۲۳ آبان ۱۴۰۳
به روز شده در: ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۰۷:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۱۷۱۴۰
تاریخ انتشار: ۲۱:۲۶ - ۲۱-۰۹-۱۴۰۰
کد ۸۱۷۱۴۰
انتشار: ۲۱:۲۶ - ۲۱-۰۹-۱۴۰۰

عمو داوود؛ قصه نگفته تهران

عمو داوود؛ قصه نگفته تهران
او به كسانی كه در صف دریافت غذا بودند، كالباس مارتادلای معروفش را بی‌دریافت وجهی می‌بخشید.

احمد مسجدجامعی نوشت: تنوع غذايي ايران ناشي از تنوع محيطي و فرهنگي آن است. مواد نخستين غذا، در شيوه بهره‌برداري و آداب غذايي تاثير مي‌گذارد. در كناره‌هاي درياهاي شمال و جنوب ايران وجه بارز غذاهاي دريايي است.

در مناطق كوهستاني گوشت قرمز حرف اول را مي‌زند. در شمال ايران تنوع غذايي تا حدي است كه رشت را پايتخت غذايي ايران ناميده‌اند.

در ميان ويژگي‌هاي شهرهاي مختلف به نوع غذا اهميت ويژه‌اي داده مي‌شود. تهران همان ايران كوچك است كه همه الگوهاي اين‌سو و آن‌سوي كشور را در خود گرد آورده است.

وجه ديگر غذاي ايران، الگوبرداري از غذاهاي ساير ملل بوده است. مثل گوجه‌فرنگي كه از نام آن شناسنامه‌اش پيداست. آنچنان با غذاي ايراني درهم‌آميخته كه انگار بخشي از فرهنگ غذايي كهن ما بوده است. هرچند زنده‌ياد نجف دريابندري نويسنده، مترجم، فيلسوف و غذاشناس درباره آن مي‌گفت مزه غذا را به‌ كلي ويران مي‌كند.

اگر كسي سفري به ايتاليا داشته باشد حتما پيتزاي ايتاليايي را هم تجربه كرده است و به‌ خوبي مي‌فهمد پيتزاي ايراني با آن چندان فاصله دارد كه مي‌توان اين دو را تنها در لفظ مشترك خواند.

ايرانيان خارج، گاهي در همان كشورهاي مقيم اين تجربه را به معرض ذائقه ديگران مي‌گذارند، مثل پيتزاي قورمه‌سبزي در همان ايتاليا كه خواهان بسياري دارد.

ورود پيتزا به ايران و جا افتادن آن از جمله هنرهاي زنده‌ياد «داوود فرجي‌پور» در كوچه لولاگر همان كوچه بناهاي قرينه‌هاي تهران است كه غذاي فرنگي را با ذائقه ايراني عرضه كرد. او غذايي فرنگي را كه مشتريان ويژه داشت به ميان مردم در كوچه و خيابان برد.

كساني كه گذرشان به كوچه محل مغازه او افتاده، شاهد بوده‌اند كه گاهي تا نيمه كوچه پر از مشترياني است كه روي صندلي‌ها و ميزهاي سيار پيرامون مغازه نشسته و در حال خوردن پيتزا يا كالباس ويژه او هستند. اين پيتزاي خوش‌طعم و ارزان‌قيمت، با تعارف مخصوص و شيرين او همراه بود؛ «سير شدي بابا».

پيتزا غذايي است كه در فر آماده مي‌شود هرچند كه عمو داوود در نخستين تجربه خود پيتزا را روي چراغ خوراك‌پزي پخت و آن را چنان به عمل آورد كه موجب شگفتي همسايه و هم باشگاهي ارمني‌اش شد كه داوود از او اين كار را فرا گرفته بود.

از آن‌ پس تاكنون بيش از نيم ‌قرن است كه تنور آجري، محل پخت پيتزاي اوست. رفتار، اخلاق و حتي آرايه‌ها و نوشته‌هاي مغازه كوچك و پرنشاط عمو داوود يادآور سبك و سياق لوطي‌هاي قديم تهران است. او به كساني كه در صف دريافت غذا بودند، كالباس مارتادلاي معروفش را بي‌دريافت وجهي مي‌بخشيد.

تهراني‌هاي قديم به خاطر دارند كه مرشد چلويي به دهان كساني كه براي گرفتن غذا در صف ايستاده بودند لقمه كباب مي‌گذاشت و گاهي هم پول غذا را از برخي مشتريانش نمي‌گرفت.

اما آنچه او را باز هم متفاوت مي‌كرد، رفتار پدرانه‌اش با مشتريانش بود يعني حتي بعد از مرگ هم آنها را از ياد نمي‌برد و هر روز به نيت آنها شكلات و آبنبات در دهان اين‌وآن مي‌گذاشت تا با شيريني به اينان، روح آنان را شاد كند.

خاطره تهرانگردي با او كه ما را نه‌تنها به مغازه خود كه به همه خانه‌هاي تاريخي آماده و در دست مرمت و گالري‌هاي پيرامون برد و با چه صفا و صميميتي از شراكت خود با حضرت عباس و نذري‌هايش مي‌گفت، فراموش‌مان نمي‌شود.

به ‌هر حال «عمو داوود» هم بخشي از قصه‌هاي نگفته تهران و ميراث معنوي پايتخت است. خاطره او، با ما خواهد ماند. كجاست شهرزاد قصه‌گو كه قصه‌هاي تهران را به گوش‌ها برساند... روحش شاد.

ارسال به دوستان