عصر ایران؛ هومان دوراندیش- پنجشنبۀ هفتۀ گذشته، حوالی ساعت 10 صبح، برنامهای با عنوان "تلختر از عسل" از رادیو نمایش پخش میشد که از اول تا آخرش اختصاص داشت به تمسخر پادشاهان ایران باستان.
زن و مردی که مجری برنامه بودند، شوخیهای "فرامنشوری" هم میکردند چونکه موضوع برنامهشان تعداد زنان پادشاهان ساسانی بود. هنگام نقد ساسانیان، به هر حال آزادی بیان هم بیشتر میشود!
لحن مجریان برنامه چنان بود که گویی پادشاهان هخامنشی و ساسانی، چیزی در کلاه شان نبوده و یکسره مشغول عیش و عشرت بوده اند. اگر چنین بوده، پس آن تمدنهای باشکوه چطور شکل گرفتند و قرنها هم دوام آوردند؟
بسط ید نویسنده در دروغ گویی و زبان دراز مجریان برنامه در تمسخر، وقتی آزاردهندهتر میشود که به یاد بیاوریم در کل شبکههای رادیو و تلویزیون، کسی جرات ندارد کوچکترین سخن محترمانهای مثلا دربارۀ برخی شخصیتهای مذهبی مرتبط با دربار صفوی بگوید.
تعدد زوجات چیزی نیست که مخصوص شاهان ساسانی بوده باشدو معلوم نیست صداوسیما با تمسخر تعدد زوجات در دورۀ ساسانیان، چه نتیجهای میخواهد بگیرد.
جالب اینکه مجری زن برنامه، ایدۀ تعدد زوجات را "خجالتآور" و مایۀ "ننگ" برشمرد و گفت: «من این واژۀ خجالتآور و ننگ را برای کسانی که یا دورههایی که این تفکر را دارند، هر جا و هر کی میخواد باشه، اعلام میکنم.» یا در جای دیگری گفت: «بمیرد الهی، هر کس که این تفکر را دارد. در هر دورهای که هست.»
و با خودش فکر نکرد که این حرفهایش توهین به بزرگان اسلام هم خواهد بود؟ از این مجری محترم باید پرسید که واقعا هر کسی هر جا قائل به تعدد زوجات بوده، تفکرش خجالتآور و مایۀ ننگ بوده و خودش هم شایستۀ مرگ؟
اگر قرار است بر مبنای عرف امروز جامعۀ ایران، از سبک زندگی زناشویی پادشاهان هخامنشی و ساسانی انتقاد شود، تمام این انتقادات شامل حال تمام شخصیتهای برجستۀ اسلامی-شیعی قرون آغازین تمدن اسلامی نیز میشود.
اما از پرداختن به چنین موضوعاتی قرار است چه نتیجهای حاصل شود؟ آیا این روش وقیح و مبتذل در نقد پادشاهان ایران باستان، مختص مستشرقین و ملحدینی نیست که با ذکر تعدد زوجات پیامبر اسلام در صدد ملکوک کردن شخصیت آن بزرگوار هستند؟
کسی که در مقام نقادی حرف درخوری ندارد، ناچار است به زندگی زناشویی این حاکم یا آن شخصیت ملی یا مذهبی بپردازد مگر از این رهگذر او را نزد چهار نفر بیاعتبار کند.
زندگی زناشویی افراد اگر در دوران خودشان مشروع و مقبول بوده باشد، کسی از آینده نمیتواند گریبان آنها را بگیرد که چرا ازدواج و طلا قتان هزار سال پیش از این، مطابق صلاحدید ما نبوده است.
البته این برنامه به قصد وهن صریح پادشاهان ایران باستان ساخته شده بود اما در ذهن شنونده محدود به آنان نمی ماند.
اما از بعد اروتیک ماجرا که بگذریم، نفس تمسخر پادشاهان ایران باستان در رادیویی که ظاهرا رادیوی ایران است نه رادیوی عربستان، آیا اقدامی خلاف عرق ملی نیست؟ آیا رادیوی عربستان سعودی هم گذشتگان و مفاخر آن سرزمین را، چه پس از ظهور اسلام چه پیش از ظهور اسلام، مثل رادیو نمایش ما به سخره میگیرد؟
البته معلوم است که چنین برنامهای با چه هدفی از رادیو پخش شده است. کسانی خواستهاند برای مقامات بالاترشان خوشرقصی کنند که مثلا ما خیلی آنتیسلطنت هستیم.
اما تمسخر پادشاهان ایران باستان نمیتواند آنتیتز شعار "رضاشاه روحت شاد" باشد. آن شعار با تحقق کارآمدی حکومت قابل چارهجویی است. در غیر این صورت، صد برنامۀ دیگر هم در تمسخر آن پادشاهان تمدنساز ساخته شود، دردی از مخالفان ایران باستان درمان نخواهد شد.
بر فرض که دو مجری بامزه را هم انداختید جلو، تا علیه هخامنشیان و ساسانیان دلقکبازی درآورند. با افزایش نرخ ارز و کاهش فاحش قدرت خربد مردم چه باید کرد؟ و با فرار نخبگان از کشور؟
ایران تاریخ دارد. مبدا تاریخ ایران، حمله نیروهای خلافت اسلامی در دوران خلیفه دوم به قلمرو ساسانی نبوده. از چند قرن قبل از آن ایران دولت و تمدن داشته.
امپراتوری هخامنشیان بزرگ ترین امپراتوری تاریخ بوده. حتی امپراتوری مسلمین هم فاقد وسعت و عظمت امپراتوری هخامنشیان بود. سه امپراتوری بزرگ هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، قطعا با ملاکهای امروزی، از جهات عدیدهای قابل نقد هستند ولی این حکم دربارۀ امپراتوری اسلامی و سایر امپراتوریهای جهان قدیم نیز صادق است.
سطح تمدنی ایرانیان در عصر هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، جزو بالاترین سطوح تمدنی در آن روزگاران بوده است.
ذکر این بدیهیات از این روست که به کسانی که عملا میخواهند ورود اسلام به ایران را مبدا تاریخ ایران قرار دهند و ماقبل این مبدا را سانسور یا تمسخر کنند، یادآور شویم که سرزمین ایران از زیر بته به عمل نیامده است. تاریخ و هویتی دارد که یکسره اسلامی نیست و نباید هم باشد. بنابراین تمسخر شاهان هخامنشی و ساسانی در رادیو نمایش، نمیتواند موجب شیشکیبستن ملت ایران برای تمدن باشکوه ایران باستان شود.
آن "تمدن" باشکوه، ربط عمیقی هم به "حکومت"های آن دوران داشته. رادیوی تحت مدیریت تندروهای تازه از راه رسیدۀ جناح اصول گرا، نمیتواند با برنامهای یک سویه و غیرمنصفانه، پنبۀ ایران غیراسلامی دوران باستان را بزند. در ایران باستان هر عیبی که بوده، نظیرش کم و بیش در تاریخ اسلام و تمدن اسلامی هم وجود داشته.
چگونه است که اگر فلان کارگردان آمریکایی فیلم 300 را بسازد، صدای صداوسیما درمیآید که غربیها فیلم ضد ایرانی ساختند، ولی اگر رادیو نمایش کلی دروغ و تمسخر نثار حاکمان ایران باستان کند، هیچ اشکالی ندارد؟
جالب است که در همین برنامۀ رادیو نمایش، از بهرام گور (پانزدهمین پادشاه ساسانی) بابت "ترویج شادی و سرور" انتقاد کردند و این تمایل را نشانۀ "بیماری" او دانستند! البته شنیدن چنین حرفی از رادیوی جماعتی که هنر اصلیشان گریستن و گریاندن است، عجیب نیست.
نکتۀ جالب دیگر، پیامهای انتقادی شنوندگان برنامه بود که معلوم بود آنها هم از تمسخر هخامنشیان و ساسانیان آزردهخاطر شده بودند. شنوندهای پیام داده بود که «من یکی از شنوندگان سرسخت رادیوی نمایش بودم ولی برنامۀ شما باعث شد حالم به هم بخوره...».
در جواب پیام انتقادی یکی از شنوندگان، مجریان برنامه گفتند: «عصبانی نباشید این قدر؛ برای پوستتان بده!». و یا در پاسخ به انتقاد سایر شنوندگان گفتند: «دوستان، نسبت به تاریخ تعصب نداشته باشید. این تاریخ مستند است... خیالتان راحت، هر کاری بکنید، نمیتوانید از زیر بار این ننگ خلاص شوید.»
یا شنوندۀ دیگری پیام داده بود که «از تاریخ فقط رسواییهایش را گفتید؟» مجری جواب داد: «پادشاهان خوب هم داشتیم ولی بدیهایش خیلی بیشتر بوده.» یعنی بدیهای ایران باستان خیلی بیشتر از خوبیهایش بوده.
اما چرا؟ چون در آن دوران "شادی و سرور را ترویج میکردند"؟ یا چون قرنهای قرن تمدنی بزرگ و کارآمد پدید آورده بودند؟ یا چون، به قول هگل، "تفکر جهانی" با کوروش و از ایران باستان شروع شد و تا پیش از کوروش همۀ حاکمان و مردمان جهان تفکر محلی یا حداکثر منطقهای داشتند و افق دیدشان وسیع و جهانی نبود؟
قطعا کسانی که ایران برایشان خلاصه شده در 1400 سال اخیر حق دارند هر نقدی را متوجه ایران باستان کنند؛ ولی چنین حقی منطقا منوط به این است که این افراد متقابلا در برابر نقد دگمهای عقیدتی خودشان اندکتحملی داشته باشند و آزادی بیان را برای همگان به رسمیت بشناسند.
طنز اگر شامل همهی عقاید و شخصیتها شود، مقبول است. در غیر این صورت بوی تعفن بیانصافی و تبعیض عقیدتی میدهد. شما اهالی رادیو که حتی اجازه ندارید با یک مداح بیسواد در همین روزگار کنونی شوخی کنید، بهتر است از خیر تمسخر کل تاریخ ایران باستان بگذرید. این خودداری به انصاف نزدیکتر است.
در واقع مسأله این نیست که چرا به جد یا به طنز از پادشاهان یا از دوران ایران باستان در یک برنامۀ رادیویی بیمزه انتقاد شده است. مسأله این است که وقتی حتی نمیتوان یکهزارم این انتقادات را با چنین صراحتی متوجه شخصیتهای درجهدهم تاریخ و تمدن اسلامی کرد، بهتر است انصاف را رعایت کنیم و تقوای سکوت داشته باشیم.
و راستش من هنوز در عجبم از آن دو گویندۀ زن و مرد، که حاضر به اجرای چنان متنی شده بودند. اگر این آزادی بیان را برای همهی مقاطع و وقایع و شخصیتهای تاریخی داشتید، مشکلی نبود. ولی شما فقط آزادید برای تمسخر "ایرانیت". خارج از دایرۀ "ایرانیت" حتی اجازه ندارید وارد وادی نقد مودبانه و بدون تمسخر شوید.
اما از این گویندگان مامور و معذور اگر بگذریم، حرف اساسی این برنامۀ رادیو نمایش وقتی مطرح شد که بعد از کلی بدگویی علیه پادشاهان ایران باستان، یکی از مجریان به دیگری گفت: «ولی چه مطالبی امروز راجع به گذشتگان فهمیدیم. پس ما امروز زیاد از ناملایمات نباید برنجیم؛ چون فهمیدیم در گذشته مردم این سرزمین چه مصیبتهایی داشتند.»
رادیویی که صدای ملت نیست، البته باید هویت ملی ایرانیان را به تمسخر بگیرد و بعد هم به مردم بگوید نباید از فلاکت و ناکارآمدی برنجید.
با ذکر قصههایی مشکوک از زندگی زناشویی دو سه پادشاه ایران باستان، قصههایی که سخت بوی مبالغه میدادند نهایتا نتیجه گرفتند امروز مردم ایران نباید به شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور اعتراضی داشته باشند؛ چراکه چند پادشاه در ایران باستان، چندین و چند زن داشتند!
همین قدر مبتذل و مفلوک و بیوطن و بیهمهچیز. به قول مسعود فراستی!