عصر ایران؛ نام محفوظ - "مجرمان جریتر و وقیحتر شده اند، خیلی بیتعارف میگویم مجرمان باید هزینه بیشتری بدهند و توقع ما از عزیزان ایثارگر دستگاه قضائی این است که قدری قاطعتر با این افراد برخورد کنند."
این سخنان سردار حسین رحیمی است، فرمانده انتظامی تهران بزرگ و البته آنچه گفته است، عین واقعیت است و دستکم درباره تجربه ای که من داشته ام صدق می کند.
چندی است که گرفتار برخی اراذل و اوباش شده ام و از همان ابتدا، کارم را به طور قانونی پیش می برم و هنوز هم در پیچ و خم پلیس و دادگاهم. شرحش مفصل است و جای ذکرش نیز اینجا نیست اما همین اندازه می گویم که بر اساس آنچه دیده ام، برداشت من این است که به خاطر محدودیت هایی که برای پلیس ایجاد شده، دست شان برای برخورد قاطع با مجرمان چندان باز نیست.
در این که حقوق شهروندی باید رعایت شود، تردیدی نیست ولی این قضیه نباید به سپری برای مصونیت مجرمان تبدیل شود. زمانی نام اداره آگاهی لرزه بر جان مجرمان می انداخت ولی وقتی مجرمی را به این اداره دعوت می کنند و به جای بازجویی های سخت پلیسی، یک برگ بازجویی جلویش می گذارند و می گویند به سوالات نوشته شده در آن پاسخ بده و برو، معلوم است که به قول سردار، جری تر و وقیح تر می شوند.
البته قطعاً منظورم از بازجویی های سخت پلیسی، شکنجه نیست ولی پلیس باید دستش در حدی باز باشد که بتواند در برخورد با مجرمان یا افرادی که مستنداً در معرض جدی اتهام هستند کشف واقع کند.
اکنون وضعیت به گونه ای شده است که اگر به فرض، موقع بازداشت مجرمی، مقاومت کند و درگیری ایجاد شود، ممکن است برای پلیسی که مامور عملیات دستگیری است، پرونده قضایی تشکیل شود. گو این که انتطار دارند به مجرمان بگویند شما بازداشت هستید، لطف کنید دستان تان را بیاورید تا دستنبد بزنم و سپس محبت کنید با هم به کلانتری برویم!
یا در تعقیب و گریزها، واقعاً دست پلیس برای شلیک به سمت مجرمان فراری می لرزد. چندی پیش با سرهنگ بسیار محترمی آشنا شدم که بسیار بالاتر از سن اش نشان می داد. دوست او تعریف می کرد که در یک عملیات که مجرمی را تعقیب می کرد و با او درگیر شده بود، در دفاع از خود شلیک می کند و تیر به مجرم می خورد و کشته می شود. این افسر در آن پرونده به قصاص نفس محکوم می شود و سال ها درگیر پرونده بوده و زجرها کشیده تا در نهایت حقانیت اش اثبات و تبرئه شده است.
پلیس همان اندازه که باید در برخورد با شهروندان عادی، متین و خادم و مهربان باشد، می بایست در برخورد با مجرمان، قاطع و ترساننده ظاهر شود. کسی که مغازه ای را سرقت کرده و در حال فرار است و به فرمان ایست پلیس هم توجهی نمی کند و ای بسا حین فرار به دیگران هم آسیب می رساند، آیا شایسته مماشات است؟
پلیس باید پناهگاه مردمی باشد که ظلمی بدان ها شده است نه این که بعد از مراجعه شان به پلیس، برای کوچک ترین کارها نیز نیازمند پروسه های زمان بر اداری و قضایی باشند و فرصت برای مجرمان ایجاد شود.
به علاوه، از دستگاه قضایی هم انتظار می رود در کنار رأفت با افرادی عادی جامعه که ای بسا گذارشان به محکمه افتاده، با مجرمانی که تعمداً و با نیات مجرمانه دست به اقداماتی مانند سرقت، ضرب و جرح، جعل اسناد، کلاهبرداری ،کیف قاپی، موبایل قاپی، انسان ربایی، فروش داروی تقلبی و ... می کنند، برخورد سریع و قاطع داشته باشد.
در جرم شناسی، مبحثی است به نام "زمان مجازات" که می گوید هر چه فاصله بین جرم و مجازات اندک باشد، احتمال ارتکاب جرم، کمتر می شود.
البته بر تراکم پرونده ها در دادسراها و دادگاه ها آگاهم ولی شاید با اختصاص شعبی به برخی جرائم عمدی ضد اجتماعی یا تدابیر مدیریتی دیگری - که در دوره جدید ریاست قوه قضاییه اراده شاهد تدابیر راهگشایی هستیم - بتوان این فاصله را تا حد امکان کم کرد.
قطعاً مجازات هایی مانند زندان برای بسیاری از جرائم، مثل صدور چک بلامحل از سوی کسی که سوء نیتی نداشته و از بد حادثه دچار مشکل مالی شده، توصیه نمی شود ولی نمی توان برای مجرمانی که با نیات ضداجتماعی مرتکب جرم و جنایت می شوند، مجازات های سبک مانند زندان های کوتاه را تجویز کرد و قبح زندان را برایشان ریخت. جامعه جای مجرمان ضداجتماعی نیست و اینان باید در زندان باشند چرا که حضورشان در اجتماع، به معنای تولید آسیب برای مردم است.
وقتی مجرمی خطرناک بعد از محاکمه به مجازاتی سبک محکوم می شود و حتی زودتر از موعد مقرر با انواع ماده و تبصره ها آزاد می شود، معلوم است که به قول فرمانده نیروی انتظامی، وقیح تر می شود چون می داند هر فعل مجرمانه ای انجام دهد، تنها مدت کوتاهی نزد دوستان خلافکارش در حبس خواهد رفت و تبادل تجربه خواهند کرد و این بار، خطرناک تر در جامعه حاضر خواهد شد. پلیس نیز در برخورد با اینان دچار سرخوردگی خواهد شد.
صحنه برخورد با مجرمان خطرناک و حرفه ای، محل پزهای روشنفکرانه نیست، عرصه برخورد تند و قاطع است. حتی در کشورهای غربی نیز که مدام از حقوق شهروندی حرف می زنند و بعضاً در این باره دستاوردهای ارزشمندی نیز دارند، برخورد با مجرمان بسیار قاطع است. حتی راننده ای که با سرعت غیرمجاز می راند، بعد از متوقف شدن توسط پلیس، مجبور می شود دست هایش را بالا ببرد، روی خودرو بگذارد و توسط پلیس تفتیش بدنی شود و سپس به دادگاه برود؛ تسامحی هم در کار نیست چون کار خلاف قانون انجام داده و باید با او برخورد شود.
راستش من نیز قبلا با افکار مثلاً روشنفکرانه، طرفدار مماشات با همه بودم ولی بعد از این که شخصاً درگیر مشکلاتی شدم که برخی از همین اشرار برایم ایجاد کردند، واقعیت ها را از نزدیک لمس کردم و به این نتیجه رسیدم که قاطعیت، جدیت و سرعت در برخورد سهمگین با مجرمان جرائم عمدی، تنها راه مصون سازی جامعه است. خدا نکند برای شما نیز اتفاق بیفتد ولی اگر خود یا عزیزان تان در دام این مجرمان بیفتید، تصدیق خواهید کرد.
پیشنهاد می کنم مسوولان پلیس به عنوان ضابط دستگاه قضایی که مستقیماً با مجرمان سر و کار دارند و خلأهای برخورد با آنها را به تجربه دریافته اند، جلساتی با مقامات ارشد دستگاه قضایی و عنداللزوم با مجلسی ها داشته باشند تا بتوانند
نقاط ضعف موجود را که مفری برای مجرمان خطرناک است بررسی و رفع کنند.
بیشتر بخوانید:
تشریح جزئیات پرونده قاتل ستایش
لطفا نظر سنجی بگذارید.
افسوس که سالها دور شد و تا سالها دیرتر خواهد شد و آه دل مارا دیگر التیام نیست
اصولا آدم های مجرم از قوانین هم مطلع هستند و از اونجایی که معمولا بویی از شرافت و انسانیت نبرده اند و خیالشان از قانون هم راحت هست مرتکب جرم میشوند. از حساب من پول برداشت شد و شکايت کردم اما نهایتا مجرم تبرئه شد. قطعا او از ابتدا میدانست که بر اساس قوانین دست من شاکی بجایی نمیرسد.
لازم به توضیح اینکه چک روز چکی هست که در تاریخ ثبت شده روی چک به بانک مراجعه کنید و اگر در حساب طرف موجودی نباشد و شما همان روز برگشت بزنید، بعنوان چک روز بوده و بلامحل هست.
در غرب جنایت چقدره؟ جامعه شون چطوره؟
یادت باشه اینا نتیجه همون حقوق غربیه که بهش تاختی.
یکم فکر کن حرف بزن
پلیس دنبال دختر پسرای تو کافه هست
از این که بگذریم، چاره کار، وقوع یک جنگ است.
وقتی از کنار جوانان بیحال و بیعار را باید فرستاد جمگ تا بجای کوک کردن فلیان، تفنگشان را تمیز کنند.
هر جا کارت به دستگاههای دولتی و حکومتی بیفته حسابت با کرام الکاتبینه.
ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمكاري بود بر گوسفندان
ببرن برای راه سازی و کارهای سخت از این ارازل و اوباش استفاده کنن. هم ی درامد برای خانوادهاشون باشه و هم اینکه از جامعه دور باشن.
این افراد جری تر نشده اند بلکه آستانه تحمل افراد در مقابل سختی ها متفاوت است. در شرایط سخت هر شخصی به واسطه روحیات ، فرهنگ و آداب و... از خود واکنش نشان می دهد و اگر زمینه جرم جنایت و بزه هم در کارنامه خود داشته باشد سرعت تبدیل شدن به یک بزه کار افزایش خواهد داشت. وقتی شرایط اقتصادی در کشور سخت و سخت تر می شود باید انتظار واکنش های اینچنینی بیشتری هم از افراد جامعه با آستانه تحمل متفاوت داشته باشیم.
ممنون از عصر ایران به خاطر این متن بسیار به جا
ما در محله فردیس کرج هستیم. قبلا اصلا اینطوری دزدی نبود. ولی الان دزدها گاهی می آیند داخل ساختمون و درب واحد را می زنند که ببینند آیا چراغ منزل الکی روشن است یا واقعا کسی در واحد حضور دارد. واقعا وحشتناک شده.
اگر همین طوری پیش بره چند سال دیگه می بینیم توی خونه نشستیم یکی با نردبان اومد توی بالکن. می پرسیم توی کی هستی؟ خواهد گفت: دزدم ولی جوانمردم و نمی کشمتون فقط بگو طلا و پول کجاست؟
متجاوز باشی راحت تری تا مورد تجاوز.
دزدی کنی راحت تری تا حونت رو دزد بزنه.
چک بی محل بدی راحت تری تا چک بی محل داشته باشی
کتک بزنی خیلی راحت تری تا کتک خورده باشی
سر کسیو کلاه بزاری راحت تری تا سرت کلاه رفته باشه.
ابدا صدای قربانی شنیده نمیشه و پیداست نمیخوان شنیده بشه. یجور پنهانکاری در وقوع جرائم هست. قربانی باید کفش آهنی به پا کنه و از پیچ و خم اداری قضایی سالها بره و بیا و توی تمام این مدت متجاوز خوش گذرونده ده بار دیگم تجاوز کرده.
ما به این نتیجه رسیدیم خوب بودن در این کشور همون نابود شدنه. پس باید کثیف و بد بود.
از منزلم سرقت شد، کل طلاهایم به یغما رفت
بیش از 2.5 سال در دادگاه دویدم تا سارقان با تهدید وثیقه به زندان بروند
یک سال زندانی نکشیده الن 6 ماه است مرخصی دارد و آزاد است.
خوب وقتی دوست سارق می بیند طرف از غارت مردم پولدار شده الان هم آزاد می گردد آیا ترغیب نمی شود به سرقت.
رفته ام اعتراض داده ام قاضی ناظر زندان می گوید دستور ریاست قوه است.آیا ایشان هم می توانند از حق الناس بگذرند.
حال اینکه من هر شب باید اثرات آن را در خانواده خود تحمل کنم.
فرزندم تا آخر خانه مان شب ها نمی رود.
این است عدالت
پرونده شماره بایگانی 9701054 شعبه 3 اجرای احکام بوشهر
متاسفانه به بهانه حبس زدایی حقوق جامعه را به مخاطره انداخته اند.
عزیزان این موارد در مملکت ما درست نمیشه، متاسفانه حکم کیفری امتیاز منفی برای قضات داره.
خیلی موارد دیگر.
ما رسانه را در اختیار داریم و رسانه های ما میتوانند در کنار سایر ارگان ها کمک کننده باشند.(همین گزارش شما یک نوع کمک است) بنظر بنده بایستی از ابزار های متعدد برای این موارد استفاده کرد و صرف خشونت کارساز نیست. امام علی(ع) فرمودند بزرگترین استاد تجربه است. چرا نیاییم از تجربه موفق کشور های دیگر در این خصوص استفاده کنیم؟ من نمیگویم بیاییم کور کورانه از آنها تقلید کنید بلکه روی تجربیاتشان مطالعه کنیم.
دلیل دوم هم وجود هتل هایی مثل اوین و قزلحصاره... اونچیزی که من از دریچه دوربین دیدم وجود زندان های لوکس در ایرانه که در اون امکاناتی مثل فرش، تلویزیون، پنجره، لحاف و بالش تمیز، گاها موبایل و.. پیدا میشه!! این امکانات رو بعضی از این مجرمین حتی در منزل شخصی خودشون ندارن، پس مشخصه که از رفتن به زندان خوشحال خواهند شد... زندان باید ندامتگاه باشه و نه جایی برای تفریح و استراحت مجرمین... حقوق بشر در زندان نباید جایی داشته باشه و برای اصلاح این مجرمین، باید بهشون سخت گرفته بشه... اعمال شاقه کمترین حکمیه که یک قاضی باید برای یک مجرم وضع کنه..
روزی به یک پلیس که آشنا بود گفتم چرا کاری به این قاچاقجیان وارادل ندارید گفت چند سال قبل یک روزی در محله ایی گشت میزدم یکی از قاچاقچیان را گرفتم که مواد داشت به من پیشنهاد یک میلیون رشوه داد قبول نکردم اون را تحویل قوه قضاییه دادم حدود چند ماه بعد که در همان محله گشت میزدم یکی صدام کرد دیدم همان فرد است گفتم چرا زود آزاد شدی دستی رو شانه ام زد و گفت سرکار یک تومان به خودت ضرر زدی و پانصد به من گفتم چرا گفت تو یک تومان را نگرفتی دولت مرا یک و پانصد جریمه آزاد کرد پلیس میگفت حالا این اوباش اگر به خاطر دشمنی به من و زن وبچه ام اذیتی برساند کی از ما دفاع میکند تا موقعی که حکم چنین است من که نه رشوه میگیرم نه کاری به این افراد دارم
مجرمین واختلاس گران و... نباید حتی اسمشان برده شود که ابرویشان نرود ولی جوانی که دریک تظاهرات شرکت کرده ببنید چه میکشد .
اینها درد جامعه ماست.