با وخیم تر شدن بحران کرونا ویروس در کشورهای اروپایی، الكساندر ووسیچ، رئیس جمهور صربستان با انتقاد از عملکرد اتحادیه اروپا اظهار داشت: هیچ همبستگی در اروپا وجود ندارد و این ایده تنها یک افسانه روی کاغذ است. او همچنین چین را به خاطر کمک به مبارزه با کرونا، ستود. در سوی دیگر حتی سیاستمداران ایتالیایی که معمولاً از اتحادیه اروپا حمایت میکنند، پس از تأمین تجهیزات کشورشان توسط پکن به همتایان پوپولیست خود در ستایش از چین و انتقاد از بروکسل پیوستند.
"فارین پالیسی" در مطلبی به قلم کولی و نکسون مورد تاثیر بحران کرونا بر ایده های عوام گرایانه و خواست رهبران پوپولیست نوشت:
این تحولات تأکید میکنند که نظم بینالمللی در یک نقطه تغییر قرار دارد و این امر ناشی از عدم رهبری آشکار از سوی دولت ترامپ است. در این بین تلاشهای رو به افزایش چین برای به نمایش گذاشتن الگوی سیاسی داخلی و وضعیت خود به عنوان قدرت برتر اقتصادی هم مزید بر علت شده است. این احتمال وجود دارد که این بیماری همهگیر باعث افزایش واکنشهای پوپولیستی علیه لیبرالیسم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شود.
این فشارها در حقیقت کاملاً متمایز از یکدیگر نیستند. نمونههای صربی و ایتالیایی یک رابطه مهم اما غالباً نادیده گرفته شده از سقوط هژمونی آمریکا و ظهور پوپولیسم را به نمایش میگذارد. با وجود اختلافات مهم منطقهای، فرهنگی و سیاسی بسیاری از پوپولیستهای معاصر پذیرای نظم چند قطبی در نظام بینالملل هستند، به بیانی دیگر آنها از یک نظم بینالمللی متشکل از چندین قدرت بزرگ و نه یک یا دو ابرقدرت استقبال میکنند. این رهبران حاکمیت ملی را بر حقوق و ارزشهای لیبرال برتر دانسته و از آن به عنوان ابزاری برای افزایش آزادی عمل خود بهره میجویند.
همانطور که ژان ورنر مولر فیلسوف سیاسی استدلال میکند، پوپولیستها در سرتاسر جهان شکل خاصی از هویت شخصی و ملی را به اشتراک میگذارند، این هویت به طور ذاتی ضد کثرتگرایی است و بر برتری اخلاقی بر مخالفان سیاسی تأکید دارد. پوپولیستها در حقیقت به دنبال از بین بردن استقلال نهادهای سیاسی، حقوقی و اقتصادی نظام بینالملل هستند.
لفاظیها و سیاستهای پوپولیستی که به منزله رد جنبههای مهم نظم لیبرال پس از جنگ سرد است در واقع، ناشی از ترکیبی از نگرانیهای ایدئولوژیک و ابزاری است.
پوپولیستها تمایل دارند که بر وجود شرکای جدید خارجی معمولاً چین یا روسیه تأکید کنند. بیشتر اوقات، آنها پکن و مسکو را به عنوان تأمین کنندگان کالاهایی میشناسند که در طول دهه 1990 و اوایل 2000 انحصار آن در اختیار آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن بود. آنها همچنین سازمانهای بینالمللی چند جانبه مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را آلت دست کشورهایی مثل آمریکا و اتحادیه اروپا و ژاپن میدانند.
در پاسخ به شیوع بیماری در اروپا، چین و روسیه با ارسال تجهیزات پزشکی و پرسنل آموزش دیده به ایتالیا و دیگر کشورهای اروپایی یک نوع نمایش جهانی را اجرا کردند. آنها قصد دارند این روایت را تبلیغ کنند که ما در جایی قدم گذاشتیم که آمریکا و اتحادیه اروپا در آن شکست خوردهاند.
این تجارت کالاها دارای اهمیت زیادی است زیرا خرید و فروش کالای بین المللی و خصوصی سازوکاری اصلی است که قدرتهای بزرگ به وسیله آن سیاستهای بینالمللی را شکل میدهند، البته کشورهایی مانند چین و روسیه اغلب در واقع کالاهای برتر و معاملهای را برای کشورهایی که آمریکا و متحدان آن ارائه میدهند، نمیفرستند.
در مجموع بسته شدن مرزها و محدود کردن مبادلات اقتصادی بینالمللی، جذابیت اندیشه های ملی گرایانه را که توسط پوپولیستها درباره خطرات جهانیشدن مطرح شده، افزایش میدهد. همانطور که ایوان کراستف استدلال میکند، این چالشهای عمیق وجود اتحادیه اروپا را تهدید میکند. به طور گستردهتر، چگونگی مدیریت قدرتهای اصلی مانند چین و آمریکا بین حمایت از بهداشت عمومی و باز بودن اقتصادی بر قدرت آنها برای رهبری نهادهای جهانی تأثیر میگذارد و برنامههای بینالمللی را پیش میبرد.
ترجمه: نواندیش