عصرایران؛ رضا غبیشاوی - چرا جنگ قره باغ برای مردم آذری / تُرک ایرانی و ارامنه ایرانی نسبت به دیگر بخش های جامعه ایران مهمتر است؟
از زمان آغاز جنگ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ یا آرتساخ، مردم آذری / تُرک ایران در سطوح مختلف از افراد عادی تا نماینده مجلس و مقام مسوول و امام جمعه و نماینده ولی فقیه، نشان دادند نسبت به این جنگ حساسیت بیشتری دارند و تلاش می کنند ضمن واکنش، از جمهوری آذربایجان، اعلام حمایت کنند.
چرا اینگونه است؟
پاسخ در بحث ارزشهای خبری نهفته است. ارزش های خبری، مجموعه ای از معیارهای جذابیت یا اهمیت سوژه برای مخاطبان است.
یکی از ارزش های خبری، مجاورت یا نزدیک بودن سوژه به مخاطب است. مجاورت به دو بخش جغرافیایی/ فیزیکی و معنوی / عاطفی/ حسی تقسیم می شود.
مجاورت فیزیکی مانند اینکه وضعیت خانه همسایه برای شما اهمیت دارد اما وضعیت خانه ای در دو کوچه آنسوتر، برای شما از اهمیت کمتری برخوردار است.
هر چه خانه ای به لحاظ جغرافیایی و فیزیکی به خانه شما نزدیک تر باشد وضعیت و اتفاقات آن خانه برای شما اهمیت و جذابیت بیشتری دارد. درباره محله ها و مناطق و شهرها و استان ها و کشورها نیز همین گونه است. خبرهای مازندران برای دو استان همسایه یعنی استان های گیلان و گلستان از اهمیت بیشتری نسبت به استان های جنوبی برخوردار است.
بخش دوم، نزدیک بودن (مجاورت) عاطفی یا معنوی و حسی است. یعنی ممکن است موقعیت سوژه نسبت به مخاطب، به لحاظ جغرافیایی و فیزیکی دور باشد اما به لحاظ حسی، عاطفی، معنوی و روحی این نزدیک بودن وجود دارد.
به عنوان مثال استرالیا از ایران دور است اما وضعیت ایرانیان مقیم استرالیا برای شهروندان ساکن ایران اهمیت و جذابیت دارد.
حالا برگردیم به جنگ قره باغ. در این جنگ ارتش های دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان مقابل یکدیگر قرار گرفته اند. به صورت کاملا طبیعی و عادی، میان جمعیت ایرانیان آذری یا آذری های ایرانی و مردم جمهوری آذربایجان، هم مجاورت جغرافیایی وجود دارد و هم مجاورت و ارتباط حسی و عاطفی.
به صورت کاملا طبیعی در این جنگ، ایرانیان آذری از جمهوری آذربایجان حمایت می کنند. آنها اشتراک زبانی، نژادی و مذهبی دارند اما به لحاظ سیاسی هم اکنون در دو کشور هستند. آنها اصولا یک مردم هستند.
از سوی دیگر، به گونهای بدیهی، ارامنه ایرانی نیز در این جنگ از ارمنستان حمایت می کنند. چون با شهروندان ارمنستان، دارای اشتراک زبانی، نژادی و مذهبی هستند بنابراین ارتباط و مجاورت حسی و عاطفی دارند.
در نتیجه می توان مردم ایران را در مواجهه با جنگ ارمنستان و جمهوری آذربایجان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول- آذری ها: به دلیل وجود اشتراک زبانی، نژادی و مذهبی میان آذری های ایران و مردم جمهوری آذربایجان، ایرانیان آذری از مردم جمهوری آذربایجان و دولت باکو در جنگ قره باغ حمایت می کنند.
اصولا آذری های ایران و جمهوری آذربایجان یک مردم هستند که مرزهای سیاسی آنها را به دو بخش تقسیم کرده است.
دسته دوم- ارامنی ها: ارامنه ایران به دلیل اشتراک زبانی، نژادی و دینی- مذهبی از مردم ارمن در منطقه قره باغ و کشور ارمنستان حمایت می کنند.
ارامنه ایران و ارمنستان، یک مردم هستند که مرزها و تحولات سیاسی آنها را به دو بخش تقسیم کرده است.
دسته سوم- سایر مردم ایران: این دسته نسبت به این جنگ، عموما موضع بی طرف دارند مگر اینکه به دلایل دیگری یا با حب و بغض دیگری خواهان پیروزی یکی از طرفین باشند. مثلا برخی به دلیل مخالفت یا حمایت از اردوغان، مخالف یا موافق باکو هستند.
این جنگ برای دسته سوم نسبت به دسته اول و دوم، از اهمیت کمتری برخوردار است.
البته این روند فقط محدود به جنگ قره باغ/ آرتساخ نیست بلکه در موارد مشابه شاهد چنین وضعیتی در ایران و سایر نقاط جهان هستیم.
به عنوان مثال به هنگام حمله ترکیه به شمال سوریه و مناطق کردنشین سوریه، مردم کرد ایران دارای بیشترین همدردی و همبستگی با کردهای سوریه بودند چرا که میان آنها اشتراک نژادی، زبانی، دینی-مذهبی، عاطفی و روانی وجود دارد.
آن زمان اگر به شبکه های اجتماعی سری می زدید یا با مردم کرد ایران صحبت می کردند حتما آنها درباره جنگ در شمال سوریه صحبت می کردند. این مجاورت به حدی بود که هلال احمر ایران در شهرها و مناطق کردنشین ایران، ایستگاه هایی را برای جمع آوری و ارسال کمک به مردم کرد شمال سوریه برپا کرد.
در دوره مجلس ششم نیز به هنگام بروز تنش در شهر کردنشین قامشلی سوریه و ایجاد درگیری میان معترضین کرد و پلیس و نیروهای امنیتی سوریه، این نمایندگان کرد مجلس ششم بودند که با ارسال نامه ای مستقیم خطاب به بشار اسد رئیس جمهوری سوریه خواستار میانجیگری و تلاش برای آزادی بازداشت شدگان شدند.
وقتی صدام به کردستان عراق حمله می کرد و زنان و مردان را به خاک و خون می کشید این کردهای ایرانی بودند که نسبت به سایر ایرانی ها، بیشتر متاثر می شدند و احساس همدردی و همبستگی می کردند. یا وقتی در ترکیه زلزله آمد شاهد تاثر بیشتر مردم آذری ایرانی با زلزله زدگان ترکیه بودیم؛ یا وقتی دولت مرکزی در پاکستان فعالان بلوچ را مورد آزار و اذیت قرار می دهد معمولا بلوچ های ایرانی بیشتر از سایر هموطنان خود متاثر شده و واکنش نشان می دهند.
همچنان که مردم عرب ایرانی، به هنگام بروز تحولات مختلف سیاسی یا فرهنگی-اجتماعی در کشورهای عربی، هم زودتر مطلع می شوند و هم واکنش نشان می دهند و حس همبستگی و همدردی در آنها نسبت به سایر هموطنان، بیشتر است.
ارتباط عاطفی و حسی میان مردم ایران و شیعیان لبنان و حمایت شیعیان عراق از شیعیان در دو کشور عربستان سعودی و بحرین از جمله این نمونه ها هستند.
این اتفاق، نه چیز جدیدی است و نه عجیب و غریب است. ایران کشوری یکدست و تک زبان نیست (مثل آلمان، ترکمنستان، آذربایجان، ژاپن، ارمنستان و تاجیکستان و هلند) بلکه کشوری است که از نظر نژاد، زبان، دین و مذهب، شاهد تنوع و گوناگونی است (مثل سوئیس، بوسنی و هرزگوین، بلژیک، روسیه، بریتانیا، لبنان، آفریقای جنوبی، چین، هند و عربستان سعودی). دقیقا به همین دلیل است که همه بخش های تشکیل دهنده جامعه ایرانی در برابر اتفاقات مختلف خارج از ایران، واکنش های متفاوت و متنوعی از خود نشان می دهند.
نکات:
- ایرانیان آذری خواهان خروج دولت ایران از بی طرفی و طرفداری صریح تهران از باکو در جنگ قره باغ است. درخواست آنها و حتی تجمع آنها برای حمایت از آذربایجان، اتفاقی منطقی و عادی است. آنها باید حق تجمع و اعلام همبستگی و همدردی داشته باشند البته به شرط دوری از شعارهای نژادپرستانه و اقدامات خشونت آمیز. در مقابل، تاکید دولت ایران بر بی طرفی و تلاش برای کنترل اوضاع داخلی و جلوگیری از تبدیل صحنه داخلی کشور به میدان جنگ و رویارویی طرفداران یک منازعه و جنگ خارجی نیز منطقی و حساب شده و عقلانی است.
فقط کافی است اندکی فکر کنیم اگر شاهد درگیری میان ارمنی ها و آذری های ایران در داخل کشور باشیم یا منازعه باکو - ایروان به همه بخش های زندگی آذری ها و ارامنه در ایران کشیده شود با ناامنی و منازعه و شبه جنگ داخلی روبه رو خواهیم شد و این، قطعا به ضرر همه است.
دولت ایران حتما باید فضای داخل کشور را از تبعات منازعات و جنگ های خارج از کشور، دور نگه دارد و تاکنون هم موفق بوده است.
به عنوان مثال در سال های قبل، هر ساله در سالگرد آنچه که "نسل کشی ارامنه به دست دولت عثمانی" خوانده می شود شماری از ارامنه ایرانی در تهران تظاهرات می کردند و شعار می دادند که در عمل به راهپیمایی و شعار علیه ترکیه تبدیل می شد. این تظاهرات می رفت تا به اقدامی تحریک آمیز علیه آذری های ایران تلقی شود در نتیجه با تصمیم صحیح مسوولان، متوقف شد.
- سرزمین بزرگ و پهناور ایران، محل تولد، زندگی و رشد و کسب و کار میلیون ها ایرانی از نژادها، زبان ها، ادیان، مذاهب و فرهنگ های مختلف است که ادامه همزیستی مسالمت آمیز آنها تنها در فضایی به دور از تعصب و نژادپرستی و نزاع و خشم ممکن است. دور نگه داشتن صحنه داخلی کشور از منازعات خارجی، اقدامی لازم برای همزیستی مسالمت آمیز همه بخش های جامعه ایرانی است.
- حکومت ایران با استفاده از ابزارهایی که دارد و در راس آنها چراغ جادوی صداوسیما، می تواند میان مردم ایران و یکی از جوامع در نقطه دیگری از جهان حس همدردی عاطفی ایجاد کند. به عنوان مثال به هنگام جنگ بوسنی وقتی مردم مسلمان بوسنی مورد حمله، نسل کشی و بی رحمی صرب های بوسنی قرار گرفتند نوعی از همبستگی تقریبا در میان همه جوامع کشورهای اسلامی به وجود آمد، طوری که ایران و عربستان سعودی همزمان و با قدرت به نیروهای مسلمانان در بوسنی کمک کردند (چنین همبستگی عاطفی منطقی بود) اما به هنگام حملات دولت صربستان علیه مردم مسلمان کوزوو دیگر شاهد چنین همبستگی یا اطلاع رسانی در این باره نبودیم و با نوعی سکوت اطلاع رسانی و خبری روبه رو شدیم.
- بی طرفی دولت ایران در جنگ و نزاع میان جوامع مسلمان و غیرمسلمان، بی سابقه نیست. مثال دیگر در این باره، هند و پاکستان و مردم مسلمان منطقه کشمیر تحت کنترل هند است. هند در اردوگاه شرق و پاکستان در اردوگاه غرب قرار دارد. دولت ایران تصمیم گرفته نوعی بی طرفی را در پیش بگیرد که البته در عمل بیشتر به سود هند تمام می شود.