شرق - برای بررسی آنچه باعث پیدایی مجلسی یکدست متشکل از اصولگرایان شد، ساعتی با حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
- مصوبه اخیر مجلس مبنی بر اصلاح موادی از قانون انتخابات، انتقادهای زیادی به همراه داشت تا جایی که برخی تصویب این مصوبه را بهمثابه مخدوششدن جمهوریت دانستند. نظر شما درباره این موضوع چیست؟ و مجلس با تصویب این مصوبه چه هدفی را دنبال میکند؟
من این تعبیر را که با مصوبه اخیر، جمهوریت نظام به مخاطره افتاد، چندان درست نمیدانم، زیرا اصلاح قانون انتخابات صرفا اصلاحطلبان را هدف قرار نداده و حتی بخشی از اصولگرایان را هم محدود میکند. ریشه جمهوریت نظام بسیار قویتر از آن است که با یک مصوبه از بین برود. جمهوریت همزاد با یک انقلاب مردمی و اصیل است که نابود نخواهد شد و تردیدی در این نیست اما بههرحال اینکه ممکن است قدری تحت تأثیر قرار بگیرد، ناشی از آفت یکدستبودن مجلس است. وقتی به دلیل سختگیریهای نهادهای نظارتی و البته به دلیل خستگی مردم و اشتباه راهبردی سیاستمداران انتخابات مجلس حداقلی شد و یک عده خاص تمام مجلس را در اختیار گرفتند، میشد انتظار داشت که چنین مصوباتی از چنین مجلسی بیرون آید. مجلس یازدهم برآمده از مشارکت 42 درصدی است.
به نظر من مجلس یازدهم متشکل از اصولگرایان نیست، بلکه متشکل از طیفی از اصولگرایان تندرو با محوریت پایداری است. وقتی نهادهای نظارتی اجازه نمیدهند که همه نیروهای سیاسی در انتخابات حاضر شوند، مردم از پیشرفت آرام اصلاحات در کشور خسته میشود و نخبگان سیاسی هم به جای آنکه بر مردم تأثیر بگذارند، از فضای منفی عمومی در کشور پیروی میکنند و با عدم حضورشان در میدان اجازه میدهند رادیکالیسم رشد کند، همین مجلسی که میبینیم از آب درمیآید و جای تعجب ندارد اما در هر صورت اکنون مجلس مستقر است و وظیفه قانونگذاری در کشور را برعهده دارد و مصوبهاش در صورت طیشدن همه مراحل وجه قانونی دارد؛ اما نباید از این موضوع غافل شد که نمایندگان مجلس آمدهاند به دوستان و همفکران خود خدمت کنند. آنها میخواهند اتفاقی که در انتخابات مجلس رقم خورد، در انتخابات ریاستجمهوری هم تکرار شود؛ اما حتما تحقق چنین امری ساده نیست؛ یعنی تحمل اینکه جناح کوچکی که تنها بخش بسیار اندکی از مردم را نمایندگی میکند، بتواند جمهوری اسلامی و مردم را محدود کند، ممکن نیست.
در تاریخ انقلاب به دفعات دیدهایم که عدهای خواستهاند انتخابات را کانالیزه کنند اما در نهایت مردم در انتخابات حرف خود را زدهاند. مردم ولینعمت مسئولان هستند و صاحبان اصلی این مملکتاند اما انتقادی به مردم هم وارد است؛ اینکه مردم اکنون باید درس بزرگی از انتخابات اسفند 98 بگیرند که وقتی از انتخابات ناامید شوند، تندروی و یکسویهگرایی حاکم میشود.
مردم وقتی در یک، دو یا حتی سه انتخابات حاضر میشوند نباید انتظار داشته باشند همه چیز درست شود و دیگر هیچ مشکلی در کشور وجود نداشته باشد. گفته میشود در انتخابات شرکت کردیم، نتیجهاش چه شد و من میگویم حالا در انتخابات شرکت نکردید و نتیجهاش چه شد؟ آیا نتیجهای جز گسترش رادیکالیسم در پی داشت؟
- در چنین تعارضی چه باید کرد؟
باید همچنان به اصلاحات امیدوار بود. اصلاحات امری بسیار زمانبر و تدریجی است و خستگی در عرصه سیاسی جای ندارد و کنارهگیری از سیاست هیچ مشکلی را حل نمیکند. تصور اینکه اگر نهادهای حکومتی یکپارچه شوند، مشکلات حل میشود، کاملا غلط است. بنده خیلی صریح و بیپرده عرض میکنم که پیشروی جامعه ایران سه مسیر بیشتر نیست؛ مسیر اول، مسیری است که برخی نیروهای بهاصطلاح انقلابی در پیش گرفتهاند؛ نیروهایی که تصور میکنند میتوانند با روشهای گذشته کشور را جلو ببرند.
اکنون هم عنوانی برای خود درست کردهاند و به جای اصولگرایی میگویند نیروهای انقلابی که معلوم نیست انقلابیبودن را با کدام معیار میسنجند؟ اگر شاخص انقلابیبودن خود را انقلاب اسلامی سال 57 میدانند که در انقلاب اسلامی هیچ نحله فکری، هیچ حزب و گروهی غایب نبود. امام خمینی که رهبری نهضت را به شایستگی در اختیار داشتند، به همه فرصت حضور میدادند و تمام گروهها از گروههای چپ مارکسیستی که فعالیت مسلحانه میکردند تا اسلامیها و مراجع قم و حتی سیاسیون محافظهکار در صحنه حضور داشتند.
دوستان اصولگرا برای خود عنوان انقلابیبودن دستوپا کردهاند و بر دیگران به عناوین مختلف انگ میزنند و هر کاری میکنند که انحصار قدرت در اختیار خودشان باشد. این چطور انقلابیبودن است؟ نمایندگان مجلس بگویند کدام رفتارشان با کدام شاخصه انقلاب اسلامی همخوان است؟
آنها اصلا از کدام انقلاب سخن میگویند؟ آیا منظورشان انقلاب اسلامی ایران است یا پیرو انقلاب دیگر کشورها هستند؟ متأسفانه روش نیروهای رادیکال چندی بعد از انقلاب آغاز شد و از همان زمان شاهد بودیم که بسیاری از نیروها کنار گذاشته شدند و عرصه سیاست محدود به نیروهایی خاص شد و هر روز جمعی از نخبگان از عرصه مدیریت کشور کنار گذاشته شدند و فضا تا امروز محدود و محدودتر شد. روشن است که وقتی انحصارطلبی وجود داشته باشد، عرصه سیاست به چیزی شبیه به سیاست در کره شمالی تبدیل میشود.
مسیر دوم آنی است که فرض بر این باشد که جمهوری اسلامی اصلاحشدنی نیست و چترش دیگر فراگیر نیست و نمیتواند دربرگیرنده همه نیروهای سیاسی باشد. این تفکر اگر حاکم باشد، باید در انتظار آفت باشیم که حتما این مسیر درستی نیست، زیرا کشورهایی مانند عراق، افغانستان، لیبی و سوریه آینههای تمامعیار چنین نگاهیاند که اصلا آینده روشنی را برای ملت رقم نمیزند؛ اما مسیر سوم که ما بهشدت بر آن تأکید داریم، همچنان اصلاحات است. حتما اصلاحات در ایران با موانع زیادی روبهرو است و هر نوع حرکت اصلاحی از دو جناح یکی براندازها و دوم رادیکالهای داخلی با مقابله مواجه میشود و مدام نیروهای اصلاحطلب در معرض انواع تهمتها قرار میگیرند؛ بنابراین مسیر اصلاحات سخت است و مردم نباید انتظار داشته باشند با یکی، دو انتخابات همهچیز درست شود. برای اصلاح کشور باید صبر داشت و با تکیه بر صبر به خردورزی پرداخت. بههرحال جریانهایی در کشور وجود دارند که تاب دموکراسی را ندارند و ما باید با تحمل بالا قدرت درک عمومی را افزایش دهیم تا در نهایت فرصت مشارکت سیاسی به همه داده شود. اصلاحطلبان میخواهند خالصانه و مخلصانه برای خدمت به مردم و تقویت جمهوری اسلامی گام بردارند و در این مسیر نباید خسته شد. ما میتوانیم گامبهگام مشکلات را حل کنیم، اگر جامعه از سیاستورزی ناامید نشود و نخبگان سیاسی هم بر منفیاندیشی دامن نزنند.
- برخی میگویند مصوبه اخیر مجلس برای یک نامزد خاص تنظیم شده است. آیا واقعا درحالحاضر شاهد قانونگذاری فردگرایانه و نه حقوقی هستیم؟ و اگر چنین است، در آینده چه مخاطراتی در پی اینگونه قانونگذاری به وجود میآید؟
من امیدوارم این برداشت بدبینانه باشد و مجلس در چنین مسیری حرکت نکند، اما اگر چنین باشد، نمایندگان مجلس باید از انتخاباتهای گذشته ریاستجمهوری درس بگیرند که مردم در نهایت تصمیمگیرنده هستند و هر قدر انتخابات کانالیزه شود، در نهایت مردم خواست خود را پیش میبرند. از سوی دیگر رئیسجمهوری موفق میشود بتواند رأی اکثریت مردم را داشته باشد و رئیسجمهور حداقلی نمیتواند در مسیر کاریاش به توفیق برسد.
موفقیت رئیسجمهور زمانی شکل میگیرد که همراهی طبقات مختلف مردم همراهش باشد. یک رئیسجمهور بهتنهایی نمیتواند نقشآفرین باشد و نمیتواند جای ملت غایب در صحنه تصمیمگیری کند. اگر با وضع قوانینی فضای سیاسی به سمتی برده شود که نامزدهای خاصی بتوانند در انتخابات حاضر شوند، جداییها در سطح ملی و سیاسی بیشتر میشود و این حتما به نفع هیچکس نیست و آن رئیسجمهور که نگاه منفی مردم رویش باشد، بههیچوجه مفید نخواهد بود.
- اخیرا شورای نگهبان گفته است افرادی که به هر ترتیبی در حوادث بعد از انتخابات سال 88 نقش داشتهاند، مشمول تأیید صلاحیت نمیشوند. هدف از طرح اینگونه مسائل چیست؟
من باز هم به انقلاب اسلامی بازمیگردم و میگویم که در انقلاب هیچ نگاه تنگنظرانهای وجود نداشت. مادامی که افراد مؤثر در عرصه سیاسی حضور نداشته باشند و نتوانند در ریاستجمهوری نامزد شوند، کشور دچار مشکل خواهد بود. فقط هم موضوع منحصر به ریاستجمهوری نیست، بلکه نیروهای متخصص باید در مسئولیتهای متعدد به کار گرفته شوند و کشور نیاز به وزیر، مشاور و مدیران برجسته و متخصص دارد. هیچ توجیهی ندارد که به دلیل اختلافهای سیاسی کشور از منابع انسانی محروم شود.
- آقای مرعشی شما در بخش ابتدایی سخنانتان از ناامیدی مردم نسبت به انتخابات سخن گفتید. میدانیم که حزب کارگزاران سازندگی همواره برای زندهنگهداشتن سیاست و دورکردن کشور از افراطگری سعی کرده است بر امر انتخابات تأکید کند یا آنکه بر دولت مستقر بهتندی نقد نکند و خواستار اصلاح به جای مقابله با دولت بوده است، بههمیندلیل کارگزاران همواره بهعنوان یکی از مهمترین احزاب دولت معرفی شده است. آیا قبول دارید که اکنون و بعد از نزدیک به هشت سال از عمر دولت، بخشی از آن ناامیدی که اشاره کردید به عملکرد دولت هم مربوط میشود؟
باید بپذیریم که دولت در شرایط سختی قرار داشت و اگر به حافظه تاریخی خود مراجعه کنیم، هیچ دولتی با این میزان تحریمها روبهرو نشده بود. از سوی دیگر منتقدان دولت هم با هر ابزاری که میتوانستند، سعی کردند دولت را در نگاه مردم تخریب کنند. دولت سعی کرد اوضاع عادی جلو برود اما به دلایل مذکور در بخشهایی نتوانست مؤثر عمل کند؛ البته انکار نمیکنم که در حوزه داخلی میتوانست بهتر عمل کند و ما هم انتقادهایی داریم اما در مجموع عملکرد بدی نداشت. آنچه من ضعف دولت میدانم، روابط عمومیاش است. دولت نتوانست با اقشار مختلف جامعه ارتباط عمیقی برقرار کند و با چنین ارتباطی عملکردش را به مردم توضیح دهد، از موانع و محدودیتها سخن بگوید و در نهایت در برابر اتهامات از خود دفاع کند. حتما اگر دولت ارتباط مناسبی با اقشار مردم برقرار میکرد، میتوانست روشن کند که بخش عمدهای از مشکلات ریشه در خارج از کشور داشت.
- در پایان گفتنی است که پیرو همین اتهامزنیها که اشاره کردید، بهتازگی نیروهای رادیکال اصولگرا به صورت مدام اصلاحطلبان را به ارتباط با آمریکا متهم میکنند و تکیه بر سیاست تعامل بینالمللی را بهمثابه نیروی غرب بودن میدانند.
آنها هر قدر میخواهند میتوانند حرف بزنند؛ مهم این است که مگر حرفهای آنها برای مردم مهم است؟ مطرحکردن ادعای واهی کاری ندارد. اگر بنا به اتهامزنی است، ما هم میتوانیم بگوییم آنها وابسته به مرتجعان منطقهاند. حرفزدن که کنتور نمیاندازد.