۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۸۵۱۱
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۵ - ۲۲-۰۳-۱۴۰۰
کد ۷۸۸۵۱۱
انتشار: ۰۹:۴۵ - ۲۲-۰۳-۱۴۰۰

عباس عبدی: دچار نازایی فکری شده‌ایم

اخیراً گفتگویی داشتم و در آنجا توضیح دادم که حتی با افزایش تعداد نامزدهای انتخاباتی و تأیید و صلاحیت آنان گره چندانی از کار فروبسته مشارکت انتخاباتی گشوده نمی‌شد. البته این رد صلاحیت‌ها موجب کاهش مشارکت شده است، ولی مشارکتی که مثل سال‌های گذشته باشد با رفع سیاست حذفی هم قابل دستیابی نبوده و نیست. علت این را خشک شدن چشمه ایده‌پردازی و امیدآفرینی دانستم. در اینجا می‌خواهم قدری به این مسأله اشاره کنم. در این مورد آقای حداد عادل نکته‌ای را گفته‌اند که اگر فرصتی پیش آمد، طی یک یادداشت جداگانه به آن خواهم پرداخت.

عباس عبدی: دچار نازایی فکری شده‌ایم

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: اخیراً گفتگویی داشتم و در آنجا توضیح دادم که حتی با افزایش تعداد نامزدهای انتخاباتی و تأیید و صلاحیت آنان گره چندانی از کار فروبسته مشارکت انتخاباتی گشوده نمی‌شد. البته این رد صلاحیت‌ها موجب کاهش مشارکت شده است، ولی مشارکتی که مثل سال‌های گذشته باشد با رفع سیاست حذفی هم قابل دستیابی نبوده و نیست. علت این را خشک شدن چشمه ایده‌پردازی و امیدآفرینی دانستم. در اینجا می‌خواهم قدری به این مسأله اشاره کنم. در این مورد آقای حداد عادل نکته‌ای را گفته‌اند که اگر فرصتی پیش آمد، طی یک یادداشت جداگانه به آن خواهم پرداخت.
 
اگر نیک بنگریم، شاید به این نتیجه برسیم که مشکل اصلی ایران نه در سیاست خارجی، و نه در عرصه داخلی و یا اقتصاد و مسایل اجتماعی است. در واقع در همه این زمینه‌ها با مشکل مواجه هستیم، ولی وجود مشکل به تنهایی مسأله اصلی ما نیست. همه جوامع کمابیش با مشکل و مسأله مواجه می‌شوند. اتفاقاً عامل رشد و پیشرفت نیز وجود همین مشکلات و سپس کوشش برای حل و رفع آنها است.
 
در زندگی فردی نیز با همین منطق مواجه هستیم. افرادی که مشکلات بیش‌تری داشته‌اند و بخش مهمی از زندگی خود را صرف حل این مشکلات کرده‌اند و موفق شده‌اند، نسبت به افرادی که هیچ وقت مشکلی نداشته‌اند وضعیت بهتری دارند. پس مسأله اصلی چیست؟ 
 
مسأله اصلی نازایی فکری و ناتوانی در گشودن چشم‌اندازی امیدبخش است. هنگامی که به همه گرایش‌ های فکری جامعه ایران نگاه می‌کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که هیچ کدام چشم‌اندازی امیدبخش را نوید نمی‌دهند. همه کمابیش دچار نوعی نازایی فکری شده‌ایم. این پدیده منحصر به یک جناح نیست. از براندازان تا درونی‌ترین بخش قدرت را شامل می‌شود. چیزهایی را تکرار می‌کنند که پیش‌تر آزمون شده است، و نتایج منفی یا حداقل غیر موثر آن پیش چشم همه است.
 
نکته مهم‌تر اینکه در غیاب چشم‌انداز امید، کنشگری اخلاق‌مدارانه نیز به حاشیه می‌رود. از این رو در همه گروه‌های سیاسی داخل و خارج نظام اجتماعی ایران کمابیش حدی از تخطی از اصول اخلاق سیاسی را شاهد هستیم. 
 
بخشی از این ماجرا محصول فضای محدود کنش‌ورزی آزادانه است که اجازه نمی‌دهد افراد یکدیگر را پیدا کرده و ارتباط مفیدی با جامعه برقرار کنند. به عبارت دیگر ارایه چشم‌انداز و گشودن افق در سیاست، فقط محصول اندیشه‌ورزی یک یا چند نفر نیست. بلکه بیش از آن، متأثر از کنش‌ورزی جمعی در عرصه سیاست و جامعه نیز هست.
 
متأسفانه گروه‌های سیاسی از این حیث با دو ایراد مهم درونی و بیرونی مواجه هستند. از یک سو حاضر به پوست‌اندازی نسلی نیستند. نسل گذشته آنان اگر افرادی محترم و حتی در دوره خودشان فعال و کارآمد بوده‌اند، اکنون قادر به نمایندگی سیاسی نسل جدید نیستند. بدون حذف و کنار رفتن نسل گذشته، ممکن نیست این تحول ایجاد شود.
 
من از چهار سال پیش هنگامی که انتقاد نسل‌های جوان‌تر را می‌شنیدم تأکید می‌کردم که دور نسل قبل را خط بکشید و خودتان کنش‌ورزی کنید. نه اینکه آن نسل بد است. بلکه تاریخ مصرف آن تمام شده است. هر جناحی که زودتر این اقدام را بنماید، شانس بیش‌تری برای قرار گرفتن در مسیر درست دارد. 
 
از سوی دیگر، محدودیت‌های کنش‌ورزی سنتی نیز تا حدی بیش‌تر شده و امکانِ پیدا کردن یکدیگر در چارچوب‌های گذشته سخت‌تر است و باید شیوه جدیدی را برای این هدف پیدا کرد. 
 
این نازایی فکری چیزی نیست که یک شب و یک هفته و حتی یک سال قابل درمان باشد. افق‌گشایی‌های راهبردی مستلزم قدری تأمل و صبر و حوصله است. همیشه کسانی بودند که مدعی شوند مملکت در حال از دست رفتن است و باید کاری کرد. ولی دیدیم که کار کردند بدون آنکه مشکل یا مسأله مورد نظر خود را حل کنند، بعضاً گره حل آن را کورتر هم کردند. 
 
می‌گویند، یک شخص که قیافه ترسناکی داشت، کودکی را به آغوش کشیده بود و کودک بی‌تابی و گریه می‌کرد. او نیز در آرام کردنش می‌کوشید، یک نفر گفت او را بگذار زمین ساکت و آرام خواهد شد. حالا حکایت دوستان و نسل قبلی است. بهترین راه گذاشتن این کودک سیاست به زمین و کنار رفتن است.
ارسال به دوستان