قادر باستانی- پژوهشگر ارتباطات و رسانه- در روزنامه شرق نوشت: انتخابات امسال از هر نظر منحصربهفرد است. احزاب عمده به دلایل مشخص در اغما هستند و محدودیتهای کرونایی و بیرونقی ستادهای انتخاباتی، باعث شده که بخش اصلی رقابت نامزدها در فضای مجازی باشد؛ حتی مناظرههای تلویزیونی که همیشه تعیینکننده بود، تغییر چندانی در سبد آرا ایجاد نکرد و صرفا باعث تأمین آتش مجادلات اینترنتی شد. به سبب حوزه تخصصی، رقابت نامزدها در شبکههای اجتماعی را رصد میکردم و متوجه اتفاق ناگوار و بالقوه خطرناکی شدم.
از زمان رواج اینترنت و برآمدن رسانههای اجتماعی، برخی سازمانها درصدد برآمدند که حضور فعال و اثربخش در این فضا داشته باشند تا در مأموریتهای کاری خود از آن بهره بگیرند. یکی از اقدامات آنها، ایجاد گروههای فعال در فضای سایبر بود که با سازماندهی و مدیریت متمرکز، ایفای نقش میکنند. من اطلاع مشخصی از تعداد این افراد و گروههای سازمانیافته و محل استقرار و وابستگی سازمانی و نحوه بهکارگیریشان ندارم، اما از طریق رصد فعل و انفعالات در فضای مجازی، اثراتشان قابل مشاهده و ارزیابی است.
اینکه چنین سازماندهیای از افراد برای اثرگذاری بر فضای سایبر مورد نیاز است یا خیر، جای بحث جدی دارد. آیا مطالعات متقنی برای بررسی تبعات احتمالی آن صورت گرفته است؟ آنچه به نظرم باید محل دقت و تأمل باشد، این است که مداخلات در استفاده از امکانات عمومی کشور میتواند بالقوه خطرآفرین شود و به لحاظ ذات کنترلناپذیری سایبر، در مسیری خلاف آنچه برای آن به وجود آمده، عمل کند.
ما وقتی یک پادگان داریم که در آن تسلیحات مشخصی انبار شده و پرسنل آموزشدیدهای، از این تسلیحات میتوانند برای حراست از مرزهای جغرافیایی و تأمین امنیت استفاده کنند، همه چیز تحت کنترل است. گرچه سوءاستفاده از این تسلیحات عواقب خطرناکی دارد، اما چون در یک فضای حفاظتشده معینی واقع شده، پیشگیری از سوءاستفاده احتمالی، امکانپذیر است. فضای مجازی چنین در و پیکر و مختصات قابل کنترلی مثل پادگان ندارد. حوزه عمل آن ممکن است از دهها سلاح موجود در پادگان خطرناکتر باشد، اما سوءاستفاده از آن، میتواند به راحتی انجام شود.
هفته پیش، مدیر سایت خبری عصر ایران اعلام کرد که برنامه نظرسنجیاش، برای تغییر در نتایج آرا، مورد حمله گروههای ناشناخته سایبری قرار گرفته است. او نمیدانست حملهکنندگان چه کسانی هستند و از کجا خط میگیرند، اما با دستکاری گروهی و سازماندهی شده، نتیجه نظرسنجی را به نفع یک نامزد مشخص برگردانده بودند. در شبکههای اجتماعی نیز حملات منسجم و فزایندهای که ظاهرا تولید محتوای آنها به صورت متمرکز انجام گرفته، علیه آقایان همتی و مهرعلیزاده به شکل پرحجمی استمرار داشت.
برخی از این پیامها، امضای ستاد یکی از کاندیداها را دارد، اما حجم حملات، حکایت از پشتیبانی محتوایی و عملیاتی فراتر از یک ستاد انتخاباتی دارد.
بهعنوان کارشناس ارتباطات و فضای مجازی، میخواهم توجه مسئولان امر را به این نکات مهم جلب کنم: نکته اول، ایجاد، سازماندهی، بهرهگیری و استفاده از اشخاص آموزشدیده برای اهداف جنگ سایبری، لزوما باید توسط نهادهای ذیربط، با استفاده از افراد حرفهای و با اطمینان از امکان قابلیت کامل کنترل و صرفا برای مقابله با دشمن بیرونی انجام شود. استفاده از تجربیات نهادهای نظامی کشورهای پیشرفته در این زمینه مفید و مؤثر است.
نکته دوم، سازماندهی و استفاده از گروههای سایبری برای اهداف سیاسی داخلی و اثرگذاری روی منازعات جناحی و نیز خالصسازی، شاید ممکن است در کوتاهمدت منافعی را تأمین کند، اما در میانمدت و بلندمدت، عواقب خطرناک و غیرقابل تصوری را برای خودشان و نیز کشورمان خواهد داشت، مخصوصا در شرایط غیرقابل کنترلی که قابلیت رصد و مدیریت امر، دچار خدشه شود.
من معتقدم مداخلههای دولت در زندگی واقعی مردم، بیش از اندازه است و انگار سیستم خودش را ملزم به دخالت و کنترل در همه ساحتهای زندگی شهروندان میداند؛ آن هم تنها برای حفظ و توسعه خودش. در عین حال فکر میکنم استفاده از گروههای سازمانیافته سایبری برای اهداف سیاسی، خسارات غیرقابل جبرانی خواهد داشت. شاید دلیل آن، سیالبودن فضای سیاسی و عدم امکان کنترل صددرصدی بر این عناصر باشد. برای مثال، زمانی آقای احمدینژاد و هواداری از آن، نماد رفتار انقلابی بود.
اکنون با گذشت چند سال، لابد نماد تمرد شده که صلاحیتش را شورای نگهبان برای بار دوم رد کرده است. حال افرادی که هوادار و سمپات او بودهاند و اتفاقا فعالیت سایبری داشتند، ظاهرا فعالیت مؤثر و پردامنه سایبری میکنند. معلوم نیست چه تعداد از افرادی که چنین حجم بزرگی از حضور سایبری را برای حمایت از آقای احمدینژاد رقم زدهاند، از همان بازیگران باشند، اما شاید فعالیتشان از همان گروههای سازمانیافته سرچشمه گرفته و معلوم نیست در آینده چگونه قابل کنترل خواهند بود.
نکته سوم اینکه مرزبندی مشخص، قانونی و شفاف برای فعالیتهای سازمانیافته سایبری سازمانها، احزاب و گروههای اجتماعی و سیاسی، باید تعریف شود و نیروی قوی، کارآمد و متخصصی، بتواند کنترل کند و ضمانت اجرائی آن باشد. فرض کنید در فعالیت انتخاباتی، نامزدهایی که به تأیید شورای نگهبان رسیدند، هرکدامشان ممکن است روز بعد از انتخابات، برگزیده مردم شده و بالاترین مقام نظام بعد از رهبری را احراز کنند. استفاده از این گروهها برای تخریب نامزدهای احراز صلاحیتشده یا حمله به شخص رئیسجمهور مستقر و تخریب سازمانیافته او، باید خط قرمزی برای گروههای سایبری باشد.
نکته آخر و بسیار مهم اینکه، در سالهای اخیر ایالات متحده و برخی کشورهای غربی، ادعا کردهاند که روسیه و چین و برخی دیگر، مداخلات سایبری در روندهای سیاسی آن کشورها داشتهاند یا اینکه هکرهایشان، اقدامات عامدانه تخریبی برای صنایع و زیرساختها انجام میدهند. معلوم نیست چقدر از این ادعاها مقرون به حقیقت است، اما واقعیت مهمی را نشان میدهد که اگر گروههایی سازماندهی شوند و بعد کنترل آنها ناممکن شود و آنها خودسرانه هک کنند و کاری انجام دهند، تبعات غیرقابل پیشبینی و خیلی خطرناک آن، میتواند دامنگیر کشورمان شود.
یادمان نرود، جنگ خانمانسوز جهانی اول، به بهانه تیراندازی به ولیعهد اتریش در سارایوو توسط جنبش بوسنی جوان آغاز شد و جان 17 میلیون انسان را به کام خود کشید. بهانه منازعات در دنیای جدید، حملات سایبری است؛ پس دامن خود را از این ورطه دور کنیم و برای تسلیحات سایبری خودساختهمان، تدبیری بیندیشیم.