نزدیک به یک ماه تا ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم باقی مانده اما فضای سیاسی کشور نه تنها انتخاباتی نشده بلکه در غباری از تردید جریانات سیاسی برای اجماع بر سر کاندیداهای مورد توافق فرو رفته است.
به گزارش ایسنا، ثبتنام نامزدهای کاندیداتوری در انتخابات ۱۴۰۰ از ۲۱ اردیبهشت آغاز میشود. انتخاباتی که قرار است ۲۸ خرداد و در شرایط کرونایی برگزار شود. در این روزها انگار وضع جریانات سیاسی کشور هم مانند عاقبت کرونا، مبهم و پیچیده شده و مشخص نیست چه سرنوشتی در انتظار سیاسیونی است که سودای رسیدن به پاستور را در سر دارند.
خیلیها معتقدند که سیاست برای آنان که بیرون گود هستند قابل پیشبینی نیست و از طرفی پیچیدگیهای سیاست در ایران این موضوع را دوچندان میکند. با این حال از برآیند تحرکات اخیر سیاسیون و نامزدهای بالقوه انتخابات، جهتگیریهای جریانات سیاسی کشور، برخی نظرسنجیها و فعالیتهایی که به خاطر جبر زمانه بسیاری از آنها به فضای مجازی منتقل شدهاند، شاید بتوان چند سناریوی احتمالی را برای انتخابات پیش رو پیشبینی کرد.
خروج ترامپ از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ و آغاز جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران که روز به روز با اضافه شدن تحریمهای جدید، فشار آن افزایش یافت، باعث شد تا دولت اعتدالگرای حسن روحانی نتواند شعار معروف "هم سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد" را عملا محقق کند و رئیسجمهوری که رای ۱۸ میلیونیاش در سال ۹۲ به ۲۴ میلیون در سال ۹۶ افزایش یافته بود در ماههای آخر کار خود مورد شدیدترین حملهها قرار گرفته است.
کاهش شدید فروش نفت ایران، ایجاد مشکلات فراوان در تامین ارز، قطع روابط بانکی سایر کشورها با ایران (به دو دلیل تحریم آمریکا و تصویب نشدن دو لایحه باقی مانده FATF)، تحریم کالاهای اساسی و حتی دارو، ناتوانی در دریافت طلب ایران از دیگر کشورها و... تنها مواردی از این جنگ اقتصادی بود که در سه سال گذشته مشکلات عدیدهای را برای اقتصاد کشور و معیشت مردم ایجاد کرد؛ از افزایش نرخ ارز و طلا گرفته تا بالا رفتن نجومی قیمت کالاها، از ناتوانی در تامین نیازهای روزمره مردم تا بالا رفتن نرخ تورم. آثار جنگ اقتصادی به همراه ضعف مدیریتی در برخی بخشها، سنگاندازی بعضی از مخالفان دولت، کارشکنی کاسبان داخلی و خارجی تحریم و البته معضل یک ساله کرونا همه و همه دست به دست هم دادند تا دستاوردهای دولت اول روحانی نه تنها به باد رود بلکه رئیسجمهور به سیبل تمامی انتقادات بدل شود.
حسن روحانی با حمایت اعتدالگرایان و اصلاحطلبان در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ به پیروزی رسید و تلاش کرد از معتدلین دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در دولتهای خود استفاده کند. از زنگنه اصلاحطلب گرفته تا رحمانیفضلی اصولگرای نزدیک به لاریجانی، از شهیندخت مولاوردی منتقد شورای نگهبان گرفته تا حسینعلی امیری عضو سابق شورای نگهبان، همه زیر چتر اعتدالگرایی روحانی جمع شدند تا تقریبا دولتی فراجناحی تشکیل شود اما به هر حال اصلاحطلبان به عنوان حامی اصلی دولت روحانی شناخته شدند و حتی روزنامهای که در سال ۹۲ معتقد بود روحانی اصولگرایی است که به ریاست جمهوری رسیده، پس از آغاز مشکلات دولت در دو سه سال اخیر انگشت اتهام مشکلات را به سوی اصلاحطلبان نشانه رفته و این دولت را رحم اجارهای اصلاحات مینامد. دولتی که با شعار مذاکره و مصالحه با دنیا به خصوص آمریکا بر سر کار آمد و تا سال ۹۷ هم توانست به خوبی به شعارهای خود عمل کند اما خروج ترامپ از برجام، همه معادلاتش را به زد.
با توجه به شرایط فعلی کشور به نظر میرسد افراد مرتبط با دولت و حامیانش ممکن است از شانس کمی در انتخابات آینده برخوردار باشند. اسحاق جهانگیری که در انتخابات ۹۶ به عنوان پدیده مطرح شده بود و بسیاری معتقد بودند که پس از روحانی میتواند ادامهدهنده دولت موفق اعتدال باشد، این روزها به جرم معاون اولی روحانی از سوی جناح مقابل و برخی شبکهها و برنامههای صداوسیما به عنوان یکی از متهمان وضع فعلی کشور شناخته میشود. علیه محمدجواد ظریف که همین چند سال پیش به خاطر موفقیتش در به سرانجام رساندن مذاکرات فرسایشی هستهای با امیرکبیر مقایسه میشد، سریال میسازند و در تریبونهای مختلف او را خائن خطاب میکنند. قصه سایر نزدیکان و وابستگان به دولت روحانی هم تقریبا شبیه معاون اول و وزیر امور خارجه است. اما این اتفاقات میتواند روی دیگری هم داشته باشد.
تاثیرگذاری احیای برجام یا شکست مذاکرات
موضوع احیای برجام و برداشته شدن تحریمهای آمریکا شاید یکی از مولفههای تاثیرگذار در انتخابات ۱۴۰۰ باشد.
سناریوی اول
در سناریوی اول فرض بر این است که دور جدید مذاکرات ایران و طرفهای برجام به نتایج مثبتی برسد و هر دو طرف ایران و آمریکا به تعهدات برجامی خود بازگردند. البته این اتفاقات و بازگشت کامل به برجام شاید تا پیش از انتخابات به صورت کامل به نتیجه نرسد و ماهها طول بکشد اما باز شدن فضای تنفسی برای ایران، کم شدن فشار حداکثری آمریکا، آزاد شدن بخشی از پولهای بلوکه شده ایران و فروش بیشتر نفت و ورود ارز به کشور میتواند شوک مثبتی را به اقتصاد ایران وارد کند.
همین موضوع میتواند به نزدیکان اعتدالگرایان فرصتی بدهد تا در انتخابات با مطرح کردن موضوع ادامه مذاکرات و تلاش برای رفع کامل تحریمها و محدودیتهای ایران، برگ برندهای را در دست داشته باشند. برگی که مخالفان برجام اکنون در دست دارند و با بینتیجه خواندن آن تلاش میکنند نیروهای اعتدالی و حامیان مذاکرات را با این توجیه که ادامه رویکرد دولت اعتدال به ادامه وضع اقتصادی موجود منجر میشود، از صحنه انتخابات خارج کنند.
سناریوی دوم
اگر مذاکرات برجامی به نتیجه مناسبی نرسد و وضعیت معیشتی مردم و فشار اقتصادی بیشتر شود، وابستگان به دولت روحانی و حامیان او عملا شانس چندانی برای پیروزی در انتخابات نخواهند داشت و منتقدان دولت و مذاکره، میتوانند شانس بیشتری برای پیروزی خود در نظر بگیرند. در این میان اصولگرایانی که از ابتدا با برجام مخالف بودند و حتی آن را خیانت و خسارت محض میدانستند میتوانند با مطرح کردن درست بودن ادعایشان، دست بالا را در انتخابات داشته باشند. با این فرض، حتی شانس پیروزی برخی نیروهای تندرو بالا خواهد رفت.
ناامیدی مردم از انتخابات
ناامید شدن مردم ازصندوقهای رای که ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شود میتواند مولفه تاثیرگذار دیگری در نتیجه انتخابات باشد. نبود کاندیداهایی از سلایق مختلف و شرایط اقتصادی سخت کنونی میتواند دو دلیل قهر مردم از صندوق رای برای نشان دادن اعتراضشان به وضع موجود باشد.
سناریوی سوم
در صورت چنین اتفاقی گفته میشود که اصولگرایان میتوانند شانس بسیار بالایی در انتخابات داشته باشند. اگر بر فرض کاندیداهای حداکثری اصلاحطلبان در انتخابات تایید صلاحیت نشوند بخشی از بدنه اجتماعی آنان با سرخوردگی، امیدی به انتخابات نخواهند داشت و یک رقابت درونگروهی میان اصولگرایان برگزار خواهد شد. مدلی تقریبا شبیه انتخابات مجلس یازدهم.
سناریوی چهارم
با وجود اینکه رهبر انقلاب همواره در سخنان خود بر لزوم مشارکت حداکثری مردم در انتخابات تاکید داشتهاند اما برخی جریانات تندرو با این توجیه که مشارکت بالای مردم منجر به شکست کاندیدای مورد نظر آنان خواهد شد تلاش میکنند با دلایل مختلف، مردم را از صندوق رای ناامید کنند و جالب اینجاست با وجود اینکه به ظاهر خود را حامی رهبری نشان میدهند اما از تبلیغ این موضوع یعنی تلاش برای کم کردن مشارکت مردم به هر روشی، ابایی هم ندارند. نظر این تندروها این است که مردم صلاح خود را نمیدانند و درست انتخاب نمیکنند پس مهم نیست مشارکت مردم در انتخابات بالا نباشد بلکه مهم این است که کاندیدای مورد نظر آنان در یک انتخابات با مشارکت پایین به پیروزی برسد. به همین دلیل با کارشکنی در حل مشکلات و گروگان گرفتن معیشت مردم و یا تلاش برای حذف رقیب، سعی میکنند در مسابقهای تک نفره پیروز انتخاباتی ولو حداقلی باشند.
حضور حداکثری مردم
حضور سلایق مختلف سیاسی و ایجاد فضای رقابتی پرشور مولفه مهم دیگری است که میتواند بر نتیجه انتخابات تاثیر بگذارد. اگر بر فرض کاندیداهای حداکثری اصلاحطلبان در انتخابات تایید صلاحیت شوند و کاندیداهای اعتدالگرای نزدیک به دولت، مستقلها و کاندیداهای اصولگرایان در انتخابات حاضر باشند شاید بتوان روی حضور حداکثری مردم پای صندوقهای رای حساب ویژه باز کرد.
سناریوی پنجم
با این فرض اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مانند انتخابات ۹۲ و ۹۶ احتمالا مجبور به ائتلاف با یکدیگر خواهند شد و از طرفی اصولگرایان هم که از هم اکنون با تعدد کاندیداهای احتمالی مواجهند برای شکسته نشدن آرایشان مجبور خواهند بود مانند انتخابات ۹۶ روی یک کاندیدای واحد به توافق برسند. در این صورت انتخاباتی رقابتی ایجاد خواهد شد و جناحی که بتواند برنامه بهتری برای اداره کشور و رفع مشکلات ارائه دهد میتواند امیدوار به پیروزی باشد. شاید همان موضوع اول یعنی احیای برجام و برداشته شدن برخی از تحریمها که بهبود نسبی شرایط اقتصادی را به دنبال خواهد داشت به اصلاحطلبان و اعتدالگرایان روحیه و دلایل بیشتری برای پیروزی بدهد اما از طرفی اصولگرایان هم تلاش خواهند کرد با یادآوری مشکلات سه سال اخیر، دولت اصلاحطلب-اعتدالی را ادامهدهنده وضع موجود معرفی کنند و ناراضیان از وضع کنونی اقتصادی را به سمت خود بکشانند. در این میان برخی کاندیداها که به وجود گرایشات جناحی گذشته خود، در حال حاضر خود را مستقل معرفی میکنند هم ممکن است بتوانند بخشی از مردم را که از دو جناح اصلی اصلاحطلب و اصولگرا ناامید شدهاند به سمت خود بکشانند.
تاثیر احمدینژاد
احمدینژاد برخلاف سالهای ۹۲ و ۹۶، این بار میتواند به مولفه تاثیرگذاری در انتخابات بدل شود. او در سال ۹۲ از اسفندیار رحیممشایی حمایت کرد اما احراز نشدن صلاحیت مشایی، عملا احمدینژاد را از بازی انتخابات ۹۲ خارج کرد. در سال ۹۶ هم احمدینژاد به همراه حمید بقایی برای کاندیداتوری ثبتنام کرد اما صلاحیت هیچ کدامشان احراز نشد تا باز هم از بازی انتخابات ۹۶ جا بماند.
سناریوی ششم
از تحرکات اخیر احمدینژاد این طور برداشت میشود که با توجه به نتایج برخی نظرسنجیها خود را ناجی انتخابات ۱۴۰۰ میداند. موضوعی که چندان هم پنهان نیست و بررسی نظر خیلی از مردمی که از وضعیت موجود رضایت ندارند نشان میدهد که بخشی از آنان دوباره به سمت احمدینژاد گرایش پیدا کردهاند و حتی بر اساس برخی نظرسنجیها، خیلیها عنوان میکنند که اگر احمدینژاد در بین کاندیداها نباشد در انتخابات شرکت نخواهند کرد. این اتفاقات باعث شده تا احمدینژاد خود را وزنه تاثیرگذاری در انتخابات اخیر بداند. با این وجود و با توجه به احراز نشدن صلاحیت او در انتخابات ۹۶ و همچنین تندتر شدن مواضع وی نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی به نظر میرسد باز هم شانسی برای تایید صلاحیت نداشته باشد. در این صورت کاندیدایی که احمدینژاد از او حمایت کند شاید بتواند به پدیده انتخابات بدل و شگفتیساز انتخابات ۱۴۰۰ شود.
اینجا ایران است
با وجود همه این احتمالات، انتخابات ۱۴۰۰ نزدیک به دو ماه دیگر برگزار خواهد شد، اما در چنین فضای غبارآلود و پر از تردید و اما و اگر، باید مولفه اصلی دیگری را به همه این سناریوها اضافه کرد و آن غیرقابل پیشبینی بودن انتخابات به خصوص در ایران است. تجربه نشان داده که بسیاری از مردم تا یک هفته مانده به انتخابات ممکن است تصمیم خود را برای رای دادن به کاندیدایی خاص و حتی شرکت کردن یا نکردن در انتخابات نگرفته باشند، اما چند روز منتهی به انتخابات میتواند روزهای سرنوشتسازی در انتخابات باشد و مانند انتخابات ۷۶، ۸۴ و ۹۲ برخلاف تمام پیشبینیها کاندیدایی را راهی ساختمان انتهای خیابان پاستور کند که تا یک ماه قبل از انتخابات حتی بسیاری از کارشناسان و نظرسنجیها برایش شانس بالایی قائل نبودند.