عصرایران؛مصطفی داننده- فرزند شهیدی در یاسوج، خودسوزی کرد؛ آنهم جلوی بنیاد شهید. آنگونه که میگویند مشکلات اقتصادی و بیکاری دلیل این حرکت دردناک «روح الله پرازیده» بود.
بله، بیکاری، تورم و گرانی که به شرم در برابر خانواده ختم میشود، میتواند کار آدمی را به جایی برساند که سرنوشت زندگیاش را به بنزین و کبریت بسپارد.
بعد از این خودسوزی، دو مدیر در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کهگیلویه و بویراحمد برکنار شدند. مدیران استان و شهر هم کت و شلوار به تن کردند و به مراسم خاکسپاری این فرزند شهید رفتند.
حضور مسئولان در مراسم تشیع جنازه، واکنشهای زیادی را به همراه داشت. مردم از این حضرات پرسیدند که تا الان کجا بودید؟ وقتی که روحالله به دنبال کار میگشت و از وضع زندگیاش گلایه داشت، چه میکردید؟ چرا آن زمان پاشنه گیوههایتان را ور نکشیدید تا کار به اینجا نکشد؟
در این بینابین خبری هم آمد که دختر یکی از نمایندگان مجلس به استخدام وزارت نفت درآمده است. خبرگزاری فارس گزارش داده که «نفیسه سنگدوینی؛ دختر نماینده گرگان که به صورت رانتی و با دستور مستیم وزیر نفت دولت رییسی در وزارت نفت استخدام شده حتی در آزمون استخدامی این وزارتخانه هم قبول نشده است.»
در حالی که بسیاری از جوانان این کشور با مدارج بالای علمی، در به در به دنبال رسیدن به یک شغل ساده هستند که زندگیشان بچرخد، به همین راحتی و به ثمن بخس، دختر یک نماینده به استخدام یکی از مهمترین وزارتخانههای کشور در میآید. احتمالا حقوق بالایی هم میگیرد.
شاید مردم بتوانند با بیکاری و گرانی کنار بیایند اما تبعیض برای بسیاری از مردم قابل هضم نیست. قائم مقام معاونت وزارت بهداشت میگوید:«60 درصد از دانشجویان رشته پزشکی، سهمیهای هستند.» میبینید به همین راحتی کسانی که یک سال تمام وقت گذاشتهاند و زندگی را به خود حرام کردهاند تا به رشتههای پزشکی راه پیدا کنند، پست سد سهمیهایها میمانند. اگر تعداد پذیرش شدهها کم بود، داوطلبین اعتراضی نداشتند اما آنها مسیر را درست رفتهاند و اگر نبود داستان سهمیه و رانت الان پشت میزهای دانشگاهها نشسته بودند.
دوستان پزشکی دارم که از دوران دانشجویی خود داستانهایی از این جماعت سهمیهای حکایت میکنند. از کسانی که حتی توانایی پاس کردن درسهای خود را ندارند اما ...
انسان دچار تبعیض همیشه حس شکست و شکایت دارد. شکایت از ظلمی که به او شده است و اگر این ظلم نبود او هم مانند دیگران زندگی خوبی داشت. انسانی که از تبعیض رنج می برد نمیتواند استعدادهای بالقوۀ خود را به فعل برساند و ارتباط سالمی با دیگران داشته و نهایتاً در سرنوشت جامعۀ خویش نقشی سازنده بهعهده گیرد.
از جامعه درگیر تبعیض نمیشود انتظار داشت در مسیر پیشرفت و توسعه قرار بگیرد. همان فرصتهایی که یک جوان تهرانی دارد باید یک جوان سیستان و بلوچستانی هم داشته باشد.
درد تبعیض امروز مهمترین مشکل جامعه ایران است و تا این درد درمان نشود، نمیشود امید داشت که مشکلات کشور حل یا حدقل کم شود.