عباس آخوندی
روزگار هر روز شرنگ تلخی به کام ما میریزد و خبر از دست شدن خواجهای بزرگ از عالم علم و فضل و اخلاق ماتمزدهمان کرد.
مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد. به قول رودکی:
کاه نبد او، که به بادی پرید
آب نبد او، که به سرما فسرد
شانه نبود او، که به مویی شکست
دانه نبود او، که زمینش فشرد
گنج زری بود در این خاکدان
کاو دو جهان را به جوی میشمرد
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان و خرد سوی سماوات برد
او جان و خرد سوی سماوات برد. لیکن، خیل دوستان، علاقمندان، دانشجویان، اهل علم و خانواده محترمش را در سوگی بزرگ فروبرد. خدایش رحمت کند و در دریای غفران و رضوان خود غوطهور سازد.
استاد داود فیرحی به حق جامع معقول و منقول بود. استاد تمامی برجسته در دانشگاه تهران که همگان به فضل و کمال میستودنش و دانشجویان چون پروانه به گرد او حلقه میزدند و فاضلی ارجمند در حوزه که اهل فضل بزرگش میشمردند و در حلقه بحث و نقدش شرکت میکردند. در این روزگاری که قشریگری باب شده و به قول استاد شهید مطهری منطق خوارج حتی در عالم تشیع شیوع یافته و سلفیگری جهان اسلام را تهدید میکند او کسی بود که توانایی علمی و شهامت نظری و اخلاقی لازم را برای ورود به بحث و به قول مولی (ع) "ارجاع فروع به اصول" علمی در حوزه دین و دانش مدرن را داشت. در این باب عالم، روشنبین، منصف، ناقد و سرآمد بود.
فیرحی به حق پژوهشگر و نظریهپردازی دقیق در حوزهی علوم سیاسی و اندیشهی سیاسی اسلام بود و گوی سبقت از همگنان ربودهبود. کسانی چون من ارج او را دوچندان میدانیم که در حوزهی سیاست عملی در نظامی دینی درگیر شدهایم و نیاز به روشنگری داریم که دستی توانا بر علم دین داشته و سری ژرف در عالم سیاست و فهم از دولت مدرن فرو برده باشد. بحثهای او را مداوم پیمیگرفتم. چندی پیش کتاب آستانه تجدد او که در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله نائینی است را تهیه کردم و در دست گرفتم. هرچه بیشتر میخوانم مشتاقتر میشوم.
بازخوانی مشروطه و نحوهی رویارویی عالمان دین، متجددان و فعالان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با پدیدهی دولت مدرن همچنان برای استاد فیرحی منبع الهام بود. از همین رو، او کارشناسی ارشد خود را با رسالهای با عنوان "اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجاریه" به پایان برد و در رساله دکتری خود به مفهومهای بنیادینی چون "دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام" پرداخت. بحران اندیشه و سیاست در ایران معاصر و بیان دینی از آزادی، دموکراسی و دولت مدرن همچنان دغدغهی ذهنی و مساله او بود. بر همین مبنا، او بر این باور بود که "تنبیه المله در مرکز مناقشات معاصر ما، در باره استبداد و مردمسالاری از یک سوی، و نوگرایی مذهبی و سکولار از سوی دیگر نشسته و در این چهار سوق، همزمان مورد توجه علاقمندان به مذهب، سیاست، تاریخ و ملیت قرار گرفت و جاذبه و دافعهی پردامنهای برانگیخت".
در مجموعه سخنرانیهایی که در باره اندیشه و تمدن ایرانشهری در سالهای بین 1394 تا 1397 تدارک میدیدیم، از مرحوم استاد فیرحی نیز شخصا دعوت بهعمل آوردم. فرمود که به دلیل کسالت خانمم معمولا کمتر دعوتی را اجابت میکنم ولی، منت گذاشت و دعوتم را پذیرفت. موضوع سخنرانی ایشان "تشیع و مساله ایران" بود که در تاریخ 9 بهمنماه 1397 ایراد کرد و به نقد اندیشه ایرانشهری از منظر اندیشه مدرن و دینی پرداخت. در همان جلسه گفتگویی میان ما درگرفت. نحوه ورودش به بحث و منش و افتادگیِ علمیاش همگان را تحت تاثیر قرار داد. از این رو برای من، افزون بر وسعت دانشی، اخلاق عملی او نیز سرمشقی ارزشمند بود.
بار دیگر فقدان این عالم وارسته و استاد ارجمند را به خانواده محترمش و تمامی همکاران دانشگاهی، دانشجویان و علاقمندان ایشان تسلیت میگویم و از درگاه الهی برای او آرزوی رحمت و رضوان داریم.