محمدحسین تفریشی (کارگردان تئاتر) درباره محدودیتهای کرونایی که خانواده تئاتر را به خاک سیاه نشانده است، گفت: مظلومانِ گناهکار شناخته شده در این عرصه اعم از دانشجویان، کارکنان، هنرمندان، جملگی مبتلا به ویروس بیکاری هستند که هیچ واکسنی برای آن در نظر گرفته نشده و نخواهد شد و صدای سرفهها و عطسههایشان را هیچ همیار سلامتی نمیشنود.
«محمدحسین تفریشی» (کارگردان) در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داده است، به گوشهگیری تحمیلی تئاتر پرداخته و با اشاره به محدودیتهای کرونایی برای اصناف و مشاغل، میگوید: در دستهبندیهای اخیر، نمایش در قرمزترین رده ممکن گنجانده شده است.
متن یادداشت او به شرح زیر است:
سالهاست از گوشهگیری تحمیلی نمایش میگذرد. در این زمان سپری شده، اهالی نمایش آموختند با مهجوریت خود علیه این عزلت مبارزه کنند. یک سوی مبارزه برد و سوی دگر آن باخت است. اما با وجود باختهای پیاپی همچنان مبارزه ادامه داشته تا اینکه سر و کله کووید ١٩ پیدا شد. این حرف ناشناخته در تنازعی نابرابر، نمایش و اهالی آن را به خاک سیاه نشاند. دیگر توانی برای مبارزه نیست، اگر هم باشد نتیجه مشخص است.
اکنون نزدیک یک سال است که از شیوع این بیماری در سرزمین ما میگذرد. از به شمار نیامدن این حرفه به عنوان یک شغل در تقسیمبندیهای اولیه وزارت که بگذریم، به محدودیتهایی میرسیم که همرنگ ممنوعیت است.
در دستهبندیهای اخیر، نمایش در قرمزترین رده ممکن گنجانده شده که این قرمزی خود، متافور و ایهامی است مجهول و تنها صداقت ممکن در ابراز احساسات مسئولان نسبت به این حرفه در تعیین همین رنگ قرمز است.
مظلومانِ گناهکار شناخته شده در این عرصه اعم از دانشجویان، کارکنان، هنرمندان، جملگی مبتلا به ویروس بیکاری هستند که هیچ واکسنی برای آن در نظر گرفته نشده و نخواهد شد و صدای سرفهها و عطسههایشان را هیچ همیار سلامتی نمیشنود.
گروهی که چهار ماه است درگیر ممارستهای پیاپی برای اجرای صحنهای در یکی از سالنهای تئاتریست که اتفاقاً دولتی هم هست، همچنان پس از گذشت هفتهها در انتظار دریافت پاسخی قاطع از سمت مسئولین سالن است. ما اینجا متوجه میشویم که ضربالمثل «دولا دولا هم میشود شترسواری کرد» هم از حیز انتفاع افتاده است.
ما در خانه هنر کار نه به وضوح، اما این صدا را میشنویم. با وجود پایین نگه داشت قیمتهای پلاتو همچنان گروههای نمایشی، توان مالی لازم را برای پرداخت مبالغ حتی به طور اقساط هم ندارند. این دردی است که در هیچ اسکن ریهای از سوز دل نشان ندارد. علی ایالحال تکلیف در عین «نمیدانمها» کاملاً مشخص است.
امید به آن که این ناامیدی به لااقل کورسویی تبدیل شود.