روزنامه جوان نوشت:یکی از کارگردانهای سینما، تلویزیون و تئاتر شامگاه چهارشنبه ۱۹شهریور در خیابان خواجهنصیر تهران پس از بالا گرفتن مشاجره با همسایهاش که مردی ۶۰ساله به نام فریدون بود، او را با شلیک گلوله اسلحه کلاشنیکف به قتل رساند.
متهم چهار ساعت بعد از حادثه با عملیات ویژه مأموران پلیس نوپو بازداشت شد و جسد مقتول هم در محل کشف و به پزشکی قانونی منتقل شد. متهم صبح دیروز در جلسه بازجویی که در دادسرای امور جنایی برگزار شد، توضیح داد که قصد کشتن مرد همسایه را نداشته است و فقط میخواسته او را بترساند به همین دلیل ابتدا دو تیر هوایی شلیک کرده، اما وقتی مقتول لوله تفنگ او را میگیرد، در کشمکش با او گلولهسوم به سرش شلیک میشود.
متهم در توضیح ماجرا به قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل تهران گفت: سالها نویسندگی و کارگردانی میکردم و تعدادی فیلم، سریال و تئاتر کارگردانی کردم، اما از مدتی قبل به خاطر بیماریهای اعصاب و روان و بیماریهای تنفسی از سینما و تلویزیون فاصله گرفتم به طوریکه آخرین کارگردانی فیلم سینماییام به سال۹۱ بر میگردد.
سالهاست در دفتر کارم که حادثه در آنجا رخ داد، تئاتر تدریس میکنم و سرگرم کارهای هنری هستم. ۳۰سال است در آن محله مشغول به کارم و در این مدت هیچ کسی از من بدی ندیدهاست و همیشه سعی کردم اگر کاری از دستم بر میآید گرهای از مشکلات همسایهها باز کنم.
متهم ادامه داد: مقتول خیاط بود و در زیر زمین ساختمان بغلی ما خیاطی میکرد تا اینکه طبقه بالایی دفتر مرا خرید و از ۲۶سال قبل همسایه من شد. او از سالها قبل شغل خیاطیاش را رها کرد و دو تا از اتاقهای آپارتمانش را به دو وکیل اجاره دادهبود و یکی از اتاقهایش هم در اختیار خودش بود، اما نمیدانم آنجا مشغول به چه کاری بود.
وی ادامه داد: او هر چند وقت یک بار در روزنامهها برای جذب منشی زن آگهی میداد و پس از آن تعداد زیادی دختر و زن برای گزینش به آنجا میآمدند تا اینکه یکی یا دو تا از آنها انتخاب میشدند، اما مدتی بعد با آنها اختلاف پیدا میکرد و آنها را بیرون میکرد و دوباره آگهی میداد. او در همین رابطه در پلیس امنیت پرونده داشت و با قرار وثیقه آزاد بود. من از رفتارهای غیراخلاقی او خسته شدهبودم و همیشه به رفت و آمدهای افراد مختلف و ناباب اعتراض داشتم، اما او توجهی نمیکرد و سعی میکرد با کارهایش مرا اذیت کند. مثلاً با چکش و قلم فلزی به در و دیوار و سقف میکوبید و چند بار هم کف سرویس بهداشتیاش را سوراخ کرد و الان هم سوراخ است به طوریکه آب از کف سرویس او همیشه داخل سرویس ما میریخت.
متهم گفت: مقتول مدتی بود اصرار داشت ساختمان را بکوبیم و از نو بسازیم، اما همه مالکها مخالف بودیم و به همین دلیل سعی میکرد، ساختمان را تخریب کند و حتی در ورودی را که ما تعویض کردهبودیم تا از طریق آیفون باز شود، تخریب کرد و الان فقط با کلید باز میشود.
او همیشه در را باز میگذاشت و معتادان به زیر زمین میآمدند و آنجا مواد میکشیدند که من به او اعتراض میکردم و به خاطر همین درگیریها الان دو پرونده در حال رسیدگی در دو دادسرا داریم. خیلی وقتها که منشیها اخراج میشدند به ساختمان میآمدند و با او درگیر میشدند و مدعی بودند که فریدون آنها را فریب داده و آنها را اذیت کرده است. حتی یکی دو بار منشیها برای اعتراض جلوی در آپارتمان او ادرار کرده بودند.
من از رفت و آمدهای نابهجا و درگیریهای او خسته شده بودم و برای فرار از آنجا دوسال قبل دفتر کارم را برای فروش به بنگاهی سپردم تا مکان دیگری را بخرم، اما به خاطر آزار و اذیت فریدون کسی حاضر نبود واحدی از این آپارتمان بخرد.
وی درباره شب حادثه گفت: به خاطر بیماری کرونا مدتی است از ترس اینکه فرزندانم و همسرم بیمار نشوند در دفتر کارم میخوابم و آن شب هم ساعت۸:۳۰ خوابیدم که نزدیک ساعت۱۰ شب با صدای چکشهای او از خواب پریدم. به داخل پلهها رفتم و به او گفتم شرم نمیکنی که در این موقع از شب با چکش به در آهنی میزنی که شروع به فحاشی کرد و در یک لحظه نمیدانم مغزم هنگ کرد و اسلحه را برداشتم و دو تیر هوایی شلیک کردم که تیرها به سقف اصابت کرد.
در این لحظه مقتول لوله اسلحه مرا گرفت که در جدال با او ماشه اسلحه فشرده شد و تیری شلیک شد. فکر کردم تیر فقط سرش را زخمی کردهاست، چون زنده بود و با خودم گفتم همسایه طبقه سوم که در خانهاش بود پایین میآید او را به بیمارستان منتقل میکند. به همین دلیل سطلی را پر آب کردم و خون را از دم در آپارتمانم شستم که فکر میکنم پوکه همراه خونابهها به بیرون رفت و مأموران گشت بسیج مشکوک شدند.
پس از این من به اتاقم رفتم و خوابیدم تا اینکه متوجه مأموران شدم که ساختمان را محاصره کردهاند. من میخواستم خودم را تسلیم کنم و به همین دلیل به طرف پنجره رفتم و مأموری را صدا زدم که قصد دارم در را باز کنم، اما او ترسید و خیال کرد که قصد دارم شلیک کنم و فرار کرد و بعد هم که مأموران ویژه به سوی آپارتمانم شلیک کردند به طوریکه من صدای شاهدان عینی را میشنیدم که میگفتند حادثه نیست دارند فیلم میسازند.
من اصلاً نه مقاومتی کردم و نه شلیکی که مأموران وارد شدند و همانطور که روی تختم نشسته بودم مرا دستگیر کردند.
وی در پایان گفت: من اصلاً قصد قتل نداشتم و تا الان هم به کسی آزار نرساندهام و آن شب هم میخواستم او را بترسانمش که لوله تفنگ را گرفت و ناخواسته تیر به سرش شلیک شد.
متهم درباره اسلحه هم گفت: هنگام ساخت یکی از فیلمهایم به نام «سلام به انتظار» مسئول تدارکات حدود ۶۰ تا ۷۰ اسلحه جنگی همراه مقادیر زیادی مهمات جنگی از ارگان نظامی امانت گرفت که بعد از پایان فیلم هم تحویل داده شد، اما نمیدانم چرا مسئول تدارکات این اسلحه را تحویل نداده بود تا اینکه بهمنماه به انباری رفتم تا مقداری از وسایل صحنهآرایی را بفروشم و در صندوقی با این اسلحه و فشنگ و مقداری وسایل دیگر روبهرو شدم.
اسلحه زنگ زدهبود و برداشتم آن را روغن کاری کردم و روی آن نوشتم امانتی است و تحویل ارگان مورد نظر شود و به مسئول تدارکات آن زمان هم خبر دادم، اما به خاطر بیماری کرونا من در قرنطینه محل کارم بودم و موفق نشدم اسلحه را تحویل دهم. متهم در پایان به دستور قاضی ساسان غلامی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفت.