عصر ایران؛ سروش بامداد- به روال نوروز هر سال هر روز یکی از ویژهنامههای نورزوی مطبوعات و نشریات چاپی را معرفی یا تورّق میکنیم تا هم در دو هفتۀ غیبت آنان، میان شما و نشریات فاصله نیفتد و هم در ساعات بیشتری که در اختیار دارید فارغ از شتاب روزهای کاری از کلمات لبریز شویم.
زحمات دوستان و همکاران را نیز پاس داشته باشیم و هم بدانیم اگرچه میگویند عمر مطبوعات کاغذی و چاپی به سر رسیده اما دستکم وقتی صحبت از نشریات جدی و حجیم و فصلنامههای تخصصی است این گزاره صدق نمیکند.
با این توضیح که ممکن است برخی از این معرفی شده ها از امروز تا نیمۀ ماه بر پیشانی خود عنوان ویژهنامۀ نوروز را نداشته باشند اما شمارۀ آخر سال 99 هم معمولا پپُر و پیمان است و کم از ویژهنامۀ نوروزی ندارد!
یک توضیح دیگر هم در این ابتدا ضروری است و آن هم این که شروع معرفی ها با «آنگاه» ربطی به مقالۀ اخیر خودمان دربارۀ احتمال بازگشت عادل فردوسیپور و برنامۀ 90 ندارد و در ژانر عادلگرایی(!) نمیگنجد.
به خاطر این است که «آنگاه» واقعا چشم نواز است هر چند شدت نفیس بودن این نگرانی را پدید می آورد که به سوی لوکس شدن بگراید و از دسترس عامه خارج شود.
«آنگاه» برای هر شماره یک موضوع محوری انتخاب و یادداشت های متفاوت و غالبا حسی دربارۀ آنها منتشر و در بهترین و بالاترین کیفیت عرضه میکند و به تناسب سوژه تصویر روی جلد را برمیگزیند.
چنان که یک بار ( شمارۀ اول) کافه و کافه نشینی با تصویر صادق هدایت، در یک شماره ( 12) لاله زار و هزار دستان با تصویر علی حاتمی یا قبل تر موضوع گالری ها با عنوان «مهجور مؤثر» با تصویر معصومۀ سیحون را شاهد بودیم.
در شمارۀ تازه هم «فوتبل به مثابۀ مبارزه» با تصویر عادل فردوسیپور انتخاب شده است.
هر چند «آنگاه» مانند «اندیشه پویا» نقل مطالب را به اجازۀ کتبی منوط نکرده اما غرض از این معرفی تنها معرفی و تشویق به خریدن است بی آن که نسبتی با این نشریه داشته باشم و ندانم که گران است.
گران است اما می ارزد. بسیار شکیل است و خاصه این شماره برای غیر اهل مطالعه هم جذاب است.
مجموعه ای از متنوع ترین مطالب دربارۀ فوتبال و از ابعاد اجتماعی و سیاسی را در «آنگاه» این شماره می توانید بخوانید.
گفت و گوی مفصل چیا فؤادی با جهانگیر کوثری بسیار خواندنی است و روحیۀ محافظهکار و مسالمت جوی پدر یکی از جسورترین بازیگران سینما را هم کاملا نشان می دهد. به شکل هنرمندانه ای هم از عادل انتقاد می کند و هم او را می ستاید و هم به تلویزیون حق می دهد و هم نامی از علی فروغی نمی آورد و شأن خود را مانند میثاقی نازل نمی کند و هم داستان ممنوع التصویر شدن های خود را باز می گوید و جان کلام او این است که عادل، عزیز دردانۀ اصغر پورمحمدی بوده و طبیعی است که با رفتن او دچار مشکل شود و با این همه هنوز او را بهترین می داند.
گل سر سبد مطالب این شماره اما بیگمان « جادوی فوتبال زیر درخت انگور» است که اگرچه حسب ظاهر دربارۀ دیهگو مارادوناست اما می تواند یکی از زیباترین نوشته ها دربارۀ تبعات جنگ هشت ساله و جانبازان اعصاب و روان و یادی از ناصر حجازی هم باشد.
نوشته ای که باید با صدا بلند اما در خلوت خواند و اگر قطره اشکی به گوشۀ چشم ندوید در احساسات خودمان شک کنیم. ناهید مولوی خود برای نوشتهاش این عبارت را در توضیح آورده « جنگی که همۀ جنگ ها را میشورد». بعید است که نویسنده ای با این استعداد نداند « میشویَد» درست است و بعید است مراد او «میشورد» به معنی «میشوراند» باشد اما پیداست نمی خواسته حس را بکُشد.
احسان محمدی همکار نازنین ما هم در این شمارۀ «آنگاه» نوشتۀ فاخری دارد و البته طبعا با خود عادل فردوسیپور هم مصاحبه ای دارند. "طبعا"نه به این خاطر که عادل راحت مصاحبه می کند بدین سبب که اگر گفت و گو نداشتند اختصاص تصویر روی جلد به او غیر حرفه ای بود و توی ذوق می زد.
نگاه یک مردم شناس (ناصر فکوهی) به فوتبال و سخنان او دربارۀ جنبه های لمپنی و اوباشی گری هم متفاوت وصریح است.
راستی، «آنگاه» یک گزینۀ مناسب برای هدیه و عیدی در ایام نوروز هم هست. تورق آن هم حال آدم را خوب می کند. ( البته آن قدر مجریان تلویزیون جملۀ " حال آدم را خوب میکند" تکرار می کنند که حال آدم از تکرار آن به هم میخورد!)
دست آرش تنهایی و همکاران او درد نکند. بی گمان یکی از راههای نجات مطبوعات از وضعیت کنونی و در رقابت با فضای مجازی و شبکه های اجتماعی توجه بیشتر به محتواهای ماندگار و قابل مراجعه در زمان های بعدتر و فرم چشمنوازتر و نوشتن و خواندن به قصد لذت است.