«دادخواهی» را تظلمخواهی، شکایتبردن نزد دیگری و فریادخواهی معنا کردهاند؛ اما این روزها این کلیدواژه معنایی بیش از آنچه را در لغتنامه آمده است، شامل میشود.
کم نیستند خانوادههایی که حالا برای بیان آنچه بر خود و فرزندان و عزیزانشان گذشت، از این کلیدواژه استفاده میکنند.
خانواده جانباختگان هواپیمای اوکراینی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. ۷۳۲ روز پیش، چند دقیقه پس از پرواز هواپیمای بینالمللی اوکراین، TOR-M1 فعال شد و با دو شلیک، پرواز 1+176 نفر را برای همیشه ناتمام گذاشت.
به گزارش شرق؛ از آن زمان به بعد «دادخواهی» شد تنها مطالبه این خانوادهها. جمشید رحمانیفر، پدر نسیم است.
نسیم وقتی در هواپیما نشست، فقط 25 سال داشت؛ اما حالا از او تنها خاطراتش برای پدر و مادرش مانده و ابزار و وسایلی که بهطور کامل به خانواده تحویل داده نشدند. پدر نسیم هم حالا در زمره دادخواهان قرار دارد.
میگوید تنها مطالبهاش کشف حقیقت است و اجرای عدالت. او جزء اولین نفراتی بود که خود را به دادسرای قضائی نیروهای مسلح رساند به امید دادخواهی؛ اما حالا و پس از دو سال پیگیری، میگوید با یک ترس بزرگ همچنان در نقطه صفر ایستاده است.
ترسش را ذبح عدالت به پای مصلحت عنوان میکند. در طول مصاحبه بارها تأکید میکند که این روزها به واسطه هزارویک دلیل پیدا و پنهان از کمترین حقوق شهروندیاش بهعنوان یکی از بازماندگان پرواز ۷۵۲ محروم شده، با این حال میگوید تا آخرین روز به پیگیری ادامه خواهد داد؛ تأکیدی که همان روز نخست به بازپرس دادسرای قضائی نیروهای مسلح هم گوشزد کرده: «میدانم آنطور که باید رسیدگی نمیکنید، ولی بدانید من هم آنطور که شما تصور میکنید، پیگیری نمیکنم».
محمود علیزاده طباطبایی یکی از وکلای پرونده است. او در جریان گفتوگوی مشروح خود با «شبکه شرق»، به تشریح روند قضایی طی شده پرداخت. از اینکه عنوان اتهام برخلاف تصور و البته مطالبه خانوادهها، قتل غیرعمد شد.
او در بخشی از این گفتوگو، روند فعلی پرونده را دور از مر قانون میداند و تأکید میکند در صورت ادامه این روند، دادگاه بینالمللی کیفری به مرجعی برای دادخواهی خانوادهها تبدیل خواهد شد.
آقای رحمانیفر! حدود دو سال از روز انهدام هواپیمای اوکراینی گذشته است. برگردیم به لحظهای که خبر سقوط هواپیما را به شما دادند. شما آن روز خودتان به محل انهدام مراجعه کردید؟ مشاهداتتان چه بود؟ برخوردهای خاصی را دیدید؟
من خودم نرفتم چون حالم خوش نبود، ولی دوستانم، برادرم و باجناقم رفتند و آمدند. آنها گفتند که محیط را کاملا محاصره کردهاند و امکان ورود در آن لحظه نبود. ظهر به بعد راحت میشد رفت بعد از اینکه صحنه جمع شد. تعدادی بلافاصله خودشان را رسانده بودند. خیلی سریع رسانده بودند که تا جمعشان کنند و بیرونشان کنند، عکس و فیلم و اینها گرفته بودند ولی بعدش کاملا محیط را در اختیار گرفته بودند.
درباره وسایل جانباختگان هم مباحث بسیاری مطرح شده است. شما بگویید بهعنوان یکی از خانوادهها، برخوردها با شما چگونه بوده است؟
یکی از چیزهایی که من در لایحه شکایتم هم مطرح کردم، این است که ما دو تا چمدان نسیم را تحویل دادیم، ولی یک چمدان را به ما تحویل دادند و گفتند این یکی را بار نزدهاند. گفتند آن یکی در هواپیما نابود شده است. گفتیم ما با هم تحویل داده بودیم. چطور یکی را بار زدید و یکی را بار نزدید؟ لپتاپش را به ما ندادند.
گوشیاش را ندادند. هاردش را به ما ندادند. میگفتند در سوختههاست. یکسری لپتاپ و گوشی شکسته بود ولی وسایل نسیم در میان آنها نبود. گفتم که در اینها نیست.
گفتند پس دادیم به پلیس فتا تا ببیند متعلق به کیست. من گفتم که مطمئن هستم که بچهام باید وسایلش سالم باشد آن هم به این دلیل که صندلی نسیم عقب هواپیما بود. او جزء اولین نفرهایی بود که پزشکي قانونی شناساییاش کردند و به ما تحویلش دادند. کیف پاسپورتش را به ما دادند. کیف پاسپورت چرمی بود که خود نسیم درست کرده بود. حتی یک خش روی کیف پاسپورتش نبود؛ نه سوختگی، نه ساییدگی و نه پارگی. باز کردیم، پاسپورتش سالم بود. کارتهای credit سالم بود. کارتهای شناساییاش سالم بود. اما چند تکه طلا و دلارهایش نبود...
پیگیری هم کردم، نه از لپتاپ و نه از گوشی و نه از وسایل دیگر نسیم خبری نشد. حتی گفتم فقط شب آخر چهار، پنج هزار عکس و فیلم داخل آنها ریخته بود. من خاطراتش را میخواهم و دیگر پولش برایم مهم نیست ولی بازهم خبری نشد.
یکی از انتقادهای خانوادهها نوع مواجهه مسئولان با موضوع انهدام هواپیما بوده است. چه چیزی شما را بهعنوان خانواده جانباختگان آزار داد؟
من به یکی از آقایان هم گفتم که کاش حرف نزنید، چون هر وقت حرف میزنید، درد ما را بیشتر میکنید. به شعور ما اهانت میکنید. اگر بلد نیستید حرف بزنید، لااقل حرف نزنید.
یک نماینده مجلس مثل آقای نوروزی میآید آنطوری اظهارنظر میکند و هرچه دلش میخواهد میگوید. یکی هم مثل پسر آقاي نادر طالبزاده که بعد از اینکه اعلام کردند موشک زدیم، بیاید در تلویزیون مصاحبه کند و بگوید که اگر ۱۰ هواپیما هم به این سرنوشت دچار شود، در مقابل کاری که ما انجام دادیم، هیچی نیست.
اصلا قابلباور نیست که خودمان در کشور خودمان بزنیم و بعد به جای اینکه بیاییم جمعش کنیم و همدردی کنیم، اینطور زخم بزنیم.
گفتید که حاضر به گفتوگو با صداوسیما نشدهاید. دلیلش چیست؟ گلایههایتان از صداوسیما چیست؟
یکی از گلهها و اعتراضات و شکایتهای ما این است که اگر صداوسیمای ما صداوسیمای ملی است، پس من بهعنوان اولیای دم و پدر یک جانباخته باید آنقدر حق داشته باشم که صحبتهایم شنیده شود.
همه کسانی که در این کشور، در این سانحه دست داشتند، هر وقت اراده کردند، آمدند جلوی دوربین صداوسیما و صحبت کردند ولی ما این حق را نداشتیم که پنج دقیقه سرراست حرفمان را بزنیم.
در صداوسیما نگفتند که مثلا آقای حاجیزاده و آقای سلامی و آقای فلانی و دادستان، بیایید بنشینید کنار چهار تا از خانوادههای این جانباختهها و حرفشان را بشنوید و به سؤالهایشان جواب بدهید. ما در این قضیه هیچ حقی نداریم؟ خب طبیعی است که در چنین شرایطی من هم بگویم به صداوسیما اعتماد ندارم.
برویم سراغ دادگاه. شما چه زمانی طرح شکایت کردید؟
من اولین نفر یا جزء دو، سه نفر اولی بودم که رفتم برای شکایت. از پزشکی قانونی مستقیم به دادسرای نظامی رفتم. همان موقع شکایت اولیه را ثبت کردم.
کار که آغاز شد، گفتند شعبه 5 بازپرسی مسئول رسیدگی است. بازپرس آقای عربزاده بود. هم آن روز و هم روزهای بعد به او گفتم که مطمئن هستم که شما آنطوری که باید رسیدگی نمیکنید ولی مطمئن باشید که من هم آنطور که شما فکر میکنید، پیگیری نمیکنم.
اما واقعیت آن است که هرچه بیشتر پیگیری کردیم، کمتر نتیجه گرفتیم. پارسال قبل از سالگرد، ما با بازپرس جلسه داشتیم. بازپرس گفت که کار کارشناسی تقریبا تمام شده و ما در حال جمعبندی هستیم. گفتند قبل از سالگرد شما را صدا میکنیم تا به اینجا بیایید و نتیجه کارشناسی را برایتان نمایش میدهیم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد!
من بهعنوان یک شهروند عادی (اصلا کاری به پیشینه ندارم) از ابتداییترین حقوق شهروندی باید برخوردار باشم یا نه؟ من هیچی نمیخواهم جز کشف حقیقت و اجرای عدالت.
بارها هم گفتهام که ما مملکتی با پیشینه چند هزار ساله داریم. ملت با آبرویی هستیم. تو را به خدا و به آن مقدسات قسمتان میدهم که آبروی یک ملت و مملکت را فدای آبروی دو سه نفر نکنید.
سؤالات ما خیلی ابتدایی است. واقعیت را بگویید که چرا آن شب آسمان clear نشد؟ اینکه جزء ابتداییترین پروتکلهای هوانوردی در جهان است. وقتی شرایط بحرانی است، باید آسمان بسته بشود. پروازهای مسافری باید بسته شود. چرا این اتفاق رخ نداد؟
چرا من نباید بدانم آن لحظه چه اتفاقی برای بچه من افتاده است؟ به من میگویند که بعضی چیزها سرّی است. سرّی چیست؟ سرّیتر از بچه من که وجود ندارد. سرّی این بود که دیگر مشخص شد که هواپیما را خودتان زدید. دیگر از این به بعدش که سرّی نیست. چرا سه روز پنهانکاری کردید؟
در تمام دنیا پخش کردند که این هواپیما نقص فنی داشته است. تمام اینها فرافکنی بود و نشر اکاذیب. وقتی هم که موضوع روشن شد، مردمی را که اعتراض کرده بودند، بازداشت و محاکمه کردند ولی یکی از مسئولان را نخواستند! نپرسیدند چرا دروغ گفتید؟ چرا یک نفر نباید محاکمه شود و جوابگو باشد؟
چرا یک نفر به این مسئولان نگفت که شما جو کشور را به هم ریختید؟ آنها تافته جدابافته هستند؟ من باید بپذیرم که همه در برابر قانون یکسان هستند اما فقط روی کاغذ ولی در برابر قاضی اوضاع فرق میکند؟
به این ترتیب میتوان گفت که بعد از دو سال پیگیری، پرونده این سانحه همچنان روی نقطه صفر است؟
نقطه صفر هستیم چه بسا با یک نگرانی مضاعف! آن هم اینکه نکند از بعضی جهات این اصرار وجود دارد که حقیقت آنطوری که باید مشخص نشود... .
من با دل سوخته و بغض در گلو میگویم که فقط بهدنبال دادخواهی هستم اما بعد از دو سال هنوز روزنه امیدی نمیبینم. فقط یک کلام؛ ما کشف حقیقت و اجرای عدالت را میخواهیم.
میخواهیم که حقیقت قربانی مصلحت نشود. این خواسته ماست. اگر خواسته زیادی است، با من هر برخوردی که لازم است، صورت بگیرد.
این روزها مباحث بسیاری درباره مسئله غرامت مطرح میشود. رئیس دولت سیزدهم هم دستوری برای تسریع در پرداخت غرامتها صادر کرد. سؤال من آن است که مگر خانوادهها به دنبال غرامت بودند که عمده اظهارات مسئولان به این موضوع گره خورده است؟
مسئله غرامت را در زمان دولت قبلی تصویب کردند. بازپرس یک بار با من و دیگر خانوادهها صحبت کرد.
گفتیم مگر ما صحبت از غرامت کردیم؟ کجای این تجمعات، کجای صحبتهای ما، کجای دادخواستهایمان اسمی از غرامت برده شده است؟ حتی اموال بچههایمان را هم مطالبه نکردیم. شکایت کردیم که چرا به جسم و پیکر تکهپاره آنها بیحرمتی شده است. چه کسی غرامت خواسته که میگویید غرامت؟ من اینطور تربیت نشدم که روی خون بچهام ارزشگذاری کنم و صلحنامهای امضا کنم و غرامت بگیرم.
پول چه چیزی را بگیرم؟ من خواستار دادخواهیام. من کشف حقیقت را میخواهم. من محاکمه آمر و عامل اصلی را میخواهم. ما سالهای سال (هشت سال جنگ) کشته شدیم و درگیر شدیم برای اینکه امنیت بچههای این مملکت (نسل بعدی ما) تأمین شود نه اینکه بچه خودمان در آسمان خودمان تکهپاره شود.
وقتی صحبت از غرامت میشود، مثل خنجری در قلب ما فرومیرود. این اهانت به ماست. من خواستهام دادخواهی و محاکمه عوامل اصلی است. این دنیا زورم نرسد، آن دنیا کارها خواهم کرد، هرچند در این دنیا هم تا جایی که میتوانم پیش میروم و پا پس نمیکشم.
به عنوان سؤال آخر، گفتید که خواستار دادخواهی هستید. یکی از نشانههای دادخواهی، ساخت بنای یادبود است. چرا بعد از دو سال این اتفاق رخ نداد؟
ما ساخت بنای یادبود را پیگیری کردیم. من و چند نفر از خانوادهها با فرماندار شهریار صحبت کردیم که آقا! آنجا! آن پارک برای ما دارای یک حرمت خاصی است. خون بچههایمان آنجا به زمین ریخته است. فکر میکنم ما این حق را داشته باشیم که آنجا یک قسمتی را، مثلا یک دیوارش را به عنوان بنای یادبود در اختیار بگیریم و روی آن نوشتهای باشد و لالهای بکاریم و تصویر هواپیمایی نقش ببندد و از این دست مسائل.
فرماندار بهعنوان نفر اول سیاسی و اجرائی شهرستان گفت که از دست من کاری ساخته نیست. گفت این مسئله مربوط به شورای عالی امنیت ملی میشود و تصمیم آنهاست. به ما گفتند شما با معاون امنیتی استاندار صحبت کنید. به دفعات من زنگ زدم که از معاون سیاسی استاندار وقت بگیریم که موفق نشدیم.
معاون امنیتی استاندار تهران با ساخت بنای یادبود مخالفت کرد؟
اصلا نتوانستیم او را ببینیم. اول گفتند که تغییر دولت است. بعد گفتند تغییر استاندار است. بعد گفتند درگیر برگزاری راهپیمایی اربعین است. چطوری بگویم! من ۵۹، ۶۰ سال دارم و دیگر بچه نیستم. میفهمم معنای این برخوردها چیست. حرفی هم نیست. بنای یادبود ساخته نشود مهم آن است که خانوادهها علاقه خاصی به آن محل دارند. میروند و میآیند.
حرف من آن است که ما از کوچکترین حق شهروندی هم محروم بودیم؛ مثلا روز دادگاه خانوادهها جمع شدند که با برگزاری یک راهپیمایی به محل برگزاری دادگاه بروند. ۵۰ متر پایینتر از دادسرا. آنقدر مأمور اطراف خانوادهها را گرفت که قابل باور نبود.
من به آنها گفتم آقا! این خانوادهها، نه جنایتکارند، نه قاتلاند، نه سارق مسلحاند، نه براندازند و نه سیاسی. این همه نیرو برای چیست؟ چرا این کار را میکنید؟ با این کار حساسیت ایجاد میکنید و باعث تحریک خانوادهها میشوید. عکس بچهاش را گرفته و میخواهد ۵۰ متر به سمت دادگاه حرکت کند، کجای این کار ایراد دارد که اینچنین رفتار میکنید؟
وکیل پرونده: اجازه خواندن پرونده را به ما نميدادند
آقای علیزادهطباطبایی، شما دو سالی هست که وکالت برخی از خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی را بر عهده دارید. به گفته مسئولان، تقریبا پس از اعتراف به انهدام هواپیما، پرونده قضائی تشکیل شده است. وضعیت این پرونده چیست؟
زمانی که این اتفاق افتاد، حدود ۱۰، ۱۲ نفر از خانوادهها سراغ من آمدند. ما رفتیم در بازپرسی سازمان قضائی و همان روز اول من به بازپرس گفتم که ببینید از نظر حقوقی، صالحترین مرجع برای رسیدگی به این پرونده، دادگاههای ایران است؛ ولی اگر شما منصفانه رسیدگی نکنید، هم دادگاههای اوکراین، هم دادگاههای کانادا و هم دادگاههای سایر کشورهایی که اتباعشان در هواپیما بودند، صالح به رسیدگی میشوند و این برای ایران خوب نیست.
حتی گفتم اگر ابهامات زیاد باشد، پرونده میتواند به دادگاه بینالمللی کیفری برود. گفتند که نه، ما منصفانه رسیدگی میکنیم.
من به بازپرس تأکید کردم و گفتم ببینید شما اجازه دهید وکلا از لحظه اول حضور داشته باشند و ببینند روند تحقیقات شما چیست. گفتند نه. در نهایت او قرار عدم دسترسی صادر کرد.
روند کارشناسی طیشده در پرونده را چطور ارزیابی میکنید؟
ما از همان روزهای اول مرتب به دادسرا مراجعه میکردیم؛ ولی بازپرس میگفت که ما داریم کارمان را انجام میدهیم.
ما چندین گروه کارشناسی گرفتیم و دارند تحقیقات انجام میدهند. ما هم آن زمان به بازپرس گفتیم که آقای بازپرس وقتی کارشناس میخواهد موضوعی را بررسی کند، باید بیطرف باشد. شما نمیتوانید مأموران نیروهای مسلح را بهعنوان کارشناس بیاورید.
گفتند کارشناسیمان انجام شد، به شما اطلاع میدهیم. در هر صورت حرفهای ما را نپذیرفتند و تغییر در روند ایجاد نکردند.
بار دیگر که مراجعه کرده بودم، به بازپرس گفتیم در آخرین جلسه قبل از صدور کیفرخواست، این حق قانونی وکیل است که در جلسه آخرین دفاع متهمان حضور داشته باشد و اگر سؤالی دارد از آنان بپرسد، اگر ایرادی به رسیدگی دارد اعلام کند و نظرش را بدهد. دخالت که نمیتواند بکند.
بازپرس نپذیرفت و پرونده را به دادگاه فرستاد. ما ماهها به دادگاه مراجعه میکردیم؛ ولی اجازه خواندن پرونده را نمیدادند. اول که گفتند باید صلاحیت وکلا بررسی شود.
چه صلاحیتی؟
قانون نیروهای مسلح میگوید وکلایی میتوانند در دادگاههای نظامی وکالت کنند که مورد تأیید رئیس سازمان قضائی باشند. مدتی طول کشید تا استعلامها از وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات ارتش و سایر دستگاههای امنیتی دیگر آمد.
وکیلی بود که ردصلاحیت شود؟
خیر، از همه ناصالحتر من بودم که با کمال تعجب تأییدم کردند. البته با اصرار خانوادهها. یعنی خانوادهها با رئیس سازمان قضائی و با دادستان جلسه داشتند و گفتند اگر صلاحیت وکلای ما را رد کنید، ما دیگر وکیل نمیگیریم. به هر جهت دو، سه ماه طول کشید تا صلاحیتها بررسی شد.
بعد از تأیید صلاحیتها و پیش از برگزاری جلسه اول دادگاه، شما پرونده را دیده بودید؟
نه، فقط کیفرخواست را به ما دادند و گفتند بخوانید. ۲۰۰ صفحه کیفرخواست بود و جای مناسبی هم برای خواندن نبود. دو نفر بیشتر آنجا نمیتوانستند بنشینند و کیفرخواست را بخوانند. به هر جهت ما این ۲۰۰ صفحه کیفرخواست را خواندیم و طبق ماده ۳۸۸ آیین دادرسی کیفری، ایرادهایمان را اعلام کردیم.
ایرادها چه بود؟
اولا اینکه گزارش کارشناس باید به وکیل ابلاغ شود تا اگر اعتراضی دارد، اعتراض کند و گزارش به هیئت کارشناسان برود. گزارشی به ما ابلاغ نشد.
در ثانی گفتم شما در کیفرخواست گفتید قتل غیرعمد. این قتل، غیرعمد است؟ چطور این سامانهای که اجازه شلیک نداشته و صراحتا باید اجازه میگرفته و شلیک میکرده، اما بدون طیکردن روند شلیک کرده، غیرعمد اعلام شده است؟
وقتی غیرعمد بگیرند، چهار نفر متهم اصلی میشوند متهم قتل غیرعمد و بقیه میشوند مسامحه در انجام وظیفه. اما اگر قتل عمد باشد، یک عده مباشر قتل عمد هستند و بقیه معاون قتل عمد.
ابهام دیگر درباره متهمان بود. طبق مقررات بینالمللی پذیرفتهشده در جمهوری اسلامی، هر عملی که مأمور انجام دهد، فرماندهش مسئول است. گفتیم ما در اینجا فرماندهان را نمیبینیم. اما هیچکدام را نپذیرفتند.
یعنی با همه این ایرادات جلسه اول دادگاه را تشکیل دادند؟
بله، در جلسه اول فکر میکنم از ۱۱۳، ۱۱۴ نفر از خانوادهها دعوت کرده بودند. اینها در جلسه حضور داشتند و حسابی اعتراض میکردند. قاضی به وکلا گفت شما موکلانتان را ساکت کنید.
من خودم آنجا مطرح کردم و گفتم آقای رئیس دادگاه، شما نمیتوانید وارد رسیدگی شوید. هنوز به ایرادهای ما رسیدگی نشده است. باید اول به ایرادها رسیدگی کنید و نفیا یا اثباتا نظرتان را بدهید. گفتم باید گزارش کارشناس به ما ابلاغ میشد یا نمیشد؟ باید پرونده در اختیار ما قرار میگرفت یا نمیگرفت؟ وقتی این اتفاقات نیفتاده، کیفرخواست بر مبنای گزارشی که ما ندیدیم، تنظیم شده، شما نباید آن را بخوانید.
گفتند نه. ما کیفرخواست را میخوانیم؛ ولی نقصهایی هم که شما میگویید، قبول میکنیم و برای بازپرسی میفرستیم که تکمیل کند.
چطوری میخواستد بهطور موازی هر دو کار را با هم انجام دهند؟
نمیدانم. اصلا امکانپذیر نیست. شاید یک یا دو صفحه از کیفرخواست را در همان جلسه اول خواندند؛ ولی اعتراضها بالا گرفت و نتوانستند جلسه را ادامه دهند.
از وکلا خواستند که با رئیس دادگاه و قضات دادگاه جلسه داشته باشیم. تقریبا یک ساعت جلسه خصوصی داشتیم. آنجا هم رئیس دادگاه گفت که اجازه بدهید کیفرخواست خوانده شود، بعد به ایرادات شما رسیدگی میکنیم.
گفتید اعتراض خانوادهها اجازه قرائت کیفرخواست را نداد. اعتراضشان فقط ناظر بر ایرادات بود یا مسئله دیگری هم وجود داشت؟
بخشی از اعتراضشان به نماینده دادستان بود. نماینده دادستان که آمد کیفرخواست را بخواند، خانوادهها اعتراض کردند و گفتند این آدم کسی است که وقتی ما به بازپرسی مراجعه و اعتراض کردیم، صراحتا گفته که «زدیم، کار خوبی هم کردیم زدیم».
گفتند این فرد حق ندارد کیفرخواست را بخواند. دادگاه پذیرفت و به ایشان گفت که شما تشریف ببرید و یک نماینده دیگر بیاید.
ایشان رفت و نماینده دیگر دادستان آمد. آنجا خانوادهها بار دیگر اعتراض کردند و گفتند باید به ایرادات رسیدگی شود. جلسه دوم دادگاه هم با اعتراضات خانوادهها همراه شد و در نهایت قاضی پذیرفت تا پرونده را برای رفع ایراد به بازپرسی برگرداند.
متهمان پرونده همان ۱۰ نفر است که اعلام شد؟
بله، ۱۰ متهم در دادگاه حضور داشتند که خب اسامیشان را نمیتوانیم اعلام کنیم.
از آن کسی که شلیک کرده سؤال شد که آقا موشک کروز به صورت افقی میآید، این هواپیما به صورت عمودی حرکت میکرده، چطور شما فرق افقی با عمودی را تشخیص ندادید؟
هواپیما روی بالش چراغ دارد و چشمک میزند، اگر نگاهت را از سامانه بیرون میکردی، میدیدی که هواپیما در ۱۴، ۱۵ کیلومتری سامانه بوده؛ اما هیچ جوابی نداشتند.
الان ۱۰ نفر متهم این پرونده هستند که از مسئول سامانه تا مسئول پدافند آن منطقه تا مسئول پدافند کل تهران را شامل میشوند.
بالاترین رده نظامی متهم در پرونده، مسئول پدافند کل تهران است؟
بله که درجه سرتیپی دارد؛ ولی خب شکات میگفتند همه آنهایی که از روز اول در جریان بودند و پنهان کردند و تصمیم آنها بوده که این اتفاق افتاده، کسانی که بدون هماهنگی پدافند یکپارچه، این سامانه را ساعت ۱۱ شب به این محل منتقل کردند و به اینها اطلاع ندادند که شما بین دو تا فرودگاه هستید و خیلی از مسئولان بالاتر را هم باید بازجویی میکردید.
دادگاه در آخرین مرحله گفتند که بله، یکی از مسئولان عالیرتبه سپاه هم بازجویی شده و منع تعقیب برایش صادر شده است که به آن اعتراض کردیم.
اعتراض این بود که اگر بازجویی شده و تفهیم اتهام شده و منع تعقیب خورده، باید به ما ابلاغ میشد. شاید اعتراض داشتیم که این کار را هم انجام ندادند.
آن ۱۰ نفری که گفتید متهم بودند، در این مدت بازداشت شدند؟
نه، ظاهرا چهار نفرشان بازداشت شدند؛ ولی خیلی هم در بازداشت نماندند. الان همهشان آزاد هستند.
برای شش نفر دیگر حتی قرار بازداشت هم صادر نشده است؟
ما خبر نداریم. پرونده را ندیدهایم؛ اما میدانم که برای آن شش نفر اصلا قراری صادر نشد. ظاهرا همه آزاد هستند؛ اما نمیدانیم که آنها سر کار میروند یا نمیروند.
آن مسئول عالیرتبه سپاه را هم که قرار منع تعقیب برایش صادر کردند، نامش در پرونده ذکر شده است؟
نمیدانیم.
از فرمانده هوافضای سپاه بازجویی شده است؟
گفتند که از امیرعلی حاجیزاده هم بازجویی شده است. همچنین گفتند که از فرمانده کل سپاه. از فرمانده کل ارتش هم سؤالاتی شده است، ولی بازجویی نه؛ اما گفتند از حاجیزاده بازجویی شده و قرار منع تعقیب برایش صادر شده است.
باید اول قرار را ببینیم، اگر قرار مستدل نبود، به آن اعتراض میکنیم که به دادگاه برود. دادگاه ممکن است جلب به دادرسی بدهد و ممکن است منع تعقیب را تأیید کند. اگر جلب به دادرسی بدهد، متهم به دادگاه میآید.
مسئول پدافندی که بهعنوان متهم ردیف اول معرفی شده، چندساله است؟ فرد باتجربهای محسوب میشود یا خیر؟
فکر میکنم حدود ۳۷، ۳۸ سالش است. سروان است. ۱۰، ۱۵ سال سابقه کار دارد. کسی نیست که ناآشنا با این سیستم باشد.
بهاینترتیب و با همه این موارد، روند رسیدگی را چطور ارزیابی میکنید؟
روند رسیدگی، روند مثبتی نیست. من تأکید کردم و به رئیس دادگاه و به مقامات بالاتر قضائی کشور هم که با آنها ملاقات کردم، گفتم ببینید اینجا آبرو و حیثیت نظام و دادگاه مطرح است. اگر شما به خاطر حفظ حیثیت چند نفر بخواهید روند رسیدگی را به همین شکل ادامه دهید، این خطر وجود دارد که بهعنوان یک مسئله بینالمللی پرونده را به دادگاه کیفری بینالمللی ببرند و این برای شما بسیار خطرناک است.
در این میان برخی خانوادهها دادگاههای برگزارشده را نمایشی میدانند، شما چقدر با آنها موافق هستید؟
نمیدانم. به هر جهت کیفرخواست صادر شده و رئیس دادگاه هم میخواست کیفرخواست را بخواند؛ ولی ایراداتی داشت که خانوادهها به همین جهت اجازه این کار را ندادند.
من آنجا به رئیس دادگاه گفتم که سازمان قضائی نیروهای مسلح سابقه خوبی دارد، مقامات خیلی بالاتر نظامی را محاکمه کرده و به آنها حکم حبس داده است. کسانی که خیلی خیلی جایگاهشان از حاجیزاده بالاتر بود. درست نیست که سازمان قضائی حیثیتش را به خاطر افراد مخدوش کند.
پرسش آخر اینکه در چه شرایطی این پرونده به دادگاه بینالمللی کیفری میرود؟
اگر رسیدگیای که انجام میشود بر اساس موازین بینالمللی منصفانه نباشد. گزارش کارشناس بیاید و ما اعتراض کنیم و به هیئت کارشناسی ارجاع نشود. اجازه دسترسی به وکلا ندهند. رأی مستدل و منطبق با محتوای پرونده نباشد. در این صورت ممکن است آن را بهعنوان یک مسئله بینالمللی به دادگاه بینالمللی کیفری ببرند.
گفتگو از ثمر فاطمی، میلاد علوی