عصرایران؛ مرتضی نظری (دکتری فلسفه تعلیم و تربیت) - پرسشی که نظام آموزشی ما با آن مواجه است این که مدالآوری دانشآموزان در المپیادهای جهانی، چقدر می تواند گویای کیفیت آموزش مدارس کشور باشد؟ برای یک ایرانی، درخشش فرزندان این سرزمین در المپیادهای جهانی موجب خرسندی است اما این مدالآوریها که عموماً متعلق به مدارس خاص است، چقدر قابل تعمیم به وضعیت آموزشی بیش از یکصد هزار مدرسه کشور است؟
پیش از پاسخ و تحلیل این پرسش، رجوع به چند آمار لازم و مفید است:
بنا بر ارزیابی موسسه بینالمللی لگاتوم که وضعیت کشورها را از منظر ۹ شاخص می سنجد، ایران از نظر شاخص آموزش (=دسترسی به آموزش، کیفیت آموزش و سرمایه انسانی) در رتبه هفتاد و هفتم از میان ۱۴۹ کشور قرارداد.
و بر اساس گزارش انجمن بینالمللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی(IEA) که دو آزمون مهم یعنی آزمون تیمز هر ۴ سال یکبار و آزمون پرلز را هر ۱۰ سال یکبار برای ارزیابی عملکرد کشورها در آموزش علوم و ریاضیات و سواد خواندن برگزار میکند، رتبه ایران در سالهای برگزاری این دو آزمون، پایینتر از میانگین سطح جهانی بوده است.
به عنوان مثال، دانشآموزان ایرانی در آزمون بینالمللی درس علوم (۲۰۱۵) در رده چهل و سوم از میان ۴۷ کشور شرکتکننده قرار دارند و تنها یک درصد دانشآموزان ایرانی نمره بسیار خوب و ۶۱ درصد، نمره پایین را کسب کردهاند. همچنین در آزمون ریاضی، دانش آموزان ایرانی رتبه ۴۲ را از میان ۴۹ کشور شرکتکننده به خود اختصاص دادهاند.
به عبارتی نظام آموزشی ما نتوانسته آموزش با کیفیت و فراگیر برای همه دانشآموزان و نه برای تعداد محدودی از مدارس مشهور پایتخت (در مقایسه با کشورهای دیگر) ارائه دهد.
بنا به قاعده منطق و انصاف و عدالت، همانطور که درخشش دانشآموزان در المپیادهای جهانی مایه مباهات هر ایرانی هست، کاهش دسترسی میلیونها دانش آموز به فرصت های برابر آموزش با کیفیت هم ناراحت کننده است.
همچنین نگاه به کارنامه برخی کشورهای موفق در آموزشوپرورش قابلتأمل است.
به عنوان مثال، ایران از سال ۱۹۸۵ در المپیادهای جهانی ریاضی شرکت داشته و در مجموع بیش از ۴۶ مدال طلا کسب کرده؛ درحالیکه کشور فنلاند از سال ۱۹۶۵ تاکنون در المپیاد جهانی شرکت میکند و تنها ۱ مدال طلا کسب کرده و این در شرایطی است که رتبه این کشور از نظر شاخصهای زیربنایی مانند کیفیت آموزشی، دسترسی برابر دانشآموزان به امکانات تحصیلی و غیره در بین کشورهای جهان تکرقمی است.
بگذریم که نظامهای آموزشی مانند فنلاند و سنگاپور و کره جنوبی تمام هست و نیستِ آموزشوپرورش و همه اعصاب و روان نهاد خانواده را درگیر رقابت و هزینههای شرکت در این ماراتن نفس گیر نکردهاند و اصول و اولویتهای آموزشوپرورش خود را به پای مدالآوری فدا نکردند. بماند که طبق آمار بین ۷۷ تا ۸۲ درصد دانشآموزان دارای مدال طلای المپیادها متأسفانه ایران را ترک کردهاند.
نکتهها:
۱. رویکردهای رفتارگرا و خط مشی گذاریهای رقابتی برای مدارس، معنای موفقیت را در چشم خانواده ایرانی به سمت کمّیگرایی کشانده و آموزش و پرورش را به وضعیت دکوری و فرمالیستی دچار ساخته و مدارس را به میدان مسابقه تبدیل کرده است.
افتخارآفرینیِ دانشآموزان مدالآور کشور در جای خود مهم و ارزشمند است اما نباید فراموش کرد «همه دانشآموزان»، هم آنها که در هفت، هشت مدرسه معروف تهران تحصیل میکنند و هم آن حدود چهل درصد دانشآموزانی که در مدارس عشایری، روستایی و محروم از امکانات اولیه تحصیل میکنند، همه فرزندان ایران هستند و باید پرسید آیا فرصت و امکانات آموزشی، عادلانه در اختیارشان بوده است؟ و به فرض تأمین عادلانه و دسترسی برابر همه به فرصتها و امکانات آموزشی، اساساً مدالآوری چقدر میتواند نشانه موفقیت یک نظام آموزشی باشد؟
۲. مسؤلان، نباید کم کاری خود را پشت مدال آوری دانشآموزان ایرانی مخفی کنند و از وظیفه قانونی و ملی خود برای کاهش فاصله دسترسی همگانی به امکانات و فرصتهای برابر آموزش باکیفیت سر باز بزنند.
۳. کشوری سراغ نداریم که وزیر آموزشوپرورش آن به دلیل ناکامی در کسب مدال المپیادها استعفا داده باشد اما تنزل رتبه در سواد خواندن، ریاضی، علوم و کیفیت آموزشی باعث برکناری وزرای آموزشوپرورش شده مانند عزل وزیر آموزشوپرورش نروژ پس از اعلام نتیجه ضعیف آزمون تیمز و پرلز.
شما چه فکر میکنید: آیا مدال آوری در المپیادهای جهانی میتواند نشانه کیفیت نظام آموزشی باشد؟
بیشتر بخوانید
تصاحب ۴ مدال المپیاد زیستشناسی توسط دانشآموزان ایرانی
لغو بیست و پنجمین المپیاد علمی دانشجویی
نشان برنز المپیاد کشوری فیلم سازان به دانشآموزی در بندرعباس رسید