دیگر از این شهر می خواهم سفر کنم چمدانم را بسته ام اگه خدا بخواهد امروز می روم نشسته ام منتظر قطار اما نه در ایستگاه ،روی ریل قطار
.
.
.
***********************************
با دست خودم مرا به مَسلَخ بردند ، ببین چگونه شاه بی شین تو شده ام بیا و آهم « اه » تو باش
.
.
.
***********************************
رفتنش به کنار !
ازین میسوزم که دم آخر برگشت و پرسید :
تاحالا عاشق شدي
.
.
.
***********************************
یادت باشد
من این جا کنار همین رویاهای زودگذر
به انتظار آمدن تو
خط هاي سفید جاده را می شمارم
.
.
.
***********************************
عاشق نشو اي دل
عاشق شدن درده
میسوزی میمیری
این جهان نامرده
.
.
.
بیشتر بخوانید:
***********************************
اشتباه انجا بود که هر جا رنیجیدیم
خندیدیم.
گفتند شاید درد ندارد
محکم تر زدند
.
.
.
***********************************
چه غم انگیز هست
سرنوشت ماهى که به دنبال جفتش به دریا می رود
ولى نهنگ ها عاشق اش میشوند
.
.
.
***********************************
بوسه ي محکم و طولانی نمی خواهم
بغل گرم و عاشقانه هم نه
بیا مردانگی کن و زیر تابوتم را بگیر.
بگذار برای اخرین بارهم که شده گرمی
شانه هاي مردانه ات را حس کنم
.
.
.
***********************************
تو را نمیبخشم که وقت بودن نبودی
وقت مشاهده ندیدی
وقت عاشقی هرزگی کردی
وقت گریه با دیگران خندیدی
تو را هرگز نمی بخشم که هرگز با من نبودی و من به سادگی همه ي ام با تو بود
.
.
.
***********************************
گاهی دلت از سن وسالت می گیرد،می خواهی کودک باشی
کودکی که به هر بهانه اي به آغوش غمخواری پناه میبرد و آسوده اشک میریزد
بزرگ که باشی باید بغض هاي زیادی را بیصدا دفن کنی
.
.
.
***********************************
جای تأسف هست که ما برای خوشحال بودن بهانه اي میخواهیم، ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه اي نداریم و گاهی بی علت غمگین می شویم
.
.
.
***********************************
نمیدانم از کجا اما خورده ام به بن بست
تقصیر تو نیست;هیچ تفنگی گلوله را تا ابد در سینه اش نگه نمی دارد
.
.
.
بیشتر بخوانید:
***********************************
سنگین هست سنگین تر از اشک هاي دلتنگی ام سنگین هست سنگین تر از سکوت و بغض نبودنت آری چقدر سنگین هست
مدتی هست دیگر از ته دل نمیخندم
فقط لب هایم
نقشی به نام لبخند را بازی می کنند
تا کسی نفهمد بی تو چه میگذرد
.
.
.
***********************************
لحظاتی هست ک هیچ چیز این زندگی قانعت نمیکند
و فقط و فقط نیاز ب اندکی مردن داری
.
.
.
***********************************
من مرگ را دیدم
زمانى ک تو بوسه بر پیشانى اش زدى
.
.
.
***********************************
چه خیانت قشنگی:
تهیه کننده: دوستم
کارگردان: عشقم
.
.
.
***********************************
کم رنگ که هیچ،
داری بی رنگ می شوي،
حواست هست؟
بی رنگ،
مثل ابری که پراست، اما
نمیخواهد ببارد
.
.
.
***********************************
آخرین نخ سیگارم به حرف آمد
مرا نسوزان
تنها می ماني
.
.
.
بیشتر بخوانید:
***********************************
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه اي نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:
نمی دانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد
.
.
.
***********************************
بهای سنگینی دادم
تا فهمیدم
کسی راکه قصد ماندن ندارد
باید راهی کرد
.
.
.
***********************************
من بیهوده سوختم
مثل سیگار
در وسط دست کسی که سیگاری نبود
.
.
.
***********************************
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی؛
که به دلیل لرزش دستانم در زیر اواری از رنگها ناپدید ماند