۲۰ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۰۳۷۹۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۳ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۰
کد ۸۰۳۷۹۳
انتشار: ۰۹:۲۳ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۰

حمید صفت: تسلیم رأی دادگاه هستم

حمید صفت: تسلیم رأی دادگاه هستم
او در ۲۴‌مرداد سال‌۹۶، به اتهام قتل ناپدری‌۶۶ ساله‌اش به نام هوشنگ دستگیر شد. مادر حمید همسر دوم مقتول بود و به خاطر اختلاف با شوهرش قصد جدایی داشت.
حمید صفت خواننده زیرزمینی که به اتهام قتل پدرخوانده‌اش در زندان به سر می‌برد در چهارمین جلسه محاکمه‌اش اتهام قتل عمد را انکار کرد و گفت تسلیم رأی دادگاه است.
 
به گزارش رکنا، جلسه رسیدگی به پرونده صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی رحمانی برگزار شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و در قرائت کیفرخواست گفت: «متهم خواننده زیرزمینی به نام حمیدرضا امیرصفت معروف به حمید صفت است.
 
او در ۲۴‌مرداد سال‌۹۶، به اتهام قتل ناپدری‌۶۶ ساله‌اش به نام هوشنگ دستگیر شد. مادر حمید همسر دوم مقتول بود و به خاطر اختلاف با شوهرش قصد جدایی داشت.»
 
وی در ادامه گفت: «با اعلام خبر فوت هوشنگ از سوی کادر درمان بیمارستان فیروزگر مأموران کلانتری‌۱۴۵ ونک در محل حاضر شده و در تحقیق از دوست مقتول که در بیمارستان حاضر بود، دریافتند وی پس از درگیری با حمید، پسر همسرش به بیمارستان منتقل، اما بر اثر خونریزی مغزی فوت می‌کند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی حمید به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد.
 
او در جریان بازجویی‌ها جرمش را انکار کرد و گفت قتل عمدی نبوده‌است. او در توضیح گفت: «روز قبل از حادثه برادرم که مقیم امریکاست تماس گرفت و گفت با مادرم تلفنی صحبت کرده، ولی حال مادرم خوب نبوده و از شوهرش گلایه داشته‌است. برادرم نگران بود به همین خاطر از من خواست تا به خانه آن‌ها بروم. وقتی به خانه مادرم رفتم متوجه شدم هوشنگ بار دیگر مادرم را کتک زده است. او شب قبل نیز مادرم را مقابل چشمان مهمان‌های آلمانی اش کتک زده بود.
 
همین باعث ناراحتی ام شد و با هوشنگ درگیر شدم. وقتی درگیری بالا گرفت او به آشپزخانه رفت و قصد داشت با چاقو به من حمله کند. برای اینکه او را بترسانم گلدانی را برداشتم و به دیوار کوبیدم. سپس با دستم چند ضربه به سرش زد. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم.»
 
بعد از اظهارات متهم و گزارش پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت فوت خونریزی و آسیب مغزی بر اثر اصابت جسم سخت اعلام شده بود، وی راهی زندان رجایی شهر شد، اما با اعتراض وکیلش با قرار وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. با اعتراض اولیای‌دم پرونده به هیئت ۹‌نفره پزشکی قانونی فرستاده شد تا اینکه کارشناسان اعلام کردند عمل متهم به نوعی کشنده نبوده و بیماری مقتول نیز در مرگ او نقش داشته است.
 
با این نظریه پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد، اما با اعتراض دوباره اولیای‌دم پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرای امور جنایی منتقل شد و به دستوربازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی به هیئت ۱۱‌نفره پزشکی قانونی فرستاده شد تا اینکه کارشناسان نقش بیماری مقتول در قتل را تأیید کردند. به این ترتیب کیفرخواست به اتهام قتل عمد صادر شد.»
 
نماینده دادستان با اشاره به درخواست قصاص از سوی اولیای‌دم گفت: «پرونده در شعبه دهم طی دو‌جلسه رسیدگی و خواننده زیرزمینی به قصاص محکوم شد، اما رأی صادره از سوی قضات شعبه‌۳۹ دیوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.»

درخواست وکلای اولیای دم

در ادامه یکی از وکلای اولیای‌دم گفت: «با توجه به نظر کمیسیون‌۱۱ نفره پزشکی قانونی علت مرگ خونریزی ناشی از ضربات به سر بوده که درخواست قصاص دارم.»
 
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و بار دیگر اتهامش را انکار کرد. او گفت: «باور کنید ضربه کشنده‌ای نزدم. من برای آشتی دادن به آنجا رفته بودم.»
 
در ادامه او به سوالات ریاست دادگاه پاسخ داد.
 
قاضی: در اظهارات در دادسرا گفته بودی سه ضربه به مقتول زده بودی. چه دفاعی داری؟
 
متهم: مادرم میان من و حاج آقا حائل بود. من او را گرفته بودم تا به مادرم ضربه نزند. در آن شرایط فقط سه بار دستم به صورتش برخورد کرد. اصطلاح کف گرگی هم در آگاهی به من القا شد. اگر قصد ضربه زدن داشتم مادرم را هل می‌دادم و او را هم می‌ز‌دم.
 
بعد از دستگیری مرا به دادسرا بردند و بازپرس به من گفت بهتر است به قتل اعتراف کنم. آنجا بود که پزشک گفت مقتول بر اثر برخورد جسم سخت به سرش فوت شده است! باور کنید ضربه‌ای نزدم.
 
قاضی: اعتراف کرده‌ای گلدان را به سمت دیوار پرتاب کرده‌ای. پس درگیری شدید بوده است؟
 
متهم: اگر درگیری شدید بود گلدان را مستقیم به سمت حاج آقا پرتاب می‌کردم. ولی گلدان را به سمت دیوار پرتاب کردم و به مادرم گفتم لباس‌هایش را بپوشد تا خانه را ترک کنیم.

آخرین دفاع

متهم در آخرین دفاعش گفت: «شب قبل از محاکمه در زندان خلوت کردم و در دو صفحه دفاعیاتم را نوشتم. در این چند سال نه عصبانی شدم و نه خشم گرفتم. اما آن روز فقط وقتی به حاج آقا اعتراض کردم که چرا مادرم را می‌زنی او گفت اگر لازم باشد باز هم او را کتک می‌زند. خب انتظار شنیدن این حرف را نداشتم. همین باعث شد عصبانی شوم.
 
او در ادامه گفت: «هر حکمی برایم صادر شوم مطیع آن هستم. فقط تقاضا دارم همراه با عدالت باشد. باور کنید قصد قتل نداشتم و هنوز هم از مرگ او ناراحت هستم او جای پدر من بود.»
 
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
ارسال به دوستان