بررسی تحولات دهه گذشته ایران از منظر سیاسی و اجتماعی، محور گفت وگویی است که روزنامه شرق با محسن رنامی اقتصاددان انجام داده است.
به گزارش عصر ایران، بخش هایی از اظهارات او را می خوانید:
*دهه گذشته که آغاز آن را سال ۱۳۸۸ و پایان آن را بهار ۱۴۰۰ فرض میکنیم، با دو زلزله آغاز شد و با دو زلزله هم پایان میپذیرد و تمام وقایعی که در فاصله این دو مرحله رخ داده است، از جنس زلزله نیستند، بلکه از پیامدها و پسلرزهها و نشانههای بحران و نمودهای آنها هستند.
* دو زلزلهای که این دهه با آن آغاز شد و همه تحولات بعدی بهنوعی بر پایه تحول و درهمریزی ناشی از آن دو بودهاند عبارتاند از انتخابات سال ۱۳۸۸ که سیاسی بود و اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها در سال ۱۳۸۹ که یک زلزله اقتصادی محسوب میشود و بهگمانم در این حوزه، زلزلهای با این وسعت بعد از انقلاب نداشتهایم. اما زلزلهای که این دهه با آن به اتمام خواهد رسید، یکی زلزله اجتماعی، اقتصادی و نهادی کرونا در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ است که بسیاری از ساختارهای نهادی و تاریخی کشور را تغییر میدهد و بر همه حوزههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، تأثیر عمیقی خواهد داشت و نهایتا تحول پایانی که در پیشروی ماست، زلزله سیاسی، اجتماعی ناشی از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ خواهد بود که متعاقب آن تغییراتی صورت خواهد گرفت؛ یعنی حتی اگر هیچ حادثهای رخ ندهد و یک انتخابات آرام با هر سطحی از مشارکت و با پیروزی هر شخصی با هر نگرش سیاسی برگزار شود، این انتخابات سرآغاز سلسلهای از تغییرات خواهد بود.
*در حقیقت شکل و نتیجه انتخابات ۱۴۰۰ و نتایج آن برآیند همه وقایع دهه گذشته و آغاز یک دوره تحولات بنیادین خواهد بود؛ یعنی ما در طول این دهه متحمل تغییراتی شدیم که آرام و تدریجی بود و با انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ پایان آن تغییرات و آغاز یکسری تغییرات ساختاری جدید را شاهد خواهیم بود. انتخابات ۱۴۰۰ منجر به ریلگذاری جدیدی در حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی ایران خواهد شد؛ خواه انتخاباتی بسته و غیررقابتی و کمرونق باشد که منجر به پیروزی یکی از چهرههای محافظهکار بشود؛ خواه انتخاباتی نسبتا آزاد و دوقطبی و با رقابتی شدید بین کاندیداهای محافظهکاران و تحولخواهان باشد.
* حوادث انتخابات سال ۱۳۸۸ پتانسیل برخورد نظامی خشونتبار میان جناحهای درون حکومت و پتانسیل شورشهای خشونتبار و خونین درون جامعه را نیز نداشت و دیدیم که هر دو طرف منازعه در عمل نشان دادند که هرگاه حوادث به سمت خشونت سوق پیدا میکرد و کنترلپذیر نبود، حتما یکی از طرفین کوتاه میآمد و راه مصالحه را پیش میگرفت، البته به گمان من از هر دو سوی منازعه خیلی بهتر میشد آن را مدیریت کرد. بااینحال دیدیم وقتی عملا به سمت تندشدن حرکتها رفت، رهبران جریان اصلاحطلب، آن پافشاری و اصرار مورد انتظار طرفداران خود را اعمال نکردند و برای حفظ کشور کوتاه آمدند. در میان حوادث بعدی نیز اعتراضات دیماه سال ۱۳۹۶ نیز ظرفیت تبدیلشدن به وضعیت خطیری را که گفته شد، نداشت و دیدیم که کنترل و مدیریت شد؛ اما اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸ این پتانسیل را داشت که بهسرعت به یک فاجعه ملی و شورشهای مستمر دنبالهدار تبدیل شود و ایبسا برخورد تند و کنترل فوری حکومت نیز ناشی از این بود که نگران همین مسئله بودند. درهرحال اعتراضات سال ۹۸ ویژگیهایی داشت که میتوانست به فاجعه تبدیل شود.
*ترور حاجقاسم و پاسخ نظامی ایران اتفاقا این ظرفیت و پتانسیل را داشت که کشور را به وضعیت حاد ناشی از درگیری نظامی سوق دهد اما هر دو طرف خویشتنداری کرده و خردمندانه پاسخ دادند و از جنگ و برخورد نظامی جلوگیری شد؛ اگرچه امکان و پتانسیل آن وجود داشت. اما حتی اگر برخورد هم اتفاق میافتاد، یک برخورد محدود بود و بهعنوان یک زلزله سیاسی محسوب نمیشد؛ یعنی در ساختار تغییری ایجاد نمیشد.
*ما باید خیلی سریع و قبل از اینکه اقتصاد ملی دچار آسیب جدی شود و تحولات سیاسی غرب هم فرصت امتیازگیری بیشتر را از ما بستاند، وارد مذاکره شویم. اگر بخواهیم این مذاکرات را به بعد از انتخابات ۱۴۰۰ موکول کنیم، چون مشخص نیست در آن زمان اقتصاد جهانی در چه وضعیتی خواهد بود و مثلا نتیجه منازعات میان آمریکا و چین و دیگر مناسبات قدرت در عرصه بینالمللی به کجا کشیده خواهد شد و مشخص نیست نتیجه انتخابات آمریکا چه خواهد شد و مشخص نیست بحرانهای اقتصادی داخلی ایران در کجا سر باز کرده باشد؛ بنابراین موکولکردن این امر مهم و سریع به ۱۵ ماه دیگر پُرریسک است. اطمینان دارم که در یک سال آینده اتفاقات بزرگی در اقتصاد و در جامعه و سیاست ایران رخ خواهد داد و ساختارهای سیاسی-اقتصادی جهانی نیز تغییرات شگرفی خواهد داشت؛ بنابراین اگر اصولگرایان صرفا بهایندلیل الان مانع باشند که بعدا امتیاز این کار را برای خودشان ثبت کنند، به این معنی است که درک درست و دقیقی از تحولاتی که در زیر پوست جامعه و اقتصاد ایران در جریان است، ندارند و نیز درباره تحولات جهانی دچار یک خطای استراتژیک هستند و البته درباره منافع ملی ایران نیز بیتوجهاند.
بیشتر بخوانید:
*محسن رنانی: ما با تاخیرهای عجیب در تصمیمات مهم مواجه هستیم/ همهپرسی آخرین راهکار برای اصلاحات ساختار اقتصادی
*محسن رنانی: با پیکر رضاشاه چه کنیم؟/ پیکر رضاشاه به مثابه سرمایه نمادین
*کرونا ؛ دفترچه "مهارتهای خانواده" داشته باشید
*نظام آموزشی ایران؛ علم مرده یا علم زنده؟! / گفتاری از دکتر محسن رنانی
*آینده نظام آموزشی: آموزش «سیناپسی» به جای آموزش «کلاسی»
نظر ترامپ و همفکرانش هم همین است.
یک عده مثل این آقای اقتصاد دان عوامل داخلی ترامپ. هستند.
کشور فاقد مدیریت متمرکز و مقتدر است و تصمیمات در مهم حوزه ها به صورت جزیره ای گرفته می شود.
زلزله ای در کار نیست.
شیب فروپاشی کشور هر روز دارد تند تر می شود.