ضرر ارزشهای دموکراتیک میدانید. یعنی معتقدید اتحادیه اروپا از بین میرود، جنبشهای اعتراضی دموکراسیخواه در اثر فاصلهگذاری اجتماعی منتفی میشوند، نوعی نژادپرستی هم در جهان ترویج میشود.
البته من با قطعیت نمیگویم اتحادیه اروپا فرو میپاشد. ممکن است دچار تغییرات شگرفی شود. جنبشهای اجتماعی معمولاً نمی میرند اما شکل بروزشان با وضعیت جدید سازگار خواهد شد. در بحث نژادها یا گروههای انسانی خاص، الان سازمان بهداشت جهانی در پی تدوین پروتکلهای جدیدی در زمینه خورد و خوراک است. دولت چین هم در این زمینه در حال چاره اندیشی است. سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (فائو) هم در این زمینه دست به کار خواهد شد. در جهانی که مرزها کمرنگ شده و مهاجرت مردمانی از اقوام و ملل گوناگون به نقاط مختلف دنیا شدت یافته، آداب و رسوم و طرز خورد و خوراک و کلاً سبک زندگی مهاجران نیز به سرزمینهای مقصد راه مییابد.
به نظرم بعد از کرونا، کشورهای مهاجرپذیر کم و بیش درهایشان را می بندند و به سبک آمریکای ترامپ عمل میکنند یا دست کم برای مردمان مهاجر، از حیث حفظ آداب و رسومشان، محدودیت هایی ایجاد میکنند. جهان هنوز در شوک ظهور کروناست. آثار شیوع کرونا در جهان، پس از برطرف شدن این شوک ظاهر خواهد شد. از بحث های معرفت شناسانه گرفته تا تحولات سیاسی و فرهنگی. مثلاً خرافات تا حد زیادی از جوامع دیندار رخت بر میبندد و پرسشهای جدیدی در این جوامع شکل خواهد گرفت.
شیوع کرونا در جهان، بر فعالیت رسانههای خبری چه تاثیری خواهد گذاشت؟
رسانههای مکتوب یا کاغذی، به دلیل غلبه رسانههای دیجیتال، پیشاپیش در معرض بحران بودند ولی کرونا کل رسانهها را در معرض تهدید قرار داده است. این تهدید البته برای رسانههای کاغذی بیشتر است. مثلاً در ژاپن و کره جنوبی و مالزی و سنگاپور و اندونزی، روزنامهها به هیچ وجه وضعیت پیش از ظهور کرونا را ندارند. تحریریه ها تقریبا حذف شده و برونسپاری افزایش یافته است. حتی شبکه های خبری بین المللی، الان خبرنگارانشان را در سراسر جهان با پروتکلهای جدید مدیریت میکنند. یعنی خبرنگار باید از خانه برای رسانهاش کار کند. اینکه یک خبرنگار در خانه کار کند، پدیده عجیبی است.
اگر بناست خبرنگار کار میدانی نکند، ماهیت به نوعی از بین میرود. خبرنگاران و عکاسان در جنگها با ضریب بالایی از ریسک و خطرپذیری وارد میدان می شوند. باب اینکه میزان مرگ و میر کرونا حداکثر چهار درصد تعداد کل مبتلایان به این ویروس است، باید دید چه شده است که خبرنگار مطابق پروتکلهای جدید، نمیتواند به راحتی وارد میدان خطر شود. یعنی نمیتواند از بیمارستانها یا نقل و انتقال اجساد و یا تدفین و سوزاندن مردهها خبر و گزارش تهیه کند.
ظاهراً آندره فونتن زمانی که دبیر سرویس بین الملل روزنامه لوموند بود، برای پوشش اخبار جنگ کره، با چتر نجات از هواپیما پایین پریده بود تا در منطقه جنگی حضور داشته باشد. ریسک حضور در جنگ، کمتر از ریسک حضور در بیمارستان بیماران کرونایی نیست. آیا دلیل ریسک پذیری کمتر رسانه ها و خبرنگاران کنونی، وحشت ناشی از کرونا است؟ چون جنگ هر قدر هم خطرناک باشد، پدیده ناشناختهای نیست ولی کرونا مثل دشمنی ناشناخته است.
بله. کرونا یک بحران جهانی را رقم زده است. نقش خبرنگار در زنجیره کرونا کجاست؟ این نقش ناپدید شده است. اخیرا خبرنگار واشنگتن پست آماری از مرگ و میر در چین ارائه کرد ولی به طور کلی اکثر رسانه ها به آماری که دولتها ارائه می کنند، قناعت کردهاند. سازمان بهداشت جهانی هم به آمار دولتها بسنده کرده و حتی رسانهها را از رواج شایعه و تولید فیک نیوز و بازارگرمی در این زمینه بر حذر داشته و این نهی، دست و پای روزنامهنگاریِ حوزه بحران را تا حد زیادی بسته است و خبرنگاران این حوزه را منفعل و خانه نشین کرده است.
البته خبرنگار میتواند تلفنی با پزشکان و بیماران مصاحبه کند و از این طریق به آگاهی عمومی بیفزاید. یعنی شاید نقش خبرنگار در زنجیره بحران آفرینی کرونا، به کلی هم مفقود نباشد.
بله، متناسب با وضع فعلی کارهایی انجام میشود. شبکه الجزیره، خبرنگارش را با لباس هایی مخصوص که شبیه لباس فضانوردان است، راهی بیمارستانهای ووهان چین کرد و خبرنگارش اخبار میدانی تهیه کرد. یعنی هنوز خبرنگارانی هستند که ریسک میکنند. البته پروتکلها را هم رعایت میکنند تا به انتقال ویروس کمک نکرده باشند. این خبرنگاری حوزه بحران است اما الجزیره چنین کاری کرده. سیانان این ریسک را قبول نکرده است.
هماهنگکننده برنامههای دولت فدرال ایالت جورجیا با متر پایبندی خبرنگاران به فاصله اجتماعی را میسنجد/عکسAP
ولی در جنگ آمریکا و عراق در سال ۲۰۰۳، رسانههای بیشتری خبرنگارانشان را به قلب بحران اعزام کرده بودند.
دقیقاً. من دوستی داشتم که سردبیر سابق لوموند هم بود: مرحوم اریک رولو. او برای من نقل میکرد که در جنگ آمریکا و عراق در سال ۲۰۰۳، در هتل الرشید بغداد نشسته بودیم و موشکهای کروز را میدیدیم که به مراکز نظامی و سیاسی عراق اصابت میکردند. . بعد هم بلافاصله به آن مقر نظامی یا سیاسی می رفتند تا از تلفات و خسارات آنجا گزارش تهیه کنند. این یک اصل مهم در روزنامه نگاری بحران است که پیامدهای فاجعه را هم باید پوشش داد و صرفا به پوشش خبری خود فاجعه بسنده نکرد.
الان خانواده های کسانی که در اثر کرونا در چین و ایتالیا و اسپانیا مردهاند، چه احساسی دارند؟ خانواده هایی که حتی نمی توانند مراسم سوگواری درخوری داشته باشند. مثلاً کسی مادرش را به بیمارستان میبرد در حالی که مشغول روحیه دادن به اوست تا در برابر بیماری مقاومت کند، ولی دو ساعت بعد به او خبر میدهند مادرت از دنیا رفت. خبرنگاری دوره بحران باید بتواند این وقایع را ثبت کند. ممکن است به دلیل جلوگیری از وحشت زایی یا ممانعت از دامن زدن به ترس جهانی، خبرنگاران دوره بحران نتوانند بسیاری از گزارش هایشان را در شرایط فعلی منتشر کنند، ولی اینها داستانهایی است که بعدها به صورت گزارش و کتاب منتشر میشود و آثارشان در زندگی بشر باقی میماند و دولتها و همچنین نهادهای مدنی میتوانند از این گزارشها استفاده کنند برای ترمیم خلاءها و ناکارآمدی های گوناگون در یک جامعه. این گزارشها به دایره آگاهی بشر در مواجهه با بحرانهای گوناگون وسعت میبخشند.
در ماجرای کرونا، مرز نشر حقایق و پرهیز از وحشت آفرینی ظاهراً مخدوش شده است. برای این مشکل چه میتوان کرد؟
این جدال همیشگی بین حقیقت یک ماجرا و میزان افشای آن از سوی روزنامه نگار برای افکار عمومی است. اما در اخلاق حرفهای روزنامه نگاری این اصل هم وجود دارد که روزنامه نگار باید با ارزشهای واحد بشری و نیز با مصیبتهای بشری همراهی کند. یعنی وقتی پدیدهای فراگیر مثل کرونا حادث شود و پرهیز از وحشت آفرینی ضروری باشد تا قدرت دفاعی بدن بشر در برابر این ویروس ضعیف نشود، خبرنگار اخلاقا حق دارد از ارائه اخبار و گزارش هایی که آنها را موجب افزایش وحشت و استرس می داند، پرهیز کند. حداقل من این رویکرد را کاملاً اخلاقی میدانم. بنابراین در اینجا مصلحت یک پله بالاتر از افشای بدموقع حقیقت است. البته حقیقت را نهایتا باید اعلام کرد ولی در چنین مواردی آیا خبرنگار یا رسانههای خبری باید به بهانه کشف و نشر حقیقت، مجازند به وحشت عمومی دامن زده و با تشدید استرس، سیستم ایمنی بدن شهروندان را ضعیف کنند؟ من فکر میکنم از چنین کاری باید پرهیز کرد و انتشار پاره ای از گزارشها را به بعد موکول کرد.
اگر در چنین مواردی مصلحت اقتضا می کند خبرنگار عمق فاجعه را موقتا ترسیم نکند، در واقع خبرنگار گاهی ناچار است بگوید من انسانم و فعلا از خبرنگاری خودم صرف نظر میکنم.
تقریباً همین طور است؛ اما او از خبرنگاریاش صرف نظر نمیکند. او وقایع را چنانکه دیده است، ثبت میکند ولی انتشار گزارش هایش را به وقت دیگری می سپارد. بعد از بحران کرونا، ادبیات درام در روزنامه نگاری بحران افزایش خواهد یافت. در آینده بسیار نزدیک، ما شاهد چنین تحولی خواهیم بود. پس از غلبه بشر بر کرونا، ما شاهد انتشار عکسهای فراوانی از این بحران عمومی خواهیم بود؛ عکسهایی که الان منتشر نمی شوند. اما چرا این عکسها منتشر نمی شوند؟ چون در پس این ماجرا، خبرنگاری با وجدان و اخلاق حرفهای حضور دارد که میداند الان انتشار چنین عکسهایی، مصیبتهای واحد بشری را تشدید خواهد کرد و دولتها و سیستمهای درمان، یعنی پزشکان و پرستاران و سایر اعضای کادرهای درمانی، در معرض اضمحلال احتمالی قرار میگیرند. بنابراین، این خبرنگار ترجیح میدهد چنین عکسهایی را فعلا در کشوی میزش نگه دارد اما گزارشهای میدانی اش را تهیه و ضبط میکند. به همین دلیل ما در آینده با تولید انبوه ادبیات درام در روزنامه نگاری بحران مواجه خواهیم شد و این گزارشهای دراماتیک را در مطبوعات جهان مطالعه خواهیم کرد.
اگر یک رسانه به سراغ خانواده افرادی که در اثر کرونا مردهاند برود و با آنها راجع به تجربه ای که از سر گذرانده اند مصاحبه کند، احتمالا تولید اندوه میکند نه تولید وحشت. آیا این کار هم در شرایط فعلی نامجاز است؟
نه، من این کار را مجاز میدانم. این امور بخشهای حاشیهای ماجرا هستند. من اگر الان سردبیر یک روزنامه یا یک رسانه فراگیر بودم، خبرنگارم را موظف می کردم که از طریق گفتوگو با پزشکان و خانواده ها، درصد فوت شدگانی را که دچار بیماریهای زمینهای بودند، معلوم کند. اتفاقا این خبر و یک ضرورت حرفهای است که اولاً وحشت را در میان آدمهای سالم کاهش میدهد، ثانیا حاوی این توصیه به آدمهای سالم است که مراقب سلامتی خودشان باشند. چنین اخباری در راستای بالا بردن فرهنگ سلامتی است.
بحث بر سر این است که آیا خبرنگار حق دارد تصویری آخرالزمانی از وضعیت کنونی ترسیم کند؟ آیا یک رسانه حق دارد حرفهای پزشکانی را منتشر کند که از همه چیز ناامیدند و کرونا را مقدمه نابودی بشر میدانند؟ همسر من پزشک است و من اطلاع دارم که برخی پزشکان چنین نگاه عجیبی به ماجرای ظهور ویروس کرونا در زندگی بشر دارند.
در ابتدای مصاحبه فرمودید کرونا تاثیرات اساسی در زندگی بشر دارد ولی در ادامه به برخی اصول روزنامه نگاری استناد کردید به عنوان ملاکی برای قضاوت درباره عملکرد رسانه ها در قبال بحران کرونا. آیا همین اصول ژورنالیستی هم در پرتو بحران کرونا، نیازمند بازاندیشی نیستند؟
اصول روزنامه نگاری وارد این جزئیات نمیشود. چون جزئیات یک «رویداد واحد بشری» متفاوت است. اما به هر حال اصول کار مطرح شده است. نحوه مواجهه با کرونا، کم و بیش در حوزه «روزنامه نگاری بحران» می گنجد و بر مبنای اصول این نوع از ژورنالیسم، قابل تفسیر و قابل اجراست. کرونا نهایتا خیلی متفاوت از سایر پدیده ها و مصائب واحد بشری نیست. مصائبی مثل سیل و زلزله و جنگ. الان در بسیاری از شهرهای دنیا، سیاست فاصله گذاری اجتماعی در حال اجرا است. در زلزله و جنگ، خبرنگار می تواند به افراد جنگ زده و زلزله زده نزدیک شود ولی الان امکان نزدیکی به بیماران مبتلا به ویروس کرونا، برای خبرنگاران چندان مهیا نیست. چون اگر قرار باشد هر رسانهای خبرنگارش را برای تهیه خبر و گزارش به بیمارستانها بفرستد، فاصله گذاری اجتماعی نقض می شود.
در روزنامه نگاری بحران، گاهی به جایی میرسیم که خبرنگار متکلم وحده میشود. یعنی کار خبرنگار مثل رقص تانگو نیست که حتما نیازمند حضور یک نفر دیگر باشد. اگر شما به سراغ حواشی امن ماجرا بروید، میتوانید با خانواده فرد مبتلا به کرونا مصاحبه کنید. ولی وقتی به قلب ماجرا میروید و موضوع گزارشتان خود بیمار کرونایی است، ممکن است رقص تانگو به رقصی تکنفره بدل شود و شما متکلم وحده شوید. ولی در همین شرایط هم میتوان کار کرد. حتی کسی که از یک بیمارستان گزارش تصویری برای شبکه خبریاش تهیه میکند، میتواند با حفظ فاصله لازم با بیماران و پزشکان، گزارشی دیدنی تهیه کند. الان برخی شرکتها میکروفون های مناسب این کار هم ساخته اند. یعنی عصای میکروفون که قبلا سه متر بود، الان تا ۱۶ متر هم رسیده است که کار خبرنگاران را برای مصاحبه با بیماران کرونایی راحت میکند.
ولی به هر حال در چنین گزارشهایی، چه مکتوب چه تصویری، احتمال اینکه خبرنگار یا روزنامه نگار متکلم وحده شود بیشتر است؛ اما او در این شرایط هم میتواند با تکیه بر اصول خلاقانه روزنامه نگاری، جزئیات را با دقت ثبت کند و گزارشی دراماتیک ارائه دهد و تراژدی ها را به اطلاع افکار عمومی برساند. این کار تعارض چندانی با فاصله گذاری اجتماعی ندارد. به همین دلیل یکی در کشورهای اروپایی، خبرنگاران جزو افرادی هستند که مجاز به تردد در شهرهای قرنطینه شده اند. خبرنگاران در کنار آتش نشانان و راننده های آمبولانس و افراد داوطلب نهادهای خیریه، که به سالمندان کمک میکنند یا برای خانواده های داغدار گل می فرستد، حق تردد در شهرهای تحت قرنطینه را دارند. یعنی شغل روزنامه نگاری از ممنوعیتهای قرنطینه ای بسیاری مشاغل مستثنی شده است. اگرچه بعضی از رسانه ها که خودشان بیش از مخاطبانشان ترسیده اند و کل کارشان را به کار در خانه تقلیل دادهاند، ولی بعضی از شبکه های خبری مشغول فعالیت میدانی هستند و در این ایام کرونایی، عملکرد خوبی در حوزه خبرنگاری و ژرونالیسم بحران دارند.
در مجموع به نظرتان کرونا به فعالیت رسانه ها در سراسر جهان لطمه زده است؟
بله، کاملاً. حتی فعالیت روزنامه نگاری حرفهای را تا حد زیادی به حاشیه برد و نشان داد یک پدیده واحد بشری، که تبدیل میشود به یک مساله جهانی، گویی دیگر نیازی به گزارشگر ندارد. همچنین الان اخبار اکثر رسانهها مرتبط با ویروس کرونا است. در چنین شرایطی، کار سردبیر یک رسانه از این حیث دشوار است که تنوع خبری رسانهاش کمرنگ می شود ولی اگر در پی تنوع خبری باشد، ممکن است به کم توجهی به یک بحران ملی و جهانی متهم شود. الان نه فقط اخبار ورزشی، که جذابیت خاص خودشان را دارند، بلکه حتی اخبار سیاسی و اقتصادی هم تحت الشعاع بحران کرونا قرار گرفته است. مثلاً کاهش حیرت آور بهای نفت به کلی در سایه بحران کرونا قرار گرفته است.
اتحادیه اروپا در بحران کرونا به فیکنیوز حساسیت نشان داده است. فیکنیوز تا حد زیادی در شبکه های اجتماعی مطرح می شوند که یکی از ابزارهای توسعه دموکراتیزاسیون در سراسر جهان هم بودهاند. با این دوگانگی مشکل زا چه باید کرد؟
من فکر میکنم اگر این فیک نیوز ادامه یابد، ما در آینده نزدیک شاهد یک دروازبانی ملی اخبار مربوط به کرونا خواهیم بود. یعنی چنین چارچوبی وضع خواهد شد، البته بدون دستیازی به اصل حقوق بشر برای کسب اطلاعات. البته این منوط به طولانی شدن بحران کرونا در دنیاست. اگر این بحران طولانی نشود، تلاش حرفهای رسانههای معتبر جهان به تدریج فیکنیوز را به حاشیه میراند.
در این شرایط می توان از مفهوم «آنارشیسم خبری» استفاده کرد؟ یا اینکه این مفهوم غیر دموکراتیک است و نهایتا بر ضد آزادی بیان استفاده خواهد شد؟
من با استفاده از این واژه ها که اساساً بیانگر شرایط دیگری هستند، مخالفم. واژه آنارشیسم را برای حوزه خبر ابداع نکردهاند. من معتقدم اگر در همین کشور خودمان اجازه میدادیم رسانههای مستقل رشد کنند، در وقایعی از این قبیل می توانستند در صف اول حرکتهای ملی برای مقابله با این بحرانها قرار گیرند و از آنجا که مورد اعتماد افکار عمومی بودند، قرنطینه ملی سریعتر و بهتر انجام میشد. مردم ایران از کجا به بعد کرونا را جدی گرفتند؟ از وقتی که از موج کشتار این ویروس در فرانسه و ایتالیا مطلع شدند. تا قبل از این آگاهی، وقع چندانی به توصیه های صداوسیما نمی نهادند. همین واقعه نشان میدهد که رسانههای معتبر جهانی، برای مردم ما مرجعیت بیشتری نسبت به صداوسیمای ایران دارد.
تلویزیون ایران در نیمه دوم بهمن ماه سال قبل، مدام با افرادی مصاحبه میکرد که کرونا را ناچیز می انگاشتند. این استراتژی «نابخردانه» صداوسیمای ایران، صرفاً انگیزههای سیاسی داشت؟
به نظرم تا حدی هم ناشی از ناباوری بود. در کشورهایی مثل ایران، مردم به توصیه نهادهای رسمی، از آن حیث که توصیه نهادهای رسمی اند، توجهی نمی کنند. یعنی معمولاً فکر می کنند کاسهای زیر نیمکاسه توصیه های این نهادها هست. به همین دلیل است که میگویم در بحران کرونا در ایران، جای خالی رسانههای حرفهای و مستقل کاملاً احساس شد. ما نباید به این وضعیت فعلی میرسیدیم.
اگر رسانههای مستقل و آزاد در ایران فعالیت می کردند، به نظرتان آن ده درصد یا هشت میلیون جمعیت بیخیالی که راهی سفرهای نوروزی شدند، تعطیلات عید را در خانه هایشان می ماندند؟
با قطعیت نمی توان چیزی گفت ولی این نکته قطعی است که درصد بالایی از مردم به رسانههای قابل اعتماد توجه میکنند. همان طور که مردم به صرف توصیه آقای خاتمی به فلان لیست انتخاباتی رای دادند، چراکه به خاتمی اعتماد داشتند، اگر رسانههای قابل اعتماد هم در ایران داشتیم، حضور این رسانه ها در عملکرد ملی ما ایرانیان در قبال کرونا قطعاً اثر مثبتی میداشت. چنین رسانههایی بهتر از صداوسیما میتوانستند عمل کنند.
وقتی مقامات عالی حکومت ایران در آغاز اسفند ماه میگفتند کرونا بلای چندان بزرگی نیست، صداوسیما که یک رسانه حکومتی است، چطور میتوانست کرونا را خطر بزرگی جلوه دهد؟
بله، این نقد وارد است ولی اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، کرونا پدیده ای ناشناخته برای همه دنیا بود. حتی برای دانشمندان. ایران یک کشور در حال توسعه است. آمریکا را چه میگویید؟ رئیس جمهور آمریکا هم در ابتدا گفت خطر جدی کرونا، دروغی است که دموکراتها ساختهاند برای پیروزی در انتخابات.
آخر ترامپ هم سیاستمداری است که اعتقاد چندانی به ارزشهای دموکراتیک ندارد. یعنی به نظر میرسد علم باوری در رهبران سیاسی دموکرات بیشتر از رهبران غیر دموکرات است.
ولی سیستم ایالات متحده که دست نخورده باقی مانده است. با آمدن ترامپ، سیستم که به کلی عوض نشده. شهردار نیویورک از اول مساله را جدی گرفته بود اما به هر حال کرونا در آمریکا دامن گسترد. همین الان که کرونا در جهان به این شکل گسترده پراکنده شده، رئیس جمهور بلاروس برای خطر ابتلا به کرونا تره هم خرد نمیکند و به مردم کشورش توصیه میکند مشروب بخورند و سخت کار کنند. ترامپ و دیگران ادبیاتشان را عوض کردند ولی ما هنوز چنین رهبرانی هم در جهان داریم. میخواهم بگویم اگر منصفانه به ماجرای کرونا نگاه کنیم، عدم شناخت این پدیده، پدیده غالب بود در جهان. صداوسیمای ایران الان نسبتا بهتر از قبل عمل میکند ولی در مجموع این بحران نشاندهنده جای خالی رسانههای حرفهای پرطرفدار در ایران بود؛ رسانههایی که بتوانند زنجیره وحدت ملی را در مواجهه با یک مصیبت ملی و بشری تشکیل دهند.
ولی در اسپانیا و ایتالیا و آمریکا که رسانههای آزاد و مستقل امکان فعالیت دارند، اوضاع بهتر از ایران نیست. چرا؟
اجازه دهید این وضع را ناشی از شوک اولیه بحران بدانیم. شوک اولیه یک بحران، همه را فرا میگیرد؛ از جمله رهبران کشورهای جهان را. رهبر چین هم اوایل کار، کرونا را جدی نگرفته بود. بنابراین بخشی از ماجرا را میتوان عکسالعمل غریزی مردم و حتی رسانهها دانست. همان طور که یک پزشک ممکن است در اثر ابتلا به کرونا بمیرد، یک روزنامه نگار یا یک رسانه هم ممکن است در آغاز مواجهه با بحران جهانی کرونا منفعل شود و نتواند به وظایفش عمل کند. ولی الان رسانههای مهم جهان بسیار خوب و درخشان عمل میکنند. یعنی بعد از سپری شدن شوک اولیه.
به نظرتان الان کدام رسانه ها بهتر عمل میکنند؟
رسانههای کره جنوبی و ژاپن، حتی از اروپاییها هم جلوترند. روزهای اول این بحران، رئیس جمهور کره جنوبی گفت این یک جنگ است و ما باید بر دشمنی به نام کرونا غلبه کنیم. عدهای در اروپا به او خندیدند که جنگ یعنی چه؟ مثل عملیات سپاه در ایران، که نامش عملیات سرکوب کرونا بود. عدهای در ایران آن نامگذاری را مسخره کردند یا به نقد کشیدند ولی من جزو کسانی بودم که تاییدش میکردم؛ چون ما واقعا درگیر جنگ با یک عنصر ناشناخته هستیم.
کره جنوبی موفق شد. رسانههای آزاد این کشور جلودار مقابله با کرونا شدند و ایده «جنگ با کرونا» را به ایدهای جدی برای افکار عمومی کره جنوبی بدل کردند. مردم را سوق دادند به سمت انضباط در مبارزه با کرونا. اولین فاصله گذاری اجتماعی در کره جنوبی رخ داد. منظورم قرنطینه در چین با دستور حزب کمونیست از بالا نیست. کره جنوبی اولین کشوری بود که به فاصله گذاری اجتماعی روی آورد، بعد از کره هم ژاپن چنین کاری کرد. در واقع کره مدل فاصله گذاری اجتماعی را به کل جهان تعمیم داد.
شینزو آبه، نخستوزیر ژاپن، اعلام کرد که تحت تاثیر مدل کره جنوبی قرار گرفته است. این نکته جالب است که رسانههایشان متناسب با اوضاع عمل کردند. چین با توتالیتریسم به جنگ کرونا رفت ولی کره جنوبی و ژاپن به شکلی دموکراتیک به مصاف کرونا رفتند و اتفاقا موفق هم عمل کردند. الان همین مدل در آمریکا هم در حال اجرا است. بنابراین ما شاهد ظهور نقشآفرینی رسانههای آزاد کشورهای دموکراتیکی بودیم که در مسئولیتهای اجتماعیشان کاملاً درخشنده عمل کردند. نمونه برجستهاش رسانههای کره جنوبی و ژاپن و اندونزی و مالزی و حتی هند بود. البته هندیها گفتند فاصله گذاری اجتماعی را با یک میلیارد نفر جمعیت، نمیتوانند انجام دهند ولی بحران را با روشهای دیگری تا حدی مدیریت کردند. عملکرد رسانههای هند هم در ارتقای سطح آگاهی مردم این کشور خوب بود. در مجموع رسانههای شرق آسیا عملکرد خوبی در مواجهه با بحران کرونا داشتند.
کرونا روزنامههای ایران را ممنوع الانتشار کرده. درباره این تصمیم وزارت فرهنگ و ارشاد چه نظری دارید؟
من اصل این تصمیم را برای دولتها مجاز میدانم. اگر در دوره خطر نتوان زنجیره انتقال ویروس را قطع کرد، جامعه دچار مشکلات روزافزون میشود. کاغذ میزبان بسیار خوبی برای این ویروس است. اما آیا روزنامه یومیوری در ژاپن و واشنگتن پست و گاردین تعطیل شده اند؟ یومیوری با ۱۱ میلیون تیراژ هنوز منتشر میشود.
روزنامهای که تیراژش ۱۱ میلیون نسخه است، دارای قدرت اجتماعی است و برای مردم اهمیت دارد و به همین دلیل توقف انتشارش به راحتی میسر نیست؛ ولی روزنامه ای که تیراژش ۵۰۰۰ نسخه است، انگار بود و نبودش فرق چندانی به حال جامعه ندارد.
بله. کسانی که این تصمیم را در ایران گرفتند، با وجود اینکه بخشی از دلایل تصمیمشان منطقی بوده، باید به پرسشهای زیادی پاسخ بدهند. اولا تیراژ یک روزنامه خاص را نباید در نظر گرفت. باید تیراژ کل مطبوعات کاغذی کشور را لحاظ کنیم. ثانیا کسانی که بیش از همه در برابر کرونا آسیب پذیرند، افراد مسن هستند که بخش زیادی از آنها بازنشسته اند. بازنشسته ها در خانه در قرنطینه به سر می برند و معمولاً با رسانههای دیجیتال هم بیگانه اند. آیا ما مجاز بودیم این قشر پرشمار را در این ایام از مطبوعات کاغذی محروم کنیم؟
به نظر میرسد به این نکات هنگام اخذ این تصمیم بی توجهی شده است. وانگهی عدم انتشار نشریات کاغذی، اگر طولانی شود، یعنی قطع شدن زنجیره معرفت. یعنی برای قطع کردن زنجیره انتقال کرونا، زنجیره معرفت را قطع کرده ایم. الان تیراژ رسانههای مکتوب در ایران مجموعا ۱ میلیون و ۷۰۰ هزار نسخه است. اگر خوانندگان این نشریات را به طور متوسط ۴ نفر بدانیم، الان حدود ۶ میلیون نفر از خواندن این نشریات محروم شدهاند. کادرهایی که این مطبوعات را تولید می کنند، بدون در نظر گرفتن حرفههای واسطه، تقریبا ۱۵۰ هزار نفرند. یعنی اگر کارگران چاپخانه و لیتوگرافی و عواملی از این دست را در نظر نگیریم و شغلهای وابسته به انتشار مطبوعات و صنایع تبدیلی مرتبط با این حوزه را منها کنیم، به طور مستقیم ۱۵۰هزار نفر در تولید نشریات نقش کاغذی ایران نقش دارند. اینکه این همه آدم بیکار شوند، و ۶ میلیون نفر از دسترسی به محصول تولیدی این افراد محروم شوند، آیا مجاز است؟
ایراد دیگر این تصمیم وزارت فرهنگ و ارشاد این است که اگر عدم انتشار نشریات کاغذی ادامه یابد، روزنامه نگاران ناچارند دنبال شغل دیگری بروند. بعدا اگر انتشار مجدد این نشریات در دستور کار قرار گیرد، جمع و جور کردن این لشکر روزنامه نگاران پراکنده بسیار دشوار خواهد بود. بگذریم که بسیاری از افرادی هم که در مطبوعات شاغلند، روزنامه نگار نیستند. مترجمان و ادیتورها و تایپیستها و صفحه آرایان و غیره. بازگشت مجدد این افراد به عرصه روزنامه نگاری بسیار سخت خواهد بود. نکته دیگر اینکه، اگر نشریات کاغذی مدتی منتشر نشوند، مخاطبان آنها عملاً با مطبوعات کاغذی وداع خواهند کرد.
اگر این طور شود و کلاً وارد عصر رسانههای غیر کاغذی شویم، این واقعه را باید مثبت دانست یا منفی؟
ما هنوز نسلهایی داریم که به کلی با رسانههای دیجیتال بیگانه اند. تیراژ کل مطبوعات ایران نشان دهنده این امر است. بویژه در حوزه مجلات تخصصی، متحمل آسیب میشویم.
ولی از همه مهمتر، اتفاقی است که در ادامه زنجیره توقف فراورده های معرفتی کاغذی گریبانگیر ما میشود. یعنی ما با بحران دیگری مواجه میشویم. اگر این وضع به حوزه نشر منتقل شود، کتاب را هم هدف قرار میدهد. در این صورت ما با موج بیکاری عجیب و غریبی مواجه میشویم که دامن نویسندگان و مترجمان و ادیتورها و ناشران و چاپخانهها و کارگران را فرا میگیرد. این یعنی به هم خوردن پروتکلهای تحول نسل.
اگر کتاب را منها کنیم، ما به صورت کلی در حال حرکت به عصر مطبوعات غیر کاغذی هستیم. ولی این امر روندی تدریجی و طبیعی دارد و نباید دفعتا صورت گیرد. اگر این تحول به شکل ناگهانی رخ دهد، ما با موجهای عجیب بیکاری و بحرانهای اجتماعی و خانوادگی مواجه خواهیم شد. بنابراین به نظر میرسد وزارت فرهنگ و ارشاد باب انتشار مطبوعات کاغذی را دوباره باز کند و اجازه ندهد باب بحرانهای گوناگون در زندگی دست اندرکاران حوزه مطبوعات و چه بسا حوزه کتاب باز شود.
_____________________
بیشتر بخوانید
عباس عبدی: خطر خبرهای فیک با تعطیلی روزنامهها و بیاعتباری صداوسیما تشدید میشود
توقف چاپ روزنامه ها تا پایان کرونا
اطلاعیه معاونت مطبوعاتی درباره حمایت از رسانه های آنلاین و مکتوب در دوران کرونا
_________________________