مظفر عبدالله متولد ۱۳۳۱ شمسی در واران یکی از دههای هفتگانه دهستان «جاسب» در استان مرکزی است. پدرش خواربار فروشی داشته و سال ۱۳۳۵ با خانواده به تهران مهاجرت کرده اند. خودش را یک کمک حسابدار در شرکت آمریکایی مستقر در ایران معرفی میکند، کمک حسابداری که بعد از ۸ سال در همان شرکت به عنوان مدیر مالی و عضو هیئت مدیره انتخاب میشود.
به گزارش عصرایران؛ در دانشگاه حسابداری و مدیریت پروژه و تولید خوانده است و کارش را به عنوان کمک حسابدار در یک شرکت آمریکایی لوازم یدکی خودروهای سنگین شروع میکند، انقلاب که میشود شرکت آمریکائی لوازم یدکی از ایران میرود و به عبدالله پیشنهاد مهاجرت و ادامه همکاری در آمریکا را میدهد، اما او قبول نمیکند. وقتی از او دلیل رد پیشنهاد شرکت آمریکایی را میپرسم، جواب میدهد «با پول مردم درس خوانده بودم و میخواستم در خدمت همین مردم باشم» در ایران میماند و در اوایل انقلاب ۷ سال به عنوان مشاور سازمان اقتصادی بنیاد شهید (کوثر فعلی) انتخاب میشود، بعد از آن هر چند پیشنهاد مدیریت در شرکتهای وابسته به سازمان را هم داشته، اما استعفا میدهد و به پیشنهاد پدرهمسرش مرحوم حاج سیدجلیل ناصری در سال ۱۳۶۶ وارد صنعت مواد غذایی میشود.
مظفر عبدالله
از پیستون و میل لنگ تا رب و خیارشور
مظفر عبدالله با انگیزه ای که پدر همسرش به او میدهد به صنعتی پا میگذارد که هیچ سر رشته ای از آن ندارد، اما خودش میگوید هرگز آموزش و یادگیری را تعطیل نکرده است و هر روز چیز تازه ای یاد میگیرد. با ورودش به کارخانه، مسئول فنی کارخانه را به عنوان معلم خود در صنعت غذایی انتخاب میکند و تمام نکات لازم را از او یاد میگیرد. عبدالله با راه اندازی مجدد کارخانه تولیدی گرمدره (وجین) رسما وارد صنعت مواد غذایی میشود، کارخانه ای که در زمان ورود او نیمه تعطیل بوده و غیر از یک سوله و اتاقکی به عنوان آزمایشگاه چیزی به نام امکانات نداشته است.
عبدالله با توجه به خوش نامی و پیشرفت خوب در طول یک سال به عنوان «بازرس شرکت تعاونی صنایع کنسرو ایران» هم انتخاب میشود، بازرسی که بر حسب وظیفه باید به سایر واحدهای تولیدی مواد غذایی میرفت و با آنها جلسه می گذاشت. همین دید و بازدید از واحدهای تولیدی و واحدهای کشت و صنعت، دانش او را در زمینه مواد غذایی بیشتر میکرد.
عبدالله هرگز به دنبال سود فوری و آنی نبوده و این را در تمام برندهایی که خلق و مدیریت کرده، ثابت کرده است. او کیفیت مطلوب و برندسازی را تضمینی برای موفقیت بلند مدت میداند و معتقد است «دو نوع مدیر داریم، مدیر برندساز و مدیرانی که میفروشند و مدتی سود میبرند. مدیران دسته اول به منفعت بلندمدت، فراگیر و پایدار فکر میکنند، اما مدیران گروه دوم تنها به فکر سود لحظه ای هستند. متأسفانه بیشتر مدیران در گروه دوم جای میگیرند. اما من از ابتدا برندسازی مد نظرم بود.» همین تفکر باعث میشود که ارزش شرکت گرمدره و برند وجین در مدت زمان کوتاهی پس از مدیریت عبدالله نزدیک به ۶ برابر شود.
قصه دلپذیر
رفت و آمدهای مظفر عبدالله با صاحبان برندهای مختلف او را کم کم به مدیر و سرمایه داری کاربلد و مورد اعتماد تبدیل میکند. مدیری که با ثبت و موفقیت برند «وجین» دل فعالان عرصه مواد غذایی را برده بود از همین رو به پیشنهاد شرکت دلپذیر با آنها شراکت جدیدی را شروع میکند، به این شکل که صاحبان دلپذیر ۵۰ درصد کارخانه را به مظفر عبدالله و مرحوم سیدجلیل ناصری (پدرهمسر عبدالله) فروختند. حالا عبدالله در شرکت گرمدره «وجین» رئیس هئیت مدیره و در شرکت «دلپذیر» مدیرعامل بود و تقریبا هر دو شرکت را خودش مدیریت میکرد.
این روال تا سال ۱۳۷۰ ادامه داشته است، تا اینکه مظفر عبدالله حس میکند فعالیتش در دو شرکت به کیفیت کار صدمه میزند به همین خاطر شرکت گرمدره «وجین» را میفروشد.
حالا دیگر قصه دلپذیر جدی میشود، مظفر عبدالله که حالا به مدیری قابل و با تجربه تبدیل شده، باید شرکتی که نام آشنا بود و یک بار مصادره و دوباره به سهامدارانش بازگردانده شده بود و در طول سال فقط ۷۰ روز کار میکرد و مابقی روزها تعطیل بود را با همراهی شرکائی مدیر و کاردان، راه میانداخت.
عبدالله در ابتدای ورود به دلپذیر دفتر مرکزی در تهران را تعطیل و آن را به داخل خود کارخانه در محمدشهر کرج منتقل میکند، کارخانهای که تا منزل شخصی عبدالله ۷۰ کیلومتر فاصله داشته و او روزانه باید حدود ۱۵۰ کیلومتر را رفت و آمد میکرد.
او معتقد است کارگر باید مدیرش را حین کارکردن ببیند تا دل بسوزاند، پشت میز نشستن و امضاء کردن فاکتور و چک، کار را پیش نمیبرد.
سس هزار جزیره، سس کچاپ و چند نوع سس دیگر از جمله محصولاتی است که عبدالله برای اولین بار آنها را تولید و وارد سفره ایرانیها میکند، چند سال بعد و پس از ۹ سال در حالی که حالا دیگر دلپذیر برای خودش نامی آشنا و معروف بود و صادراتش گل کرده بود، مظفر عبدالله تصمیم میگیرد که کارخانه را بفروشد و بازنشسته شود؛ تصمیمی که علتش را دوربودن مسیر خانه تا کارخانه عنوان میکند.
سرمایه انسانی که نمیگذارند بازنشسته شودبا مظفر عبدالله که همکلام میشوید اولین چیزی که نظرتان را جلب میکند، اراده و پشتکار است، پشتکاری که آن را از سرمایه و استعداد برتر میداند و معتقد است از ارزش آفرینی به کار آفرینی رسیده است.
در حالی که میتوانست در آمریکا به عنوان مدیری موفق باشد و بدون دغدغه و شوکهای اقتصادی که در طول سالها گریبان صنعت کشور را گرفته، اما در کشورش میماند و حالا در مرز ۵۰ سالگی و بعد از ثبت و موفقیت چشمگیر دو برند «وجین» و «دلپذیر» دلش میخواهد با خیال راحت تکیه بزند و دغدغه قیمت شکر و ارز را نداشته باشد، اما صنعتگران و دوستان مظفر عبدالله این فرصت را از او میگیرند و دوباره او را پای کار میکشانند، با دعوت یکی از مدیران صنعت و صاحب کارخانه معروف، مظفر عبدالله دو سال را با او به عنوان مشاور همکاری میکند و سپس با پیشنهاد مشاوره یک شرکت غذایی از استان کردستان مواجه میشود، پیشنهادی که سرآغاز او میشود برای راه اندازی
«روژین تاک» در کمی آنطرفتر و در استان کرمانشاه.
ما از ارزش آفرینی به کارآفرینی رسیدیم
کارخانه، دستگاه، شرکت را میشود با پول خرید، اما برند و ارزش را باید ساخت، عبدالله میگوید «در تمام سالهایی که کار کردم به دنبال ارزش آفرینی و دارائی نامشهود بوده ام و هرگز به این فکر نکرده ام که امروز پول بیشتری دربیاورم.» برندها و سرمایههای انسانی همان سرمایههای نامشهود و ارزش آفرینی هستند که خالق چهار برند «وجین»، «دلپذیر»، «روژین» و «ژینو» از آنها حرف میزند، برندهایی که حالا خودشان به تنهایی میلیاردها تومان میارزند و در کنار این برندها مدیران و صنعتگرانی که در این کارخانهها رشد و ارتقا یافتهاند و به سرمایهای انسانی کاربلد و باتجربه تبدیل شدهاند و کارگرانی هم نان به سر سفره خانوادهشان بردهاند. اینها برای عبداالله ارزش است، همان چیزی که آن را از کارآفرینی محض با ارزشتر میداند.
مدیران و صنعتگرانی که این بار در غرب کشور و در جایی مابین استانهای محروم کرمانشاه و کردستان با تدبیر مظفر عبدالله دست به کار میشوند و برای حمایت از نیروی کار دو استان محروم و دارای آمار بالای بیکاری در کشور کاری نو آغاز میکنند. تا در کنار کارآفرینی، ارزش آفرینی هم کرده باشند.
راهاندازی کارخانه روژین در کمتر از یک سالمظفر عبدالله و همکارش سال ۸۰ در سفری که عازم استان کردستان بودند به صورت اتفاقی با استاندار سابق کرمانشاه همسفر میشوند، معرفی توانایی و ظرفیتهای منطقه از سوی استاندار در طول سفر باعث میشود که عبدالله و همکارش به کرمانشاه بروند و قید سفر به سنندج را بزنند، ایده راهاندازی کارخانه رب
«روژین تاک» در کرمانشاه با توجه به ظرفیت آب و هوایی و اقلیمی منطقه نیز همین جا و با توضیحات استاندار به ذهنشان خطور میکند.
مظفر عبدالله به توصیه استاندار در کرمانشاه میماند و تحقیقاتش را شروع میکند، بعد از حدود یک ماه تحقیق و مشاوره با کشاورزان و صنعتگران عبدالله ۲۴ هکتار زمین را در منطقهای کوهستانی مابین کرمانشاه و کامیاران کردستان خریداری میکند. در واقع عبدالله کارخانه روژین را در جایی بنا کرد تا هر دو استان کرمانشاه و کردستان از وجود آن سود ببرند.
عبدالله درباره دلیل اصلی اش برای ماندن در کرمانشاه و احداث کارخانه و تولید محصولی که بسیاری معتقد بودند در ایران اشباع شده است، میگوید «داشتن سه اقلیم سرد، معتدل و گرمسیری در استان کرمانشاه کمک میکند تا ۱۸۰ روز در سال امکان برداشت گوجه فرنگی داشته باشیم، این در حالی است که در کالیفرنیا که مرکز تولید رب و گوجه فرنگی در دنیا است، فقط ۸۳ روز امکان برداشت گوجه فرنگی وجود دارد. کیفیت محصولات ما در روژین و صادرات محور بودن آن نشان داد که کیفیت تعیینکننده است نه تعداد زیاد تولیدکننده ها.» وجود منابع آبی فراوان، بکر بودن زمینها بعد از جنگ و اختلاف دمای زیاد بین شب و روز در استان کرمانشاه که حدود ۲۰ درجه است، دیگر جای شکی را برای عبدالله نمیگذارد و او مجاب میشود که بازنشستگی را به زمان دیگری موکول کند و کارش را در کرمانشاه شروع کند.
کار ثبت شرکت و درخواستهای مجوز و ایده در همان سال ۸۰ انجام میشود، اوایل سال ۸۱ کار ساخت و ساز و خرید دستگاهها و تجهیزات شروع میشود تا کمتر از یک سال فعالیت بخش صنعتی کارخانه
«روژین تاک» به عنوان کارخانه تولیدکننده رب باکیفیت و مرغوب و صادرات محور شروع شود. راهاندازی یک کارخانه موادغذایی در کمتر از یک سال، کاری که تجربه یک مدیرکاربلد و برندساز را نشان میدهد و دولت وقت را نسبت به توانایی مدیر، دل قرص میکند؛ از همین رو دولت سید محمد خاتمی از مظفر عبدالله تقدیر و به او ۳۰ درصد بخشودگی سود بانکی میدهند.
کارخانه
«روژین تاک» حالا در سن جوانی خود قرار دارد و موفقیتهای زیادی را به عنوان تولیدکننده و صادرکننده نمونه کسب کرده است، در حال حاضر ۶ هزار هکتار زمین کشاورزی را تحت پوشش دارد و کشت محصول کشاورزی با بذر کالیفرنیایی و کانادایی به همراه ماشین آلات روز اروپا موجب شده تا محصولی مرغوب را روانه بازار داخل و خارج کند.
پشتکار اصلیترین عامل موفقیت استکار، برنامه ریزی، تلاش و... همه کلماتی هستند که هر کسی ممکن است از آنها به عنوان مولفههای موفقیت نام ببرد. اما مدیر و خالق چهار برند «وجین»، «دلپذیر» «روژین» و «ژینو» حالا در مرز ۷۰ سالگی رمز موفقیتش را در پشتکار و شناخت (یادگیری) خلاصه میکند.
مظفرعبدالله، مدیر کاربلد و باپشتکاری که چهار بار خودش را ثابت کرده است، میگوید: «اوایل کار فکر میکردم که موفقیتم در صنعت موادغذایی اتفاقی بوده است، اما زمانی که برندهای دیگر را ثبت و به موفقیت رساندم، مطمئن شدم که داشتن زیرساخت که همان داشتن اطلاعات و آگاهی برای کار است و در ادامه پشتکار میتواند از هرکسی کارآفرین بسازد.»
عبدالله معتقد است که استعداد و هوش به اندازه پشتکار مهم نیست، او استقامت و نترسیدن از شکست را مایه پیروزی و موفقیت میداند و توضیح میدهد «انسانهای با پشتکار موفقتر از انسانهای باهوش و با استعداد هستند، چون کسی که با پشتکار است هر بار که شکست بخورد، دوباره و قویتر ادامه میدهد، اما باهوشها این گونه نیستند؛ از انسانهای موفق نمیپرسند که چقدر موفق هستید؟ بلکه میپرسند چند بار زمین خوردید و بلند شدید تا به موفقیت رسیدید. پس پشتکار مهمترین علت موفقیت است.»
سود محور نیستم، برکت محور هستم
این مدیر برندساز در پاسخ به این سوال که پول چقدر در کارآفرین شدن مهم است، توضیح میدهد: «پول به خودی خود سود نمیآورد و مبنای موفقیت نیست، عامل موفقیت اراده، دانش (اطلاع و یادگیری کار) و پشتکار است. بوتههای گوجه فرنگی کرمانشاه با خون دل من آبیاری شدند. اما کم نیاوردم و طاقت آوردم تا به بار نشست.»
مظفر عبدالله به عنوان سخن آخر میگوید: «من سودمحور نیستم، برکت محور هستم. چون میدانم که حامی بزرگ من خدای متعال است. زندگی ۳۶۰۰ کشاورزی که از کاشت گوجه فرنگی زندگی شان میچرخد، برایم مهمتر است تا پول و سود کارخانه؛ چون موفقیت آنها موفقیت کارخانه هم هست.
ما در روژین تاک انسانی فکر میکنیم و تعصب ملی داریم و مطابق با شرایط اجتماع خودمان کار و تولید میکنیم.»