عصر ایران؛ رضا شاهملکی- نامگذاری هفتم آبان روز کورش بهترین مناسبت است تا دربارۀ استوانۀ کورش بیشتر بدانیم. به همین خاطر با دکتر شهرام جلیلیان گفتوگو کردهام؛ استادتمام تاریخ ایرانباستان گروه و عضو گروه علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ، مؤلف کتبی چون "تاریخ سیاسی ساسانیان" (برندۀ جایزۀ کتاب سال تاریخ جشنواره دهخدا)، " بیستون" ( برنده جایزه کتاب سال معماری) ، تاریخ جندیشاپور ... و نیز مترجم کتابهای " تاریخ ایلام/ ماتیو استولپر" و " شهرستانهای ایرانشهر/ تورج دریایی" و.... است. از ایشان مقالات متعدد پژوهشی نیزدر زمینه تاریخ ایرانباستان به چاپ رسیده است.
متن گفتوگو از این قرار است:
کدام ترجمه از استوانه کورش ترجمه بهتر و نزدیکتر به متن است؟ ترجمه دکتر ارفعی و یا دکتر شاهرخ رزمجو؟
میدانید که نخستین ترجمه در ایران را دکتر عبدالمجید ارفعی انجام داده و البته از روی متن اصلی استوانه. ترجمهای است دقیق و با ارزش. اهمیت ترجمه دکتر رزمجو هم که در حدود سال 2010 صورت پذیرفته علاوه بر دقت و وفاداری به متن، در یافته های نویی است که به دست آمدند و در موزه بریتانیا خوانده شدند.
قطعات یافت شده از خود استوانه بودند؟
خیر. بلکه دوقطعه از یک گل نبشته مسطح بودند.
پس به هیچ استوانهای تعلق نداشتند و در واقع نشاندهنده این است که متن استوانه کورش رونوشتهای متعدد داشته؟
همینطور است. این دو قطعه مربوط به گل نبشته ای از بایگانی اسناد دوره هخامنشی بوده. یافتن این دو قطعه خبر خوبی بود در جهت تکمیل متن استوانه .
به نظر میرسد از نگاه تاریخی سنت استوانهنویسی سنتی مرسوم و در پیوند با دنیای شرق بوده؟
در سنت بینالنهرین، پادشاهان آشوری و بابلی برای نوشتن بعضی متون استوانهها را به کار میگرفتند و اینها را در پی ساختمان ها دفن میکردند.
دلیلش چه بوده؟ به نظر نمی رسد تنها ماندگاری برای آینده در این شیوه نقش داشته؟
باید توجه کنیم که روی سخن این نوشته ها با خدایان و البته آیندگان بوده. در واقع نوعی گفت وگو با تاریخ آینده بود. اما نکته اینجاست که کورش اگر چه این سنت را از آنها گرفته با وجود این خود را متمایز کرده از پادشاهان پیشین بابل و اشور و بین النهرین.
از چه نظر؟
توجه داشته باشید که نزدیک به همۀ گزارشهای عهد باستان مانند منابع یونانی ،منابع یهودی ، و خود منابع بابلی مانند رویداد نامه ی نبونید، مثل چکامۀ نبونید و...کورش را پادشاهی متمایز معرفی کرده اند که ورودی صلح آمیز و بدون خونریزی در بابل داشته. در کردار و منش انسانی و شیوه فرمانروایی. بعضی کوشیده اند با ذکر اینکه استوانه کورش یکی از همین استوانه های پادشاهان بین النهرین است که به متون ساختمانی موسومند، اهمیت حقوق بشری استوانه کورش را کمرنگ کنند.
با وجود این می دانیم که کورش به عنوان یک ایرانی به ماجرا نگاه می کند بنابر این دیدگاه ایرانی خودرا طرح می کند و این در تفاوت با پادشاهان بین النهرین است. شما حتی در تصاویر تخت جمشید با اینکه پادشاهان هخامنشی در هنر و معماری سنتهای بین النهرینی را پیش چشم داشته اند، اما باز تفاوت را می توان دید.
مشخصا هنر هخامنشی هنر عاریت گرفته از بین النهرین ، آشور و بابل است. اما تفاوت ها در کجاست؟
در تصاویر تخت جمشید شما نوعی فاصله گرفتن از هنر بین النهرین را می بینید مثلا تصاویر کشتارها و رنج های انسانی و کوچ های دست جمعی و... دیده نمیشود. اگرچه سر ستون ها و معماری و ... از سنت های آشوری و بابلی گرفته شده و اما آنچه از بازنمایی ویرانی ها در اار بین النهرین می بینید تماما از هنر هخامنشی حذف شده اند.
این نمود نوعی صلح پارسی و ایرانی است است که بازنمایی می شود. پادشاهان اشور بر کوچ دادن چند هزار آدم و یا کشتار و تخریب وسیع با افتخار صحبت می کنند. غرض این است که استوانه کورش به همین ترتیب از سنت استوانه نویسی بین النهرین متفاوت و متمایز است. دو سده پیش از اینکه هخامنشیان بر سر کار بیایند تمام شرق نزدیک در خون و آتش غوطه ور بود. مردم به هخامنشیان خوش آمد گفتند و مب ینیم که آنها به سرعت شرق را در می نوردند و بزرگترین امپراتوری شرق را به وجود می آورند که بیش از دو سده به درازا می کشد. امپراتوری آشور تنها یک چهارم آن بود.
پس شما به نوعی تمایز در جهانگشایی هخامنشی با امپراطوری هایی چون آشور یا بابل معتقدید؟
همین طور است . در راه پی افکندن این امپراتوری هخامنشیان قهرمانی خاصی نشان نمی دهند بلکه مردم هستند که با آغوش باز آنها را می پذیرند آنچنان که در بابل اتفاق افتاد، آنچنان که در ماد اتفاق افتاد. یک سند بابلی به نام رویداد نامه نبونید می گوید وقتی شاه ماد سپاهیان خودرا به جنگ کورش فرستاد سپاهیان از او برگشتند و به کورش پیوستند و او به آسانی همدان را تسخیر کرد.
متن رویدادنامه "نبونید" با آنچه کورش از گشودن بابل روایت کرده همخوانی دارد؟
کاملا همخوانی دارد . در آن اشاره شده که کورش نگذاشت در بابل غارت صورت بگیرد ، آداب و رسوم مذهبی در وقت مقرر برگذار شد و در حقیقت بابل کاملا هویت خودرا حفظ کرد. کورش مانند شاهی بیگانه رفتار نکرد . اینها همه محتوای استوانه است که با گزارشهای تاریخی همسانی دارد.
بازگردیم به استوانه. علت نام بردن از مردوک توسط کورش چیست؟ حال آنکه میدانیم مردوک خدایی بابلی است.
در جایی از کتیبه به روشنی آمده که مردوک خدای بابلیها دوشادوش کورش وارد بابل شد و مردمان به زیر پای کورش شاخه های سبز گستراندند . اینرا حمل بر این نکنید که شاه هخامنشی مردوک را میپرستیده. این نوعی سیاست مذهبی ارزشمند بوده . در واقع مطابق آیین بابلیان رفتار میکند. کما اینکه در شهر اور آجر نوشتهای به دست آمد که در ان نوشته شده بود "خدای ماه" کورش را به پادشاهی برگزید.
تداوم این نگرش در ادامه حکومت هخامنشیان چگونه است؟ آیا پس از کورش فراموش می شود یا تداوم را مشاهده می کنیم؟
توجه داشته باشید که داریوش در کتیبه بیستون از اهورا مزدا نام می برد اما در رونوشتی از کتیبه بیستون که در بابل یافت شد به زبان و خط بابلی نام مردوک آمده. این رفتار داریوش همان کاری است که کورش کرده. جانشینان کورش هم رویه را ادامه می دهند. کمبوجیه پسر شایسته اما بدنام کورش هنگامی که وارد مصر می شود به خدایان مصری احترام می گذارد. چنان که در سالنامه های مصری کمبوجیه فرعون مصر بالا و پایین نامیده شده.
باز ما داریوش را می بینیم که در اسناد تخت جمشید از او صحبت می شود که دستور داده روحانیون ملل مختلف برای خدایان شان جیره و مواجب دریافت کنند و آیین های خودرا به جای آورند. در حالیکه هخامنشیان نه با این قبیل مردم هم کیش اند نه هم نژاد و نه هم زبان. داریوش در کتیبه هایش ابتدا می گوید اهورا مزدا و بعد برای احترام می گوید و دیگر خدایان... اما دریغ از آن که نامی از یکی از آنها آورد. این یعنی این که تنها در جهت احترام مذهبی این نام ها را آورده.
کورش در سطری از استوانه میگوید من به دلنگرانیهای مردم پایان دادم...مقصودش چیست و از چه نگرانی هایی صحبت میکند؟
در زمان جنگها مردم عموما نگران غارت و از دست رفتن هستی خود هستند. کورش این را دریافته و در جایی از متن استوانه میگوید من به نگرانی ها پایان دادم. زیرا همه منتظر کشتار دسته جمعی و اسارت مردم و کوچهای دسته جمعی هستند. کورش میگوید من دستور دادم معابد محافظت شود، بیگاری را لغو کردم. در جایی میگوید ای بسا بشود که دلها شاد گردد . میگوید مجسمههای خدایان را به شهرهای خودشان بردم.
چنین رفتاری تا پیش از کورش مشابهتی در سنت پادشاهی شرق و به ویژه بین النهرین داشته؟
هرگز. نمونه ای نمیتوانید بیابید. کشتار رسم پذیرفته شده آن روزگار بوده و کورش در واقع نسیم تازهای را وارد شرق باستان میکند.
هرمزد رسام کاشف استوانه کورش در هنگام کشف آن متوجه شده بود که با چه چیزی طرف است؟
خیر. او حدود ده هزار قطعه اشیا باستانی بین النهرین را یافته و به موزه بریتانیا فرستاده بود( طی قراداد عثمانی ها با بریتانیا حدود 1257 خورشیدی ) وقتی استوانه به بریتانیا رسید نخستین کسی که دریافت این متنی مربوط به کورش است " تئوفیلو پینچز" بود. او موضوع را به راولینسون معروف اطلاع داد و راولینسون (کاشف رمز کتیبه های خط میخی) نخستین ترجمه را ازآن به دست داد که درمجامع علمی جهان آنروز سر و صدای زیاد به پا کرد. استوانه چند تکه شده بود که آنها را به هم چسباندند و این چیزی است که هم اکنون در دسترس است. نخستین ترجمه توسط خود راولینسون در 1880 م منتشر شد.
دو قطعه ای که در پیوند با استوانه در چین یافت شدند چه بودند؟
در 1983م. دو قطعه استخوان اسب خریداری شد که برروی آن قسمتهایی از منشور کوورش حکاکی شده بود. . مفهوم آن این است که متن استوانه در دنیای باستان پراکنده بوده و تنها یک متن ساختمانی مدفون در پای دیوار نبوده.
جناب دکتر جلیلیان در حقیقت این پرسش برای من شکل گرفته که مخاطب کورش در استوانه اش کیست؟
استوانه دو بخش است. بخش اول از دیدگاه بابلیها است و در آن از مردوک سخن گفته می شود. در آسمانها رنج بابلیان را میدید و به دنبال شاه دادگری بود و... نهایتا کورش را انتخاب کرد. بخش دوم زاویه تغییر میکند . مردوک کورش را برگزیده و دیگر در آسمانها نیست و در زمین در کنار کورش راه میرود و وارد بابل میشود. در بخش دوم کورش از خودش سخن میگوید: منم کورش شاه شاهان و... از تبارش میگوید. مخاطب خاص آن مردمان بابل و بینالنهریناند نه ایرانیان. این بیانیهای است برای مردم بابل.
همچنان میتوان پذیرفت که نظر ابوالکلام آزاد در مورد ذوالقرنین در قرآن کریم و منطبق بودن کورش با آن نشانه ها، نظری دقیق است؟
میدانید که مرحوم علامه طباطبایی (ره) تلویحا در تفسیر ارجمندشان یعنی "تفسیر المیزان " نظر مرحوم ابوالکلام آزاد را در مورد ذوالقرنین بودن کورش پذیرفته بودند؛ علامه طباطبایی هم عالم درجه یک و با دقت نظری بودند.
نشانه هایی که قران کریم میدهد در بسیاری موارد با شرح زندگانی و کنشهای کورش همانندی دارد. منتها چون بحث قرآن در بین است باید با احتیاط بررسی کرد و نظر قطعی داد.
از آیات قران کریم بر میآید که از حضرت رسول در مورد ذوالقرنین سوال شده است و آیات سوره مبارکه کهف در پاسخ به آن پرسش بر پیامبر بزرگوار اسلام نازل شده.
البته همه مفسرین با این نظر موافق نیستند اما در هر حال اینکه کورش جای پایی در قرآن مجید بیابد خود میتواند مایه مباهات باشد زیرا کلام خداوند در باب ذوالقرنین ستایش آمیز است.
با تمام این اوصاف تاکید میکنم که با توجه به اینکه از قرآن سخن میگوییم باید با احتیاط کامل و دقت نظری علمی حرکت کرد. ترجمه دیدگاه ابوالکلام آزاد را زنده یاد باستانی پاریزی در کتاب " کورش کبیر/ ذوالقرنین" آوردهاند.
عجب گفتگوی خوبی بود.