عصر ایران- دولت حسن روحانی با همه حرف و حدیثها و بالا و پایینهایی که مخصوصا از اردیبهشتماه ۹۷ (امضای ترامپ زیر برگه خروج آمریکا از برجام) تجربه کرد، به پایان رسید و حالا جزیی از تاریخ نظام مدیریتی جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود.
«تفاوت فاحش کارآمدی در دوره یازدهم با دوازدهم چه دلیل یا دلیلهایی داشت» ، «نوع مدیریت تصمیمگیران دولتی نقش بیشتری در شرایط سخت بهوجود آمده داشت یا تهدید و البته تحدیدهای نظام بینالملل»،«مانعتراشان داخلی چقدر در دشواریهای تحمیل شده نقش داشتند» و سؤالاتی دیگر از این دست پرسشهایی است که دربارۀ دولت دوم روحانی ثبت شده وب رخی را با محمد صادق جوادی حصار در میان گذاشته ایم.
این فعال سیاسی و عضو ارشد حزب اعتماد ملی با بیان اینکه «دلیل اصلیِ ناکامی دولتِ دوم روحانی چیزی جز این نبود که جریان اصولگرا برای ناکارآمد جلوه دادن دولت وقت از هیچ فشاری دریغ نکرد. در واقع آنها تلاششان این بود که نُقصان در کشور به قدری شود که در انتخابات ۱۴۰۰ دولتی از جریان خودشان روی کار بیاید و ژست پیروزی بگیرند» به پرسشهای مطرح شده پاسخ گفته است:
افت و خیز دو دولت روحانی در چه علت یا علتهایی ریشه داشت؟
در اینکه برخی از رویکردها و تصمیمهای اشتباه دولتمردان دورههای یازدهم و دوازدهمدر گرفتاریهای فعلیسهم دارند، نمیتوان تشکیک کرد. اما نگاه واقعبینانه ما را به این تشخیص میرساند که دلیل اصلیِ ناکامی دولتِ دوم روحانی چیزی جز این نبود که جریان اصولگرا برای ناکارآمد جلوه دادن دولت وقت از هیچ فشاری دریغ نکرد. در واقع آنها تلاششان این بود که نُقصان در کشور به قدری شود که در انتخابات ۱۴۰۰ دولتی از جریان خودشان روی کار بیاید و ژست پیروزی بگیرند و ادعای این را داشته باشند که دولت متبوعشان در حوزههای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی قدرتمند است و هر آنچه روحانی خراب کرده است، آباد خواهد کرد. بخش دیگر هم البته فشارهای شدید بینالمللی بود.
در واقع با کاخسفیدنشینی دونالد ترامپ و بالطبع آن خروج ایالات متحده از برجام به قول آقای روحانی جنگ شدید اقتصادی را به ایران تحمیل کرد. در این میان البته باید به تبعات شیوع ویروس کرونا هم اشاره کرد و مجموع این عوامل باعث شد تا دولت، ناکارآمد شناخته شود. در حالی که همین دولت در دوره اول به خوبی توانست بخشهای مختلف را مدیریت کند، بهطوری که میتوان گفت دولت اول روحانی خوب عمل کرد و نمره قبولی گرفت.
گفتید دولت اول روحانی یعتی تا 96 خوب عمل کرد و نمره قبولی گرفت. چرا از سال 97 و حتی همان 96 یک باره همه چیز بههم ریخت؟
چون حلقه محاصره روز به روز تنگتر شد. یعنی فشارهای مضاعف چندجانبه داخلی و خارجی نگذاشت دولت مثلا در کاهش تورم، رونق اقتصادی، تراز مثبت تجاری با دنیا، حل مناقشههای بینالمللی و به ویژه مناسبات منطقهای و .... آنطور که باید عملکردی توام با کارآمدی داشته باشد. همچنین باید اشاره داشت که محاصره شدید بینالمللی موجب کاهش بودجه دولت شد تا نشود امور را در شرایط طبیعی به پیش برد.
با تکیه بر رایِ ۲۴ میلیونی نمیتوانست در قبال مانعتراشیها واکنش بهتر و کم هزینهتری داشته باشد؟
کار دولت خیلی سخت بود، یعنی اگر میشد کاری کرد که با چنین شرایطی مواجه نشویم دولت حتما اقدامی مناسب انجام میداد. در واقع بخشی از ناکارآمدیها از حیطۀ دولت خارج بود و دولتیها واقعاً توان رویارویی با مانعتراشیها را نداشتند. البته خطای راهبردی دولت در دوره دوم تغییر روشی بود که برای مقابله با کارشکنان داخلی داشت.
در دوره اول روحانی با پشتوانه رای بالایی که به واسطه حمایت اصلاحطلبان داشت و همچنین با توفیقی که در برجام به دست آورده بود در مواجهه با مخالفان سرسخت داخلی در موضع قدرت بود و هیچ باجی به آنها نمیداد. اما با شروع دولت دوازدهم چون میدانست آخرین حضورش در قدرت است و همچنین میخواست بعد از خروج از پاستور در درون نظام بماند و همچنین چون گوشه چشمی هم به مسایل دیگر داشت، در برابر سیاسیون تمامیتخواه به ویژه افراطیون یک مقداری مماشات کرد. یعنی شاید مشاورین روحانی به او مشورت دادند که ضرورتی برای جدل با تندروها نیست.
در نتیجه هر چقدر آقای روحانی گارد خود را را باز کرد، رفتار آنها تندتر شد، تا جایی که حتی «دولت در سایه» را مطرح کرده و از رهبری خواستند تا در قالب دولت در سایه کارشان را انجام بدهند که البته با این مساله شدیدا مخالفت شد. بنابراین تلاش تندورها این بود که دولت روحانی در نیمه راه اعلام استعفا و ناتوانی کند. لذا باید گفت، خطای بزرگ روحانی انفعال در قبال تندروها بود و این باعث شد آنها کارشکنیهای خود را جدیتر دنبال کنند. این امر همچنین باعث ریزش حامیان روحانی شد و حتی اصلاحطلبانی که در دو انتخابات ۹۶ و ۹۲ از او حمایتی همهجانبه داشتند به منتقدینی سرسخت تبدیل شدند و این حالت حسن روحانی را آسیبپذیر کرد.
اگر روحانی رابطه با اصلاحطلبان را حفظ میکرد، وضعیت بهتر میشد؟
بدون تردید همین طور است. بالاخره اگر نیروی گسترده و عظیم اصلاحات به جای دلسرد شدن پشت سر دولت میایستادند و از روحانی حمایت میکردند تا دست کم بالانس قوا حفظ شود اتفاق دیگری میافتاد. اما شاهد بودیم روحانی با وجود مخالفان سرسخت هیچ حامییی را مدافع و در کنار خود نمیدید.
تندروها چطور میتوانند به راحتی برای کشور هزینهسازی کنند؟ خنثیسازی تحرکات کارشکنانه خیلی سخت است؟!
همان طور که آقای روحانی با اصلاحطلبان همراهی نکرد و آسیب ندید، جریان راست نیز همین حس را نسبت به تندروها دارند. یعنی اصولگرایان میدانند تقابل با تندروها برایشان هزینه خواهد داشت. به هر حال تنگه احد در اختیار تندروها است و ممکن است با رها کردن این تنگه جریان اصول گرایی را با مخاطراتی جدی روبرو کنند. واقعیت این است که اصولگرایان از جذابیت لازم برای اقناع افکار عمومی برخوردار نیستند. لذا یکی از ابزارهای جدی اصوگرایان همین رفتارهای سلطهجویانه است. در حقیقت اگر اصولگرایان به تندروها میدان ندهند، چه بسا علیه خودشان قیام کنند و تنهایشان بگذارند. به همین دلیل میتوان گفت، اصول گرایان به اقتدارگرایان باج میدهند. اقتدارگرایان هم خیلی جاها را در اختیار گرفتهاند و حاضر نیستند به راحتی موقعیت فعلیشان را از دست بدهند.
فارغ از جریانهای سیاسی، حاکمیت نباید به فکر کنترل تندروها باشد تا هزینهسازیها کمتر شود؟
اگر میتوانست تا حالا این کار را کرده بود! شما دو کفه ترازو را در نظر بگیرید که هر وقت بالانسشان به هم بخورد باید وزنه جدیدی به وسط بیاید. آن وزنه جدید یا حضور معنادار جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا است. وقتی این حضور یکپارچه شود، قطعا و یقیقنا گروههای آنورمالتر نمیتوانند قد علم کنند و دقیقا به همین دلیل، تندورها سعیشان را برای برهم زدن نظم موازنه قدرت به کار میگیرند. واِلا آدمهای متعارف سیاسی و فرهنگی در بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تفاوت چشمگیری ندارند.
انتظارات را می توانند برآورده کنند؟
تصور من چیزی جز این نیست که اصولگرایان خیلی کار سختی را پیش روی خود میبینند. به این دلیل که اولا کشور در شرایطی قرار دارد که مردم با انواع و اقسام دشواریها روبرو شدهاند و به همین خاطر توقع دارند دولت و مجلس در اسرع وقت برایشان کاری انجام بدهد. ثانیا اصولگرایان خودشان گروههای کاربلد را به شکلهای مختلف کنار گذاشتهاند و ادعا دارند به تنهایی میتوانند کشور را اداره و مشکلات را کم کنند. بنابراین چون یک بخش زیادی از سرمایههی انسانی کشور حاشیهنشین شدهاند که آنها اگر «مخالف» نباشند، حداقل خنثی خواهند بود و بالطبع نمیتوانند در اداره امور کمکی بکنند. اگر هم بنای مخالفت داشته باشند، روشهای بازدارندهای در دستور کارشان قرار میگیرد. در چنین حالتی واضح است که ماموریتی بسیار دشوار روی دوششان سنگینی میکند. البته خدا کند موفق شده و مردم را از گرفتاریها نجات بدهند.
دولت سیزدهم با چه رویکردی باید کار کند و چه چشماندازی برای رییسی میتوان متصور شد؟
این دولت هم مثل بقیه دولتها نمیتواند معجزه کند. مگر اینکه اتفاقهای مهمی چون برچیده شدن تحریمهای بینالمللی یا پیوستن کشور به افایتی اف محقق شود و در کل مسالههای ایران با نظام بینالملل حتیالمقدور حل شود تا دولتیها فضا و ابزار لازم را برای بهبودی شرایط در اختیار داشته باشد. چرا که تحریمها اگر برطرف نشود، تحت هیچ شرایطی نمیتوانیم به باز شدن گرههای اقتصادی دلخوش باشیم.
البته آقای رییسی بارها گفته است که نمیگذاریم وضعیت اقتصادی تحتتاثیر تصمیمهای کشورهای خارجی قرار بگیرد.
معنی این حرف این است که به استقبال اقتصاد مقاومتی خواهیم رفت. یعنی مردم کمربندهایشان را محکم ببندند تا ببینیم چه کاری انجام خواهد شد.