۲۳ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۰۶۷۹۲
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۸ - ۱۶-۰۷-۱۴۰۰
کد ۸۰۶۷۹۲
انتشار: ۱۲:۰۸ - ۱۶-۰۷-۱۴۰۰

سید حسن خمینی: ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم/ مرحوم حکیمی از سرآمدان پالایش دین از خرافات بود

سید حسن خمینی: ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم/ مرحوم حکیمی از سرآمدان پالایش دین از خرافات بود
ما علامه حکیمی بزرگوار را هم در علم و هم در عمل انسان ممتازی می دانیم که جای او امروز در میان ما خیلی خالی است و امیدوارم که راه او پر رهرو باشد و علاقه مندان به اینشان در بسط آثار ایشان و نیز ادامه راه ایشان تلاش کنند.
سید حسن خمینی گفت: به نظر من این هسته مرکزی فکر آقای حکیمی فقط نیاز امروز جامعه ما نیست و نیاز بشریت است. ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم؛ جز با باور اینکه همه بندگان یک خدا هستیم و خداوند ما را یکسان آفریده است. منکر این نیستم که فلسفه هایی می توانند این را ثابت کنند ولی شمول اجتماعی ندارند و حرکت آفرین اجتماعی نیستند.
 
مراسم شام شهادت امام رضا(ع) و بزرگداشت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی، شب گذشته با حضور اعضای بیت امام راحل، رئیس دولت اصلاحات و شماری از روحانیون و شخصیت های سیاسی توسط هیأت پیروان پیر جماران در حسینیه جماران برگزار شد.

عبداللهیان: ارتباط علامه حکیمی با امام پیوند مرید و مرادی بود

به گزارش جماران، در ابتدای این مراسم مدیر مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع) طی سخنانی با تأکید بر اینکه ارتباط علامه حکیمی با امام پیوند مرید و مرادی بود، گفت: کتاب الحیات ابتدا آیات و بعد مقاصد را می آورند. یعنی در تمام جلدهای الحیات، آیات و روایات را که می آورند، مقاصد آیات و روایات را هم بیان می کنند و این تنها مرد مبرزی است که ما می بینیم به خط مشی حضرت امام مشی و 12 جلد الحیات را بر این مبنا تألیف کرده است.
 
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا عبداللهیان در مراسم شام شهادت امام رضا(ع) و بزرگداشت چهلمین روز درگذشت علامه محمدرضا حکیمی، در حسینیه جماران گفت: علامه حکیمی از یاران قدیمی و فداکار حضرت امام بودند. آنچه بین علامه حکیمی با امام بود، ارتباط نبوده و پیوند، یگانگی و مرید و مرادی بوده که عمری را در خدمت اندیشه ها و تفکرات امام و نشر اندیشه های ایشان گذراند.
 
مدیر مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع) افزود: علامه حکیمی می فرمود در سال های 42، وقتی امام را دستگیر کردند هر شب برای سلامتی امام دعا می کردند. بعد از پیروزی انقلاب دعا را قطع کردند. یک بار حضرت امام در ملاقات با ایشان می فرماید الآن بیشتر به آن دعاها نیاز داریم. پس از فوت امام نیز ایشان با تصور اینکه دیگر لازم نیست برای سلامتی ایشان دعا کنند، آن دعاها را قطع کردند. امام به خواب علامه حکیمی آمد و گفت از این به بعد برای من صلوات خاصه امام رضا(ع) را بخوانید و ایشان تا آخر عمر خواند. لذا پیوند علامه حکیمی با امام ناگسستنی بود.
 
وی یادآور شد: ایشان وابسته به مکتب شیح مجتبی قزوینی و صاحب اسرار آن بزرگمرد بود. او همان فردی بود که در سال 42 با مریدهای خودش در قم به دیدن امام می روند و در آن سال ها عکس حضرت امام را بالای سرش می زند و حتی برای این کار مورد ملامت قرار می گیرد. یعنی حمایت از امام را دینداری می دانست
 
عبداللهیان اظهار داشت: بزرگترین کتاب موسوعه ای که علامه حکیمی نوشتند «الحیات» است. کتاب الحیات ابتدا آیات و بعد مقاصد را می آورند. یعنی در تمام جلدهای الحیات، آیات و روایات را که می آورند، مقاصد آیات و روایات را هم بیان می کنند و این تنها مرد مبرزی است که ما می بینیم به خط مشی حضرت امام مشی و 12 جلد الحیات را بر این مبنا تألیف کرده است.
 
وی تأکید کرد: سلوک معنوی این فرد گفته نمی شود. البته مقام معظم رهبری درباره ایشان پیام جامعی دادند. با اینکه شاید حدود 22 سال بود که ایشان ارتباط زیادی با کسی نداشت، مقام معظم رهبری از جامعیت، عدالت خواهی، ادیب بودن و سایر مسایل ایشان یاد کردند.

سید محمد خاتمی: امام بزرگوار راه خود را جدا کردند

در ادامه این مراسم رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز طی سخنانی با بیان اینکه روح رویکرد علامه حکیمی مسأله «عدالت» بود، گفت: در جامعه ما هنوز هم کسانی هستند که به امام، راه امام و انقلاب امام باور دارند ولی معتقدند آنچه تحقق پیدا کرد می شد بهتر از این باشد که هست.
 
حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در آغاز سخنان گفت: در هنگامه سالروز رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام و شهادت سبط اکبر کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی(ع) و عالم اهل بیت حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) قرار داریم و این ایام با چهلمین روز درگذشت خسارت بار بزرگی از طایفه خوبان و پاکان و بزرگان، حضرت محمدرضا حکیمی مصادف است. اتفاقا میان همه اینها پیوندی است.
 
رئیس دولت اصلاحات افزود: من دلم می خواهد که در اینجا از منظر تجربه یک کسی که نوجوانی را پشت سر گذاشته، وارد جوانی شده و سپس با عالم جدیدی روبرو شده است به موضوع نگاه کنم و جایگاه و زمینه آشنایی ام با آقای حکیمی را در آن اوضاع و احوال بیان کنم. جوانی که به هر حال با تربیت خاص خانوادگی و شکل گیری شخصیتش در مناسبات اجتماعی خاصی آمده و به تعبیر اگزیستانسیالیست ها پرتاب شده به حوزه علمیه ای که روال و روش سنتی حاکم بر آن حوزه را نمی پسندد و در عین حال به مبانی ای که آن حوزه بر اساس آن شکل گرفته علاقه مند است. در این موقعیت، تقریبا در هنگام ورود او، حادثه بزرگی پیش می آید و صدای اعتراضی از حوزه و بزرگان حوزه علیه وضعیت حاکم، جاری و حادث مطرح می شود.
 
وی ادامه داد: البته در اینجا من هم به تعبیر امروزی ها با یک پارادوکس روبرو می شوم؛ و خیلی از جوانانی که مثل ما هستند{نیز دچار همین پارادوکس می شوند}. اینکه اعتراض شود علیه حکومتی که وابسته به بیگانه و بیگانه با جامعه ای است که در آن زندگی می کند و نیز قصد او استیلای کامل بر جان و مال و حیثیت مردم کشور است. در جایی که اندک اندک و شاید بیش از اندک اندک آثار استیلای یک تمامیت خواهی بیگانه با آیین و هویت فرهنگی و اجتماعی جامعه به چشم می خورد و نیز سرکوب ها، محدودیت ها و صدها مشکلی که برای مملکت ایجاد می شود، اعتراض علیه این حکومت و مدعی شدن به اینکه این حکومت خوب نیست و ایراد و اشکال دارد خیلی جالب بود.
 
خاتمی تأکید کرد: برای ما همیشه این مسأله مطرح بود که چرا باید این اعتراض، که به حق هم هست، به گونه ای باشد که تلقی شود جامعه روحانیت ما و ذهنیت سنتی حاکم بر جامعه ما، نسبت به بعضی مشکلات موجود در جامعه دغدغه ندارد؛ چرا که در اعتراض سال 41 به مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی و نیز آنچه که ادعا کردند انقلاب سفید هست، نوعا در آغاز اعتراض به این مسأله بود که چرا حق انتخاب به زن ها داده شده و نیز اعتراض شد به اینکه چرا از مالکان بزرگ و شبه فئودال ها اراضی را می گیرند و به کشاورزان می دهند و البته نکته خیلی حساسیت برانگیزی هم بود که در سوگند نمایندگان انجمن های ایالتی و ولایتی «کتاب آسمانی» جانشین قرآن شده بود.
 
وی افزود: چرا باید این طور تلقی شود که روحانیت نسبت به محرومیت زنان از حقوقشان و به طور کلی محرومیت جامعه از حقوق و اعمال حقوقش دغدغه و حساسیت ندارد و چرا باید کاری کند که تلقی شود در جانب زورمندان، زرمندان، سرمایه داران و فئودال ها قرار دارد؟ و نقطه اعتراضی-که اصل اعتراض درست بود- جوری بود که این تلقی را ایجاد می کرد؛ همان امری که ما هم در آن حالت جوانی با احساساتمان که خیلی هم اطلاعات و تحلیل عمیقی نداشتیم، با آن رویکرد و تلقی از دین خیلی موافق نبودیم و دلمان می خواست که جور دیگری باشد.
 
رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: امام بزرگوار راه خود را جدا کردند و یعنی فریاد اعتراض را مبدل به فریاد برای آزادی ستیزی رژیم، وابستگی رژیم به بیگانه، حضور ده ها هزار مستشار مستشار آمریکایی در ایران، همپیمانی و نزدیکی رژیم با رژیم صهیونیستی و نیز در آن موقعیت خاص، اعتراض به کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران در ایران و اینکه در موقعیت کنونی انسان و کرامت انسان، آزادی انسان، برخورداری انسان و استقلال کشور به خطر افتاده است. این تغییر جهتی بود که نشان می داد در درون حوزه و دین ما چنین حساسیتی هایی وجود دارد و در واقع به نظر من انقلاب از اینجا آغاز شد.

در خود حوزه های علمیه هم متأسفانه امام و راه امام مهجور بود

وی تصریح کرد: بعد از تبعید امام به خارج، فضای خیلی تلخی در ایران حاکم شد. یعنی رژیم احساس کرد بر امور مسلط هست و راه ها برای آن تمامیت خواهی و جهت گیری هایی که دارد آماده است و کسی در مقابلش نیست و به شدت هم علاوه بر سرکوب قیام مردم، شروع به سختگیری های بیشتر کرد؛ به طوری که از آن به بعد همه یاران امام یا در حصر و حبس بودند و یا همیشه تحت اسارت و محدودیت قرار داشتند. بردن نام امام جرم بزرگی تلقی می شد و هزینه بسیار سنگینی داشت.
 
خاتمی ادامه داد: در خود حوزه های علمیه هم متأسفانه امام و راه امام مهجور بود و مورد غفلت قرار گرفت و یا حتی من یادم هست که بردن طرفداری از امام و نام امام موجب ایجاد تنگناهایی برای فرد بود و مورد ملامت قرار می گرفت. دوباره حال و هوای سنتی موجود اعمال می شد، که خیلی هم از سر تشخیص اشتباه وظیفه بود. یعنی راهی که آغاز و سرکوب شده بود در حوزه هم مظلوم و مهجور بود.
 
وی یادآور شد: در این موقعیت گاهی از گوشه و کنار صداهایی پیدا می شد. ولی برای ما دو صدا خیلی امیدوارکننده و جذاب بود و هر دو هم از مشهد برخاسته بود. یکی قصیده خیلی بلند «به نام تو سوگند» بود که در آن خفقان و موقعیت ناجور حوزه های علمیه در آمد و اولین مرتبه عنوان «امام» را اینجا به کار بردند: ای ز وطن دور ای مجاهد در بند/ای دل اهل وطن به مهر تو پیوند. نای تو خاموش همچو خشم که در مشت/ جان تو در جوش همچو شیر که در بند. جز دو لب تو لبان همدم فریاد/ کاوَرَد از دل برون حقایق دلبند. بر لب هر مدعی صلاح وطن نیست/ گرچه ز لب ریزدش به گاه سخن قند. ای ز وطن دور، ‌ای امام خمینی/ ای تو علی را یگانه پور همانند. فکر تو پیروز شد به حرمت قرآن/ نام تو جاوید شد، به نام تو سوگند. دیگر این که اثری به نام «سرود جهش ها» نیز منتشر شد. البته قبل از آن کم و بیش ما با افکار و اندیشه های صاحب اثر آشنا بودیم. این اثر دیدگاهی که ما می خواستیم از دین و جامعه دینی داشته باشیم و تلقی ما از راه امام را مطرح کرده بود.
 
رئیس دولت اصلاحات تصریح کرد: صرف نظر از نثر فاخری که آقای حکیمی داشت، مهمتر محتوای آن پیوند میان بعثت، غدیر، عاشورا و کشاندن آن جریان به دوران کنونی و اتصال آن به انقلاب اسلامی و در واقع نشان دادن راه امام و راه درست دیانت در دنیای امروز، راه دفاع از حقوق جامعه، راه دفاع از حرمت و کرامت انسان و نیاسودن در مقابل ظلم، بیداد و ستمی که به انسان می شود و راه استقلال و آزادی، روح بعثت، غدیر، عاشورا و روح انقلاب اسلامی را مشخص می کرد.
 
وی با اشاره به اینکه مبانی فکری یا مشرب هر دو اثر با مشربی که امام داشت متفاوت بود، افزود: اولی از موضع دین حرکت نمی کرد ولی در عین حال این طور نسبت به امام و عظمت امام و کاری که کرده بود اظهار نظر می کرد. دومی هم با مشرب عرفانی - حکمی امام، که مایه هویت و شخصیت امام بود، اختلاف نظر داشت. همان چیزی که بعدها خود آقای حکیمی عنوان آن را «مکتب تفکیک» گذاشت. با این که این دو از نظر مشرب با هم اختلاف داشتند ولی در ستودن انقلاب و نگاه کردن به انقلاب به عنوان یک حقیقت بسیار برجسته و نجات بخش در دنیای آن روز و برای ایران، مشترک بودند.
 
خاتمی گفت: البته هر دو این بزرگواران در ادامه کار یک دگرگونی در کارشان پیدا شد. یکی به هر حال نه تنها از انقلاب جدا شد، بلکه ضد انقلاب شد و در مقابل انقلاب ایستاد؛ با همان احساسات شدیدی که داشت. دومی هم گرچه از انقلاب اعراض نکرد و یک لحظه در تجلیل از انقلاب و عظمت امام تردید نکرد، ولی نسبت به آنچه رخ داده بود و تحقق پیدا کرده بود اعتراض داشت. در جامعه ما هنوز هم کسانی هستند که به امام، راه امام و انقلاب امام باور دارند ولی معتقدند آنچه تحقق پیدا کرد می شد بهتر از این باشد که هست.

فضایی که انقلاب ما در آن به وجود آمد، فضای چپ زده بود

وی اظهار داشت: فضایی که انقلاب ما در آن به وجود آمد، فضای چپ زده بود و این چپ زدگی در خود انقلاب ما، اسنادی که مربوط به انقلاب ما می شود و کسانی که طرفدار انقلاب هستند تأثیر دارد. اگر دوستان بدانند، دهه 60 میلادی بزرگترین حرکت های دانشجویی چپ را در اروپا می بینیم که خیلی تحول آفرین است. در کشورهای جهان سوم کودتاها و انقلاب هایی می بینیم که به هر حال سوسیالیستی، ناسیونالیسم و یا مارکسیستی است. حتی نظریه مهمی که در درون خود سرمایه داری هم آمد، «نظریه انصاف و عدالت» متعلق به دهه 60 است؛ گرچه کتاب در سال 1972 منتشر شده که به هر حال کمبود موجود در لیبرال دموکراسی و سرمایه داری را عدالت می داند و می دانید که «عدالت» محور اتکای جریان چپ است.
 
رئیس شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با بیان اینکه ما یک نوع چپ گرایی را در انقلاب خودمان هم می بینیم، تصریح کرد: حتی بسیاری از کسانی که بزرگترین نقدها را بر مبانی فلسفی ماتریالیسم دیالکتیک و کمونیسم نوشته اند، در عرصه اجتماعی و اقتصادی نوعی چپ گرایی دارند. البته از «سوسیالیسم خداپرست» بگیرید تا حرف هایی که در دهه 30 می زدند، ما داریم. تا جایی که حتی بزرگان ما ادعا می کنند سوسیالیسم واقعی را باید در اسلام جست. حتی در قانون اساسی ما هم این چپ زدگی را تا حدودی می بینیم. به خصوص با توجه به اینکه اسلام روی عدالت خیلی تکیه می کند و هدف بعثت پیامبران را قیام مردم به قسط می داند و عدل را اساس یک جامعه خوب می داند، بالأخره این مسأله پیش می آید و هست.
 
وی افزود: این مسأله که به هر حال عدالت روح دین خدا است و جامعه مطلوب جامعه ای است که عدالت در آن حکومت کند، مسأله بسیار مهمی است و به نحوی از انحاء می توانیم بگوییم روح انقلاب اسلامی هم همین بود. علامه حکیمی هم علاوه بر جنبه های علمی، سلوکی، بینشی و خیلی جنبه های مثبتی که داشت، روح رویکرد ایشان مسأله عدالت بود. عدالتی که باید در متن زندگی پیاده شود. به همین دلیل اثر بزرگ ایشان که به یاری برادران بزرگوارشان جناب آقای حاج محمد حکیمی و مرحوم حاج علی حکیمی با محوریت خود علامه حکیمی پدیدار شد، اسمش «الحیات» است؛ دین به زندگی می پردازد.
 
خاتمی تأکید کرد: توجه اصلی دین به زندگی جاوید و ابدی است اما به این زندگی موجود، روزمره و آنچه متعلق به این دنیا است توجه دارد و زنده بودن را به آزاد بودن انسان، حاکمیت انسان بر سرنوشت خود، نبودن زور، کرامت داشتن انسان و برخورداری از مزایای زندگی می داند. این مسأله بسیار مهمی است که در آثار مرحوم آقای حکیمی هم موج می زند. به هر حال برای ما با آن احساساتی که داشتیم و طریقی که آشنا شدیم، مهم بود و این ارادت تا آخر هم وجود داشت و شخصیت آن بزرگ را می ستاییم و یادش را گرامی می داریم.

خاتمی: اشکال ندارد که از نظر مشرب فلسفی و مشرب فکری اختلاف نظر باشد

وی افزود: هیچ اشکال ندارد که از نظر مشرب فلسفی و مشرب فکری اختلاف نظر باشد ولی این هیچ خدشه ای در عظمت شخصیت ایجاد نمی کند. حتی ممکن است درباره عدالت و اینکه عدالت کجا را می گیرد، اختلاف نظر داشت؛ که آیا عدالت را فقط به عدالت اقتصادی فرو بکاهیم و لوازم عدالت اقتصادی را نبینیم که اگر نباشد، آن عدالت توزیع فقر در جامعه می شود. ممکن است همه اینها را نظر داشت و معتقد بود عدالت وسیع تر از عدالت اقتصادی است و عدالت اقتصادی هم لوازمی دارد مثل توسعه، نحوه رابطه در دنیای امروز، ارزشمند بودن تولید و البته بعدش توزیع در جای خودش و در همه این زمینه ها اختلاف نظر و اختلاف اجتهاد داشت ولی در اصل مطلب هیچ تغییری ایجاد نمی کند.
 
رئیس دولت اصلاحات در پایان گفت: ما علامه حکیمی بزرگوار را هم در علم و هم در عمل انسان ممتازی می دانیم که جای او امروز در میان ما خیلی خالی است و امیدوارم که راه او پر رهرو باشد و علاقه مندان به اینشان در بسط آثار ایشان و نیز ادامه راه ایشان تلاش کنند.

ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم

سپس یادگار امام در سخنانی با تأکید بر اینکه مرحوم آقای حکیمی از سرآمدان پالایش دین از خرافات و رفع کننده ی اتهام ذوب شدن در نظام سرمایه داری بود، گفت: به نظر من این هسته مرکزی فکر آقای حکیمی فقط نیاز امروز جامعه ما نیست، بلکه نیاز بشریت است. ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم؛ جز با باور اینکه همه بندگان یک خدا هستیم و خداوند ما را یکسان آفریده است. منکر این نیستم که برخی مکاتب فلسفی هم می توانند این باور را ثابت کنند، ولی آنها شمول اجتماعی ندارند و حرکت اجتماعی نمی آفرینند.
 
به گزارش خبرنگار جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی طی سخنانی در این مراسم، یادآور شد: مرحوم آقای حکیمی از جمله کسانی است که با مکتب مشهد دلبستگی هایی دارند. مکتبی که با میرزا مهدی اصفهانی در مشهد شروع می شود و یکی از قله های آن مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی است. من یک بار خدمت رهبر معظم انقلاب بودم و با توجه یه اینکه ایشان با نحله «مشهدیون» و «مکتب تفکیک» از نزدیک آشنا هستند، ذکر خیر آقای حکیمی شد؛ من گفتم آقای حکیمی نسبت به حاج آقا شیخ مجتبی «غالی»(غلو کننده) است و ایشان گفتند، آقا شیخ مجتبی ظرفیت این گونه ارادت ورزی را داشت.
 
یادگار امام یادآور شد: با اینکه پیروان مکتب تفکیک بعضا تا حدّ تکفیر فلاسفه و عرفا و سرآمدان این عرصه پیش رفته بودند، اما رابطه آنها با امام یک رابطه امام و مأموم بود. حتی مرحوم شیخ جواد تهرانی که بعد از انقلاب جزو بزرگان این عرصه بودند، به جبهه رفتند و این کار عجیبی بود که یک پیرمرد با قریب 80 سال سن لباس رزم بپوشد و به جنگ رود.
 
وی ادامه داد: سیر تعیین امام به عنوان مرجع، معانی بلندی دارد که جدای از همه آن ها، یک نکته را نمی توان نادیده گرفت و آن صداقت و سلامت بزرگان مکتب تفکیک است. این جریان برای دفاع از اصل این و دین داری و هویت دینی، پا بر روی بسیاری از باورهایش می گذارد. آنها تعیین یک فیلسوف و عارف بزرگ به عنوان مرجع را تبعیت از مراد خود می دانستند.
 
سید حسن خمینی با بیان اینکه نکته دیگر قابل ملاحظه در زندگی مرحوم حکیمی، تطابق عمل و ادعا است، یادآور شد: همه کسانی که با آقای حکیمی حشر و نشر داشتند این را شهادت می دهند که او آن گونه که می اندیشید، زندگی کرد. این را در کمتر کسی و کمتر جایی به این درجه از خلوص می شود سراغ گرفت. این هم نکته ای است که در زندگی آقای حکیمی باید مورد بحث قرار بگیرد.
 
وی با تأکید بر اینکه مرحوم آقای حکیمی از سرآمدان پالایش دین از خرافات و اتهام ذوب شدن در نظام سرمایه داری بود، افزود: آقای حکیمی، مثل تمام متفکران دیگر، اندیشه ای دارد که دارای یک پوسته و یک هسته است. من فکر نمی کنم پوسته فکر و اندیشه مرحوم آقای حکیمی، امروز در جامعه ما خیلی طرفدار داشته باشد و حتما مورد نقدهایی هم هست. در این راستا نقدهایی هم در رابطه با کتاب «الحیات» وجود دارد؛ اما آنچه برای فردای ما از زندگی و آثار و نوشته های مرحوم آقای حکیمی قابل استفاده است، هسته مرکزی فکر او است.
 
یادگار امام تصریح کرد: دنیای امروز شاید از صد سال پیش میان دو ارزش بسیار بزرگ «آزادی» و «عدالت» و چگونگی ارزش گذاری میان آنها، در دَوران بوده. وقتی مفهوم عدالت آمد محور بحث های بسیار پررنگی در دنیا شد و در پی آن، سوسیالیسم و سپس کمونیسم پدید آمد و حکومت های بسیار مقتدری روی کار آمدند که باقیمانده آن را تا امروز هم ممکن است در بعضی از کشورهای جهان سراغ داشته باشیم.

اگر نپذیرید که انسان ها برابر هستند، آزادی معنا ندارد و ابتدای برده داری است

وی یادآور شد: نقطه مقابل نگاه های سوسیالیستی، اندیشه لیبرالیسم بود. جهان غرب، به راستی یا دروغ، سردمدار آزادی، و نظام شرق سردمدار عدالت شد. ارزش دیگری که در کنار این دو، در دنیا وجود داشت و امروز هم به صورت پررنگ مطرح هست، «دموکراسی» است. این که ما با نظامی مبتنی بر آراء مردم به عدالت یا آزادی برسیم محل بحث ما نیست، اما یک سؤال مهم وجود دارد و آن اصل موضوعی این سه ارزش است.
 
سید حسن خمینی تأکید کرد: اگر شما نپذیرید که انسان ها برابر هستند، آزادی معنا ندارد و ابتدای برده داری است. تاریخ انسانیت-در ادیان و غیر ادیان- چیزی به اسم برده داری داشته و پذیرفته هم شده بود. زمانی در کشور کنار ما اصطلاحی آمد و خیلی هم به زبان و گوش مردم شیرین نشست؛ از جمله اینکه چرا انسان ها یکسان رأی داشته باشند؟

بپذیریم همه ما یک اندازه رأی داریم

وی ادامه داد: اگر به عنوان پیش فرض، برابری انسان ها را نپذیریم، به عدالت، آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید. چرا من و شما به یک اندازه حق رأی داشته باشیم؟ آیا جز این است که دلیل آن حق برابر ماست؟ نکته اینجا است که اینکه می گویید آزادی خوب است، به خاطر این است که برابری اصل است. اینکه می گویید ما باید به یک اندازه از منابع برخوردار باشیم، فقط مبتنی بر این است که بپذیریم ما برابر هستیم؛ اینکه بپذیریم همه ما یک اندازه رأی داریم و کسی از دیگری رأی بیشتری، چرب تری یا درشت تری ندارد و حق همگان برابر است.
 
یادگار امام گفت: به نظر من این هسته مرکزی فکر آقای حکیمی فقط نیاز امروز جامعه ما نیست و نیاز بشریت است. ما جز از مسیر دین به برابری نمی رسیم؛ جز با باور اینکه همه بندگان یک خدا هستیم و خداوند ما را یکسان آفریده است. منکر این نیستم که برخی مکاتب فلسفی هم می توانند این باور را ثابت کنند، ولی آنها شمول اجتماعی ندارند و حرکت اجتماعی نمی آفرینند.
 
وی افزود: نگاه حکیمی و امثال حکیمی به این است که برابری از دین بر می آید و دین دالّ بر برابری است و شما را برابر می خواهد؛ دین شما را برادر آفریده است. از منظر دینی است که همه انسان ها فرزند آدم و حوّا هستند. این نگاه برابری پایه ای است که از دل آن دموکراسی، آزادی و پذیرش آزادی برای بشر در می آید؛ از دل آن عدالت بیرون می آید. اینها مفاهیمی است که ما می توانیم به عنوان میراث مرحوم حکیمی و البته انسان هایی از این دست، برای فردای خودمان وام بگیریم.
 
سید حسن خمینی در پایان به بیان خاطره ای پرداخت و اظهار داشت: روزی محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی بودیم. ایشان گفتند ما در مشهد درس آیت الله آقا میرزا مهدی اصفهانی می رفتیم. وقتی درس تمام شد، آقا میرزا مهدی اصفهانی از پله ها پایین آمد و جمع شاگردان هم پایین آمدند. وقتی ایشان وارد پیاده رو شد، ما دیدیم که یک سید حدود 50 ساله به سمت حرم می رود. به روایت است الله وحید، در آن هنگام میرزا مهدی اصفهانی جلوی چشم همه ما خم شد و دست این سید را بوسید.
 
وی ادامه داد: به تعبیر من برق ایشان همه شاگردان را گرفت؛ یکی در میان جمع گفت ایشان مدرس قم است و به او «حاج آقا روح الله» می گویند. ایشان(میرزا مهدی اصفهانی) گفته بود وقتی کتاب کشف الاسرار(تألیف امام) را دیدم، همان موقع با خودم عهد کردم اولین بار که مؤلف این را دیدم دستش را ببوسم.
 
یادگار امام گفت: خدا سلامت بدارد، آیت الله آقای شیخ حسن صانعی را. این قصه را وقتی برای ایشان نقل کردم، ایشان گفت، عجیب است، چون یک بار به امام گفتم مشهدی ها با شما خوب نیستند و ایشان قصه ای نقل کرد؛ گفت من در ایوان حضرت معصومه(ع) نشسته بودم و یک نفری آمد و گفت من از تلگراف خانه می آیم. استاد ما آقای میرزا مهدی اصفهانی به من تلگراف زده و گفته برو از طرف من دست نویسنده را ببوس.
 
وی تأکید کرد: امام این قسمت را برای آقای صانعی گفته چون می خواسته رفع نقار کند. اما اینکه خود آقا میرزا مهدی دست امام را بوسیده، امام نقل نکرده، چون در آن ترویج شخص است. این رفتار امام پا گذاشتن روی نفس است.
ارسال به دوستان