مخاطبان عصر ایران؛ هدی مصباحی*- سریال زخم کاری ، یکی از سریال های موفق شبکه خانگی از جهت جذب مخاطب بود که موفق شد تعداد زیادی از اقشار جامعه اعم از پیر و جوان و زن و مرد را بخود جلب کند.
سریالی با بازیگران قدرتمند در عرصه بازیگری، داستان مشخص و پُرکشش با برنامه ریزی و پردازش مطلوب، به همراه لوکیشن های جذاب زندگی های لاکچری و یا طبیعت دلنشین سواحل خزر. بنابراین همه فاکتورهای یک سریال خوب و حرفه ای و بیننده پسند را داراست.
اما مواردی در این سریال مشاهده شد که نگاه انحرافی نویسنده و کارگردان فیلم، نسبت به مسایل جنسیتی، کاملا مشهود است و در آخر هم نتیجه فیلم همانی شد که بر اساس روند کلی سریال انتظار میرفت.
نکته اول نگاه کاملا جنسیت زده فیلم به جایگاه و عملکرد زن و مرد در زندگی اجتماعی. به گونه ای که کاملا تداعی کننده ادبیات کتاب مقدس(انجیل و تورات) است، متونی که بیان میکند: شیطان از طریق حوًا سبب انحراف آدم و خروج او از بهشت شد.
این در حالی است که نصً صریح قرآن میفرماید :"فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما». شیطان هر دوی آنهارا باهم فریفت و گمراه کرد و سبب ورودشان به ناکجا آباد شد.
در این فیلم شاهد زنان زیاده خواه و حریصی هستیم که برای رسیدن به خواسته های خود همسر خود را به هر کاری، از جمله قتل وآدم سوزی وادار میکنند، ولو به کمک فحاشی و تهدید و کتک زدن وحشیانه همسر!
این جمعیت اناث بنا دارند مردان را از بهشتی که قرار دارند بیرون برانند.
کلا زنان در جامعه معرفی شده دراین داستان، انواع روحیات و رفتارهای شیطان صفتانه را از خود بروز میدهند. از کوچک و بزرگشان، از دخترک ناز و معصومی که شیطان در کالبد او تجسم یافته تا سمیرا که نقش زنی باهوش، مقتدر و برنامه ریز و البته مشوّق برای قتل های مکرر را ایفا میکند و در نهایت برگ آخر که چاپیدن پول همسر است را رو میکند، یا کیمیا که بخاطر حرص پول و طمع، به عشقی که دزدیده بود، پشت پا میزند و یا منصوره که در آخر بخاطر عشق و حیثیت از دست رفته اش قاتل مالک می شود و یا حتی در نقش های کم رنگتری چون مهناز که در بزنگاه مشکلات همسر سرگرم خودش و پدرش و خواسته های خود است و همسرش را رها میکند، یا سودابه که نقش خبرچین را برای ناصر ایفا میکند، همه و همه نمادی از شیطان هستند که برای منحرف کردن مردان و به بدبختی و مصیبت کشیدن ایشان در این فیلم حضور داشتند.
آن هم در کنار مردانی بزدل، هوسران و مطیع و وابسته که یا با کتک خوردن تشویق می شوند به کشتن افرادی که سرراهشان هستند و یا آنقدر دست و پاچلفتی هستند که بایدخواهرشان برای اداره شرکت آماده و حاضر و به ارث رسیده، از خارج بیاید. آنقدر ضعیفند که محبت را از اطرافیان و حتی توجه را از دخترشان گدایی میکنند...
البته غفلت نکنیم که همه این [...] آلودگی های جسمی و روحی در پناه یک پس زمینه و پشتوانه عقیدتی و مذهبی اتفاق می افتد، به گونه ای که یکی از این شیاطین مونث که سمیرا هست، درباره سوابق امام زاده رفتن در کودکی و نجس و پاکی حمام خون آلود و محرم و نامحرمی پسرش با مائده سخن می راند، در حالکیه در بدترین سکانس این فیلم اعتراف میکند که پسرش، فرزند شوهرش نیست.
واقعا اینگونه سناریو سازی، قرار است چه پیامی برای مخاطبان داشته باشد؟
غیر از اینکه مهر تاییدی بر تداوم خرافات و تحقیر جایگاه واقعی زنان می شود، چه بهره ای دارد؟
نکته دوم، عادی انگاری روابط گرم و صمیمی میان اشخاصی که نسبت خانوادگی و یا محرمیتی میان آنها نیست، به بهانه معصومیت و عشق جوانی، به گونه ای که دو جوان کم سن و سال، می توانند ساعت ها باهم وقت بگذرانند و شب را در خانه هم سپری کنند، آن هم بدون رضایت و اطلاع والدین، و یا ارتباط زن متاهل با بزرگ فامیل، که در ضمن همسر زن هم از این ارتباط مطلع است و یا ارتباطات متعدد مرد متاهل با زنان مختلف به بهانه عاشق شدن و...قطعا هیچ توجیهی وجود ندارد.
نکته آخر، اینکه در طول فیلم بارها دیالوگ ها و یا سکانس هایی از گذشته عرضه می شود که از طرف ریزآبادی ها به مالک ظلم شده و او بدنبال گرفتن حق خود است، بنابراین مالک و سمیرا این حق را برای خود مسلم می دانند که با کشتن بزرگ خانواده و با مکر و حیله آنچه سهم خود می دانند را باز پس بگیرند و در نقش پدر و مادری مهربان و دلسوز که گذشته شان نابود شده، همه این حق را برای آینده فرزندان خود، بازگردانند، ولو به هر قیمتی!
آیا این شرح حال افرادی است که در وانفسای امروز ما حقشان خورده شده؟ چگونه باید حق از دست رفته را از حلقوم ظالمان بیرون بکشند و برای خود و فرزندانشان باز پس بگیرند؟ با دروغ و افترا؟ با دزدی و غارت اموال؟ با قتل و ضرب و جرح ؟ با هتک حیثیت نوامیس؟
کدام یک از این موارد و حربه های [...] توسط شخصیت های کلیدی این سریال بکار گرفته نشد؟؟؟
*دکترای جامعه شناسی و مدرس دانشگاه