«در آیندهای نه چندان دور شاهد همزیستی تئاتر مجازی و تکنولوژیهای دیجیتال خواهیم بود. این امر توسط هنرمندانی بروز میکند که پاندمی کوید- ۱۹ یعنی زمانی که نتوانستند به سالنهای تئاتر بروند و اثری تولید کنند، از خاطرشان نمیرود.»
به گزارش ایسنا، جملههای بالا بخشی از مقالهای است که اخیرا در «گاردین» منتشر شده است؛ مقالهای با عنوان «چگونه همهگیری یک بیماری آیندهی تئاتر آنلاین را میسازد؟» که در آن به بحث درباره تجربههای تئاتری این دوران و برخی پیشبینیها پرداخته شده است.
این مقاله با طرح یک سوال مهم شروع میشود: «رونق تولیدات مجازی، سبب بروز خلاقیت و نواوریهای زیادی شد و آثار موفق و مطرحی را راحتتر در دسترس قرار داد، اما آیا این وضعیت به لحاظ مالی دوام میآورد؟»
منتقد تئاتر گاردین در ادامه نوشته است: «تئاتر در شش ماه گذشته تسلیبخش بود، هیجان و سرگرمی را پیشکش ما کرد. البته نه آن تئاتر زندهی همیشگی، بلکه یک گونه مجازی از تئاتر که از ظلمات پاندمی در قالب نمایش آنلاین ظهور کرد؛ یعنی از نمایشهای پر سر وصدای ضبط شده با چند دوربین گرفته، تا کارهای بسیار کم بودجهای که خیلی سریع آماده و راهی خانههای ما شدند مثل مکالمات تصویری دراماتیزه شده، نمایشهای شنیداری (نمایشنامهخوانی)، نمایشهای تعاملی زوم و مونولوگهایی درباره زندگی در قرنطینه. اما حالا که صدای چرخدندههای "تئاتر زنده" برای بازگشت و شروع دوباره به گوش میرسد، جای چنین نمایشهایی کجاست؟ آیا ما به جای برگشت به سالنهای تئاتر ترجیح میدهیم نشستن مقابل صفحههای نمایش خانگی را ادامه دهیم؟ آیا این جایگزین مجازی اهداف خود را به سرانجام رسانده است؟
شواهد متقنی وجود دارد که نشان میدهد آرشیو پر و پیمان فیلم - تئاترها، خاطرجمعی گستردهای را در این صنعت ایجاد کرده است. طرح «تئاتر در خانه» متعلق به کمپانی تئاتر ملی لندن یکی از بزرگترین موفقیتهای مجازی در دوران پاندمی بود. در این طرح ۱۷ فیلم تئاتر نمایش داده شدند که بیش از ۱۵ میلیون بار توسط مخاطبان بیش از ۱۷ کشور دیده شدند. این یک سرگرمی برای توده مردم بود که همان لحظات تئاتری را مثل یک تئاتر زنده اما در ابعاد جهانی و کاملا رایگان خلق کرد. این کار جبران مافاتی هم بود برای گونهای از هنر که معمولا بیش از حد گران پنداشته میشود و در یک جامعه ممتاز گیر افتاده است.
در این مورد به فیلم تئاتر «همیلتون» میتوان اشاره کرد. ما با هزینه اشتراک کانال «دیزنی پلاس» میتوانستیم نمایش موزیکالی را تماشا کنیم که قیمت بلیت آن هنگام اجرای زنده، بسیار بالاتر از درآمد بخش زیادی از مردم است.
تئاتر ملی لندن تاکید میکند که از دستاور این پروژه شگفتزده شده است. اِما کیت – از مدیران این کمپانی – میگوید: «تعداد زیاد بینندههای این پروژه تا به انتها حفظ شدند و حتی مردم در رقمهای اندک به تئاتر کمک کردند، هرچند این پول برای دور ماندن از بدهی و خسارت مالی در دوران قرنطینه کمککننده و کافی نبود.»
پس این پروژه چطور در خدمت سازمان خود بود؟
او پاسخ میدهد: «این دیگر برقراری دموکراسی بود. ما فکر میکردیم چارهای نداریم جز اینکه به مردم چیزی عرضه کنیم که هم عادت تئاتر رفتن را حفظ کنند و هم دیگران را به تماشا ترغیب کنند. در اینجا سوال این بود که چه کنیم تا چنین پروژهای از نظر مالی تاب بیاورد؟ آن هم وقتی هزینهها سنگین هستند و فقط فیلمبرداری هر کدام از اجراهای زنده تئاتر لندن بین ۳۰۰ هزار تا ۵۰۰ هزار پوند میشود. چنین پولی کجا پیدا میشود وقتی تئاتر در تقلای این است که روی پای خود بایستد؟»
او در ادامه به یک نکته اساسی اشاره میکند که عرضه مجازی این هنر به موجودیت تئاتر فیزیکی وابسته است. «ما برای اینکه پیشبرد کاری که میخواهیم به صورت دیجیتالی و مجازی انجام دهیم، به تئاتر زنده نیاز داریم.»
در این باره روپرت گولد – مدیر هنری آلمیدا در لندن – که تابستان امسال نسخه تصویری نمایش «مایک بارتلت البیون» را پخش کرد، میگوید؛ ادامه این کار محتمل است چون بیبیسی برای نمایش خودش پول پرداخت کرد.
او حالا میتواند به مدلی در آینده فکر کند که در آن تئاتر با پلتفرمهای دیجیتال همراه شود. «به خاطر دارم یک بار در صحبت با یک کارگزار درجه یک، او از شبکهای حرف زد، مثلا نتفلیکس، که تمام تئاترها را میتوانست ترغیب کند تا از اجراهای خود فیلمبرداری کنند و محصولی دیجیتال برای عرضه در آن شبکه داشته باشند. این کار شدنی است، اما مستلزم همکاری و به هم پیوستن عقاید و ایدهها و گروههای مختلف است.»
با این وجود یک راه ارزانتر و خلاقانهتری هم برای رفتن در این مسیر هست که آن هم خلق کردن کارهای آنلاین از میان چرکنویسهاست. حجم زیاد چنین نمایشهایی - چه ضبط شده باشند، چه زنده در یوتیوب یا زوم - ابتکار، چارهاندیشی و آمیختگی فرم را به ارمغان آورده است.
بهترین نمونه از اینها در شکل عملگرایی تئاتر بروز پیدا کرد و در میان آنها جنبش مربوط به نژاد پرستی، آنقدر کم هزینه و با سرعت پیش رفت که یک اجرای زنده تئاتری هیچ گاه نمیتوانست به جنین موقعیتی برسد. به این موارد؛ نمایشنامهخوانیهایی که توسط بازیگران جوان با موضوع تغییرات جوی اجرا شد را هم باید اضافه کرد. آیا اینها میتوانند باز هم ادامه داشته باشند؟
یک مدیر تئاتری و کارگردان چند نمایش دیجیتال در دوران قرنطینه از جمله ۸۴۶، میگوید حتما میتواند و باید ادامه داشته باشد. «این ها شبیه فیلم کوتاههایی هستند که تئاتریاند، چرا که جوهرهی تئاتر را از طریق یک مدیوم متفاوتتر عرضه میکنند.» این بدان معنی است مردمی که استطاعت رفتن به تئاتر را ندارند میتوانند آنها را تماشا کنند، ضمن اینکه نیاز به دسترسیهای متفاوت در این کار مورد توجه قرار میگیرد.»
وقتی بعضی نمایشهای دیجیتالی، اصالت رسمی شورانگیزی را نشان دادند - مثل نمایش تجربی زوم در تئاتر بلاروس با نام «مدرسه ابلهان» - میبینیم که فرم هم بیشتر دراماتیزه شده و سوژهها به واقعیتهای روزمره زندگی در دوران پاندمی مربوط میشوند.»
این منتقد در ادامه به وجهی دیگر از این اجراها اشاره میکند و مینویسد:« مادامیکه تئاتر آنلاین ارزانتر از اجرای زنده است، رنج هنرمندانِ مشغول در این کارها نیز بخاطر مسائل مالی بیشتر میشود. طبق گزارشها، بازیگرها و نویسندهها با دستمزدهای خیلی کم و صرفا با حسن نیت و بخاطر حفظ جایگاه حرفهای خود کار کردهاند ولی با این حال کمپانیهای زیادی به دلیل پایین بودن نرخها مجبور به توقف تولیدات آنلاین خود شدند.
در این بین، اثر متقابل نمایشهای زنده و دیجیتال سبب بدعت و نوآوری شده؛ مثلا «۸۴۶ » از یک نمایشنامهخوانی به یک اجرای زنده رسید، و از آن سو دوربینها اجرای زنده را برای عرضه دیجیتال ضبط کردند. گولد میگوید: «هیجانانگیزترین آمیختگی از ترکیب دو اجرای زنده و دیجیتال برمیآید.»
او در این باره ماراتن تئاتر خود را یاداوری میکند، یعنی پخش زنده ۱۲ ساعتهی نمایش «ایلیاد و اودیسه» در سال ۲۰۱۵. به نظر میرسد برنامهریزیهای دیجیتالِ گولد در مسیر انتقال و تغییرِ هر آن چیزی است که شما به عنوان تئاتر میشناسید.
مدیر هنری یکی دیگر از تئاترهای لندن (Young Vic) که او نیز طرفدار اجرای توأمان تئاتر فیزیکی با مجازی است، معتقد است که «قرنطینه هدیهای را از یک صنعت موازی به ما داد.»
او ماه آینده تئاتر خود را بازگشایی میکند؛ «یک روز تازه» در قالب یک رویداد مشارکتی و نمایش برای پخش زندهی فیسبوک.
این مدیر هنری میگوید: ما در طی سه سال آینده قطعا جایی را که تئاتر مجازی و تکنولوژیهای دیجیتالی جدید به همزیستی میرسند درک خواهیم کرد. زمانی که – امیدوارم- کوید را پشت سرگذاشته باشیم. این اتفاق در DNA و ضمیر ناخودآگاه نسلی از تولید کنندههای تئاتر ظهور میکند؛ کسانی که این زمانه را - که نمیتوانستند به تئاتر بروند و هنر خود را خلق کند- به یاد میآورند.»
به گزارش ایسنا، این مقاله اطلاعات قابل تاملی را از تجربه «تئاتر» در دوران پاندمی کوید- ۱۹ در اختیار قرار میدهد، از جمله اینکه در نقاطی از جهان، تئاتر آنلاین کارکردی موفق داشته و حالا تلاش میشود برای حفظ آن چارهاندیشی شود.
این مطلب و مقایسهاش با آنچه در این چند ماه بر تئاتر ایران گذشته چند سوال را به ذهن میرساند:
نخست اینکه آیا تئاتر ایران، چیزی با مفهوم واقعی تئاتر آنلاین را در این مدت تجربه کرده است؟ اگر تجربه شده دستاوردش چیست؟
آیا تئاتر آنلاین فقط به معنی برگزاری جشنواره است؟ آیا رویدادهای مجازی برگزار شده، جز افزودن خطی بر بیلان کاری مدیرانش نتیجه مستمر دیگری برای کلیت تئاتر داشتهاند؟
نتیجه حکمی که اردیبهشتماه برای محسن امیری به عنوان «مسئول بررسی و پیگیری فعالیتهای نمایشی در فضای مجازی» صادر شد چیست؟ چه اقدامی در این راستا انجام شده است؟
دستاورد هنرمندان و مدیران سامانههای اینترنتی از پخش فیلم - تئاترها چیست؟
آیا آن سایت نمایشی که فیلم - تئاترهای «تئاتر ملی لندن» را کپی کرد و به مخاطب ایرانی فروخت، دستاورد دیگری جز کسب درآمد داشته است؟
آیا کارگردانهایی که از این پس نمایشی روی صحنه میبرند تغییر نگرشی در تولید و عرضهی نسخه تصویری اثر خود داشتهاند؟
آیا پس از گذشت بیش از ۶ ماه که در رسانهها بیشتر حرف از پول و وام و انتقاد از حمایت نکردن دولت بوده، خلاقیتی برای زنده نگه داشتن تئاتر شاهد خواهیم بود؟ در این میان نقش آن دسته از هنرمندانی جوان و باسابقهای که همیشه مخاطب پر و پاقرص هم داشتهاند چیست؟
آیا هنرمندان و مدیرانی که اتفاقا بسیاری از آنها مشغول تدریس در دانشگاهها هستند، در همان فضای آکادمیک، گذر از این دوران را به مباحثه گذاشتهاند؟ اگر بله، نتیجه چه بوده؟ راهکار جامعه دانشگاهی تئاتر برای کمک به تئاتر چیست؟
و در آخر اینکه اگر هنرمندان بخواهند خلاقیتی به خرج دهند و طرحی نو دراندازند، اداره کل هنرهای نمایشی چقدر همراهی میکند؟ شاید بهتر است بپرسیم این اداره کل چقدر قدرت اجرایی و حمایتی دارد؟ آیا گروهها مثل همین چند وقت اخیر باید در پیچ و خم گرفتن مجوز و سانسور گرفتار باشند تا مثلا پوسترشان تایید شود یا گربهای اجازه حضور روی صحنه را پیدا کند؟