کیفیت پایین:
کیفیت خوب:
عصر ایران؛ حسن ظهوری، سمیه جاهدعطائیان - نزدیک 70 سال قبل بود که میرزا جبار عسگرزاده تصمیم گرفت مدرسه ناشنوایان را دایر کند. پیش از او همه این دانشآموزانی که حالا در عکس، با افتخار کنارش حضور دارند، خانه نشین بودند. میرزا جبار که بعدها ناماش جبار باغچهبان شد، همه آنها را از پستوهای خانهشان بیرون کشید تا تحصیل کنند.
آخرین نفسهایش را همینجا کشید. روی این تخت. اما پیش از آنکه چشمهایش را ببندد، آینده بزرگی را دیده بود. آنقدر تلاش کرد که همه آنچه خلق کرده بود در این اتاق جای نمیگیرد. آنچه میبینید گوشهای از تلاشهای جبار باغچهبان است. از این کتابهای مخصوص ناشنوایان که خودش طراحی کرده تا این گوشی استخوانی که تلاشهایش برای ارتباط تلفنی ناشنوایان با دیگران است.
باغچهبان برای آنکه مدرسهاش تعطیل نشود، فکر همه چیز را کرده بود. حتی اتاق پزشک. ولی کرونا حالا مدرسهاش را به تعطیلی کشاندهاست. اگر دانشآموزی به مدرسهاش میآمد، آیندهاش تضمین میشد. از تحصیل گرفته تا یک حساب بانکی ساده. هرچند تلاشهای او پس از انقلاب به طور کامل کنار گذاشته شد.
مدرسه باغچهبان در سالهای پس از انقلاب نه تنها گسترش چشم گیری نیافت بلکه بخش شمالی آن هم که به مدرسه شبانه روزی دانش آموزان ناشنوا اختصاص داشت، به مرکزی برای کودکان اتیستیک تبدیل شد. سالن غذاخوری و اتاق جراحیهای سرپاییِ هم تغییر کاربری داد و معلوم نیست در سالهای بعد تا چه اندازه ی دیگر کوچکتر میشود. اگر همان روند رو به رشد مدرسه ادامه پیدا میکرد، شاید امروز پاندمی کرونا هم نمیتوانست آن را به تعطیلی بکشاند؛ و یا حتی امروز تعداد ازدواجها در جامعه ناشنوایان بیشتر هم میشد.