عصر ایران؛ امید جهانشاهی- موج واکنشهای مردمی از آغاز جنگ اوکراین تا امروز که آن شور فروخفته است، مباحثی را در گفتوگوهای سیاسی در رسانههای اجتماعی دامن زد که پای آن به رسانههای رسمی هم کشید، از جمله تقسیم جامعه به غربگرایان و شرقگرایان.
مرور گفت وگوی سیاسی در رسانههای اجتماعی نشان میدهد هر کدام برای مشروعیت خود استدلالاتی هم دارند.
گروهی، سرزنش و متجاوز خواندن روسیه را بزرگ نمایی میدانند و مدام جنایتهای آمریکا در جهان را آدرس میدهند و قدرت حال و آینده چین را برجسته میکنند و از سوی دیگر گروهی که غربگرا خوانده می شوند، طرف مقابل را به دفاع از مستعمره شدن ایران، اتکا به شرق و شرقگرایی یا روسگرایی متهم مینند و غرب را مدافع دموکراسی میدانند و گرایش به آن را ضامن حقوق بشر و همه چیزهای خوب میخوانند.
در این دوران کوتاه که جولان غربگرایی و شرقگرایی بود اما ایرانگرایی کم فروغ بوده است. چه، گوهری به نام «ایران» همیشه مظلوم و در حاشیه بوده است.
معمولاً در رسانههای رسمی بسیار در مورد جنایتهای آمریکا سخن گفته میشود و دوستی و همدستی با دیکتاتورها را ریشه آمریکاستیزی معرفی میکنند، گرچه ریشه را باید در اموری پایهایتر و ریشهایتر جست، همچون گفتمان چپ که میزان غلبهاش بر فضای آن سالها را در سایهای که بر شعر و شعارها انداخته بود کاملاً میتوان درک کرد. اما بههرروی، کمتر در مورد جنایتهای روسیه در ایران سخن گفته شده است که این هم خود دلیل دیگری بر قدرت گفتمان چپ در دهههای گذشته دارد (هر چند گاه یادآور می شوند روسیۀ تزای با اتحاد شوروی متفاوت است و هر دو با روسیۀ یلتسین و حالا روسیۀ پوتین.)
ملکالشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی توضیح میدهد در روزهای مشروطیت و بعد از فتح تهران که دو حزب اعتدالیون و انقلابیون ایجاد شد، چگونه روسیه ضد انقلابیون بود و مخالفان دیکتاتوری شاه و طرفداران حکومت قانون را سرکوب میکرد.
همچنین در همین کتاب توضیح میدهد چگونه روسیه در تجاوز به ایران تا همدان و کرمانشاه و حتی اصفهان هم پیش تاخته بود و به دریغ و افسوس میپرسد که راستی «از مقابله دلاورانه روستاییان اصفهان در برابر متجاوزین چقدر مطلب مانده است». (ص52)
پر واضح است مراد این نیست که نتیجه بگیریم روسیه بد است و آمریکا خوب است. واقعیت این است که رفتار آمریکا در مقابل عربستان، مصر مبارک و دهها نمونه دیگر گواه بیصداقتی او در دموکراسی خواهی است. هرچند با وجود تبلیغات پر رنگ ضد آمریکایی رسانههای رسمی و نهادهای فرهنگی به نظر می رسد متاسفانه در بین برخی از دانشجویان و طبقه متوسط نگاه خوشبینانه و مثبتی به آمریکا شکل گرفته است.
به گمانم به جای غربگرایی که به خطا آنرا مترادف دموکراسیخواهی جا میزنند و به جای شرقگرایی که از بی آبرویی کارنامه روس میتوان مثنوی سرود، باید که ایرانگرا باشیم.
در درازنای این تاریخ، فرازمندیها و انحطاطاتی میتوان سراغ گرفت اما آنچه ماند و هست، هستهای است از نظم، ادبیات و ساختارهای نهادینه شده فرهنگی که پدیدهای به نام ایران را شکل بخشیده است. بدون درک این پدیدار تاریخی، نمیتوان راهی به آبادی جُست و بدون عشق و ارادت به این سامان ماندگار، نمیتوان امید به گرهگشایی برد.
آزادی بازار و حاکمیت رقابت و تجارت آزاد که ایده مشروع روز است و مقبول جوامع پیشرو امروز، یک فرمول ریاضی ثابت جاری در جایجای غرب نیست. سرمایه سالاری آمریکا با آنچه در آلمان است و آنچه در انگلستان می گذرد و چیزی که در فرانسه حاکم است، همه رنگین کمانی از تنوعاند و تفاوت دارند.
آزادی و آبادی در ایران هم جز با درک پدیدار تاریخی به نام ایران و از طریق نسخه ایرانی توسعه ممکن نیست.
فارغ از همه اینها، همانطور که پیشتر هم نوشته بودم در جهان شبکهای امروز، غربگرا بودن به معنای دلدادگی به غرب و بیزاری از شرق و یا شرقگرا بودن به معنای اتکا به شرق و بی اعتنایی به غرب معنا ندارد. در منطق شبکهای جهان امروز همه چیز مثل زنجیر به هم گره خورده و در هم تنیده است.
دنیای دو بلوک مجزا مرده است. حالا چین و آلمان و آمریکا، همه و همه در زنجیرهای از روابط شبکهای در پیوندند. خارج از این روابط شبکهای، تجارتی ممکن نیست که تولیدی رونق گیرد. باید با ایرانمداری خود را در این شبکه روابط جهانی تعریف و تنظیم کنیم و به جای شرقگرایی و غربگرایی، ایرانگرا باشیم.
ایرانگرایی مستلزم درکی عمیق و جامع از همه ابعاد و تنوع ایران زمین است. برای مثال، باستان گرایی، ایرانگرایی نیست، توهم است یا توطئهای برای دینزدایی. در شگفتم از دوستانی که تصاویری از معماری مساجد بزرگ و جامع را برای نمایش دلربایی و شکوه معماری ایرانی بازنشر میدهند اما کلمهای از آیین و ارزشهای اسلامی سخن نمیگویند. واقعیت تاریخ هزار سالهای که خود را در قلههای ادبیات کلاسیک و معماری و ابنسیناها و فارابیها نشان داده است، حاکی از آن است که برخلاف آنچه سعی شده القا شود، کارنامه اسلام در ایران نقاط درخشان کم نداشته است.
یکتاپرستی و آیینهای دینی جزئی از فرهنگ ایرانیان بوده است؛ در کنار اجزای دیگر که همه با هم منشوری رنگارنگ از تنوع هستند. راز ماندگاری هم در همین تنوع است.
ایرانگرایی را ارج بنهیم و قدر بدانیم که بدون آن مسیر مبهم و هویت مشوش است.
*صفحه اوقات شرعی (کلیک کنید)