مهاجرت هر چند از دیرباز تاریخ عامل گسترش فرهنگ ها و نژادها و ایجاد تنوع انسانی و اجتماعی بر زمین بوده است اما وقتی به تنها انتخاب ممکن تبدیل شود رنگ و بویی دیگر می گیرد. مهاجرت برای برخی از گروه ها و مشاغل به مفهوم مرگ تدریجی است چرا که کنده شدن از خاک وطن و جامعه امکان تداوم فعالیت حرفه ای را از آنان سلب می کند؛ مهاجرت روزنامه نگاران و خبرنگاران از این دست است.
از این منظر، زهرا علی پور از رصدخانه مهاجرت ایران در گزارشی که مبتنی بر مصاحبه با چند تن از روزنامه نگاران و خبرنگاران ایرانی است مساله مهاجرت را در میان صنف روزنامه نگاران واکاویده است که متن کامل آن را در ادامه می خوانید. ( با این توضیح که انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران همچنان برای بازگشایی در تلاش است و آقای شمس الواعظین کماکان رییس این انجمن - فعلا در محاق و غیر فعال - است و تعبیر " مدیر سابق" از مصاحبهکنندگان است).
خبرنگارها چشم و زبان مردم عادی جامعه در رخدادهای طبیعی و اجتماعیاند. آنها با قرارگرفتن در محل وقوع «پیام»، میکوشند تا وقایع را دقیق و آسان به مخاطب برسانند. از این رو چه در قالب روایتگرِ محضِ اتفاقها و چه بهعنوان به چالشکشندهی اظهارات مقامهای رسمی، در زمین حمایت از حقوق مردم، نقشآفرینی و درواقع مطالبهگری میکنند.
از این رو طبیعیست متوقع باشیم که صاحبان قدرت باید اساسا برای فراهمکردن وضعیتی بکوشند که دسترسپذیری خبرنگاران به اطلاعات دقیق، رایگان و آسان راحتتر شود. تا در نهایت با کمک به تحقق «آزادی مطبوعات» (بهعنوان یک شاخص تعیینکننده توسعه) در مسیر پایریزی جامعهی دموکراتیک نائل شوند.
اهمیت دسترسی به اطلاعات و داشتن ایمنی و آزادی بیان برای مطبوعات تا آنجاست که در زیرمجموعههای توسعه پایدار (SDGs) تا سال 2030، همراستا با شاخصههای آموزش باکیفیت، ریشهکنی فقر و دسترسی به عدالت و مراقبت های بهداشتی قرار گرفته است.
تبعید و مهاجرت اجباری
با وجود اهمیت این حرفه، طبق گزارشهای جهانی، خطرهای شغلی و جانی، خبرنگاران را تهدید میکند؛ بهطوری که حتی در کشورهای دموکراتیک و بهظاهرامن هم مشخص شده است که فقط در سال گذشته 350 خبرنگار در جهان کشته شدهاند و هر ساله دهها خبرنگار مجبور به ترک خانههای خود یا تهدید به زندان، شکنجه، خشونت یا حتی مرگ میشوند.
علاوه بر این در طول 12 ماه گذشته، «کمیتۀ حمایت از خبرنگاران» از 42 روزنامهنگار فراری حمایت کرده است که عمدتا از کشورهای سوریه، اتیوپی و اریتره تبعید شده بودند.
همچنین براساس گزارش انجمن خبرنگاران مستقل افغانستان (AIJA)، تقریباً 30 تا 35 درصد از خبرنگاران افغانستان از زمان تسلط طالبان کشور را ترک کردهاند و بسیاری در حال حاضر در کشورهایی از جمله پاکستان، ترکیه، کانادا، اروپا، فرانسه و ایالات متحده در تبعید زندگی میکنند یا در انتظار آینده ای نامشخص در کشورهای ترانزیت موقت از جمله قطر، هند و مکزیک در تعلیق به سر میبرند.
تعلیق و تروما، خودسانسوری خبرنگار در تبعید؛
آسیب به جریان آگاهی عمومی
با وجود اهمیت روزنامهنگاری در جریان آگاهی عمومی جامعه، فشارهای اجتماعی به خبرنگاران احتمال خودسانسوری و درنهایت مختلشدن جریان آگاهیسازی اجتماعی میشود. جریانی که با نگاهی استانداردساز «خبرنگار خوب» از منظر صاحبان قدرت در جوامع در تقابل است.
«فوکو» در کتاب «مراقبت و تنبیه؛ تولد زندان» از نوعی نگاه انضباطی مینویسد: «اکنون دیگر مراقبت عبارت بود از کنترلی شدید و پیوسته؛ این کنترل سرتاسر فرآیند کار را درمینوردید؛ این کنترل بر تولید (نوع و کمیت مواد اولیه، نوع ابزارهای استفادهشده و ابعاد کیفیت فراوردهها) اعمال نمیشد یا صرفاً بر آن اعمال نمیشد، بلکه فعالیت انسانها، مهارتشان، شیوهی عملکردنشان، چالاکیشان، همتشان و رفتارشان را زیرنظر داشت».
اهمیت دسترسی به «پیام» و خاستگاه تولید خبر هم جامعۀ مبدا را ممکن است دچار خلل اطلاعاتی کند و از دیگرسو موجب بحران پذیرفتهنشدن از سوی جامعۀ مقصدِ غیرهمزبان شود و بیم این امر برود که درنهایت کار خبرنگاری به گزارش/بازخوانی اخبار درجهچندم یا به نگاه ایدئولوژیکِ صرف تقلیل یابد.
با این مقدمه به گفتوگو با چهار خبرنگار ایرانی پرداختیم و از آنها دربارۀ تجربۀزیستهشان بهعنوان خبرنگار در ایران و دشواریهای این شغل پرسیدیم.
اینکه «میل به مهاجرت را میان همکارانشان چطور بررسی میکنند؟ و مهمترین عوامل مهاجرت خبرنگاران را چگونه ارزیابی میکنند؟»
ماشاء الله شمسالواعظین:
فضای انتشار آزاد اطلاعات، خدمتی برای نگهداشت خبرنگاران جوان
این گزاره که یک خبرنگار میتواند با نوشتن گزارشی علیه کشورش، رزومهای خوشایندِ دیگران بسازد و از ایران برود؛ به باور من نشان یک رفتار بیمارگونه در مسئلۀ آزادی بیان دارد. چراکه با مهاجرت این افراد با هر علت، نگاهی مبتذل و تقلیلیافته نسبت به مهاجرتشان داریم.
باید در پی حل ریشهای مسائلی باشیم که سیستم معیوبی را میآفریند؛ به این معنی که ساختار انتشار آزاد منابع و اخبار وجود داشته باشد. نباید حق انتشار اخبار را به امری دارای مجوز تقلیل داد.
حق امنیت شغلی نکتۀ مهم دیگرست و پس از آن حق برخورداری از دادرسی عادلانه در طرح دعاوی حقوقی نیز از خبرنگاران سلب میشود. همۀ این عوامل موجب مهاجرت خبرنگاران کشور ما میشود.
برای مثال در سال 88، آنطور که ما در کمیتۀ صنفی روزنامهنگاران کشور حفظ کردهایم، حدود 420 خبرنگار از کشور مهاجرت کردند و زندانی شدهاند. برای رسیدن به فضای آزاد رسانهای باید حاکمیت فضای امنیت انتشار خبر و دادرسی عادلانه را به جوانان کشور بدهد.
تنها امکان بروز و شنیدن نظرات مختلف خبرنگاران جوان است که مانع از مهاجرت این میوههای رسیده از کشور میشود و آنها میتوانند برای ایران و کشور خودشان تولید آگاهی داشته باشند.
چرا که با مهاجرت این خبرنگارها درواقع حق دسترسی به اطلاعات را از آنها هم سلب میکنیم. چون برای خلق یک پیام به «محل وقوع» خبر و خبرنگار آن نیاز داریم، زمانی که این خبرنگاران از محل وقوع خبر دور میافتند، ممکن است اخبار را به طور ناقص دریافت کنند یا دچار یکجانبهگرایی شوند.
عسل داداشلو، خبرنگار آزاد:
تهیشدن زندگی از معنا برای روزنامهنگار، مهر سکوت به قلمش است
به نظرم لازم است واژه «میل» به مهاجرت را به «تبعید» یا «اجبار» تغییر داد. این روزها آنچه بر ما میگذرد، خودخواسته و میل شخصی نیست. اجبار است و تبعید. طبیعتا برای هیچ کس راحت نیست که وطنش را رها کند و برود، همانطور که برای من نبوده و نخواهد بود اما متاسفانه آنچه که امروز ما شاهدش هستیم، زندگی را از معنا تهی کرده و وضعیت را به گونه ای پیش برده که بسیاری رفتن را به ماندن ترجیح میدهند.
طبیعتا روزنامه نگاران هم از این قاعده تلخ مستثنا نیستند. تهی شدن زندگی از معنا برای هرکس یک معنا دارد ولی برای کسانی که تمام فکر و ذکرشان از سالهای جوانی نوشتن و گفتن از درد مردم بوده، زندگی زمانی خالی از معنا شده که مهر سکوت به لبان و دستانشان زده باشند. اوضاع زمانی تلختر میشود که همان کسانی که آزادی بیان آن ها را محدود کردند، دعوت به رفتنشان میکنند.
آن زمان است که همانی را در ذهنت زمزمه میکنی که اخوان ثالت نوشت: «دست بردار از این در وطن خویش غریب». بنابراین اگر بخواهم مستقیم و خلاصه پاسخ شما را بدهم باید بگویم که تجربه زیسته من در میان دوستان روزنامه نگارم نشان میدهد که در سال های اخیر، بارها به رفتن فکر کردهاند و متاسفانه هر روز هم شرایط را برای ماندنشان سختتر کردهاند.
سه رکن اصلی توسعه (رفاه، منزلت و امنیت) در جامعۀ ما یافت نمیشود
درباره تمایل شخصیام به رفتن از ایران باید بگویم، بله، هزاران بار. بارها خودم را سرزنش کردم که چرا در سالهایی که جوانتر بودم، نرفتم. با همه اینها اما هنوز هم رفتن برایم امری ساده نیست ولی انگار برخی همه هم و غمشان را گذاشتهاند که ما برویم.
درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم که رفاه، منزلت و امنیت از جمله اهرمهای توسعه هر کشوری است. سه چیزی که این روزها در جامعه ما یافت نمیشود. خاطرم هست که سالهای پیش اگر کسی از من میپرسید که چرا از ایران نمیروم، پاسخم روشن بود و قاطع. «جایگاه اجتماعی».
من حاضر نبودم جایگاه اجتماعی یا همان منزلتی را که به سختی به دست آورده بودم، رها کنم و دوباره در جای دیگری از صفر بسازمش اما امروز ما با جامعهای روبهرو هستیم که مفهوم رفاه در آن رویا شده و جایگاه اجتماعی معنایی متفاوت پیدا کرده که خیلی به شخصیت آدمها ارتباط ندارد.
البته اگر از واژه جامعه استفاده میکنم به این منظور نیست که مردم مقصرند بلکه این سیاستهای حاکم بر مردم بوده که چنین اجتماعی را رقم زده است.
نداشتن آزادی بیان، مهمترین محرک برای مهاجرت روزنامهنگاران
به نظرم اول باید تعریف کنیم که روزنامه نگار چه کسی است. اگر منظورمان کسانی است که وارد عرصه روابط عمومی و رپورتاژ نویسی شدهاند که هیچ، اما اگر منظورمان کسانی است که به رغم هزار و یک فشار امنیتی و... میکوشند برای اندکی هم که شده از درد و رنج و دغدغههای حقیقی مردم بنویسند، باید بگویم کمبود درآمد عامل بسیار موثری است ولی شاید میزان اثرش کمتر از تهدیدها و تحدیدها باشد. نمیتوان گفت کمبود درآمد و تفاوت فاحش درآمد روزنامهنگاران ایرانی با کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه و حتی همین کشورهای همسایه از جمله عوامل تشویق آنان به مهاجرت نیست اما نمیتوان آن را هم علت اصلی دانست. شاید اگر با همین میزان درآمد، آزادیهای اجتماعی تضمین شده بود، میزان میل به مهاجرت تا این حد افزایش پیدا نمیکرد.
مسئلۀ اصلی را باید در تحدید روزنامهنگاران داخلی دانست
تجربه فعالیت در فضائی سیاست زده به طور قطع در افزایش میل روزنامهنگاران ایرانی در فعالیت در رسانههای فارسی زبان خارج از کشور موثر است. همه این روزنامه نگاران دغدغه ایران را دارند و با مهاجرت فضا برای اندکی هم که شده باز میشود تا از درد مردم بنویسند.
به عقیده من این مساله ناشی از ضعف توانایی روزنامه نگاران ایرانی نیست بلکه به نظرم ناشی از سالها تحدید است. البته نمیتوان این نکته را هم نادیده گرفت که نوع جذب نیرو در رسانههای غیر فارسی زبان با آنچه در ایران شاهدش هستیم تفاوتهای قابل توجهی دارد.
ضمن اینکه سن مهاجرت روزنامه نگاران ایرانی هم چندان پایین نیست به همین دلیل هم شروع فعالیت از صفر در رسانههای غیر فارسی زبان چندان ساده نیست. درباره موضوع ارسال روزنامه نگاران به خارج از کشور برای افزایش توانایی آنان هم به نظرم با ساختار فعلی عملا ممکن نیست.
مادامی که نگاه حکومت به روزنامه نگاری برخواسته از خودی و غیرخودی است، عملا این مهم امکانپذیر نیست. حاکمیت فعلا نتوانسته آنطور که باید نقد را بپذیرد و تلاش میکند همه رسانهها را همسو با خود کند غافل از آنکه این مسیر نتیجهای جز شکست در پی ندارد.
مریم شکرانی، دبیر سرویس اقتصادی روزنامۀ شرق:
سانسور مهمترین دلیل میل به مهاجرت روزنامهنگاران
به نظر من میل به مهاجرت بیشتر شده و حتی به خبرنگاران ردههای پایین تر تحریریه رسیده. خبرنگارانی که امید کمتری به یافتن کار مناسب دارن و بعضا حتی به زبان انگلیسی مسلط نیستند.
بله بارها و بارها فکر کردم. مهمترین پیشران مهاجرتی خبرنگاران تهدید از سوی نهادهای امنیتی است و فضای به شدت نامساعد کسب و کارشان است اما کنترل های شدید امنیتی و سانسور آزاردهنده ترین علتی است که باعث مهاجرت خبرنگاران می شود.
خبرنگاری را که ممنوعالقلم میکنند ناچار به مهاجرت میشود
حتما مساله معاش بی تاثیر نیست و بسیاری از خبرنگاران چند شغله هستند اما عامل مهمتر که به نظرم حدود ۷۰-۸۰ درصد در مهاجرت خبرنگاران تعیین کننده است فشارهای شدید نهادهای امنیتی و سرکوب آنان است.
این فشارها گاهی منجر به بیکار شدن خبرنگار می شود و این نهادها ممکن است به رسانه ها دستور بدهند که از جذب خبرنگاری خودداری کنند یا او را ممنوع القلم کنند. در این فضا بسیاری از خبرنگاران ناچار به مهاجرت می شوند.ضعف اصلی خبرنگار فارسی دور از کشور، محدودیت دسترسی و شناخت منابع تولید خبر است.
اغلب خبرنگاران مهاجر با چند مشکل برای جذب در رسانه های غیرفارسی زبان مواجه هستند. تسلط نداشتن به زبان انگلیسی یکی از این عوامل است اما عامل مهم تر این است که شما برای کار خبری نیاز دارید با فرهنگ، تاریخ، بنیان های فکری مردم، مشکلات ریز و درشت یک جامعه و جزییات فرهنگی آن جامعه آشنا باشید تا بتوانید سوژه خلق کنید و به پاسخ های درست برسید.
عمق آشنایی خبرنگاران ایرانی خارج از کشور با جامعه بیگانه چقدر است؟! درک سطحی خبرنگار مهاجر از مناسبات یک جامعه باعث می شود که نتواند در فضای خبری آن کشور جذب شود. ضمن اینکه در این فضای رقبای قدرتمندی دارد که خبرنگاران بومی آن کشور هستند.
از سوی دیگر رسانه های جهان در حال حاضر به رویکردی رسیده اند که خبرنگاران بومی را برای تهیه گزارش و تحلیل از منطقه و کشوری ترجیح می دهند اما آن خبرنگاران برخلاف خبرنگاران مهاجر ارتباط فعال و بدون محدودیت با کشور زادگاه خود دارند.
از سمت دیگر در رسانه های فارسی زبان خارجی هم خبرنگاران مهاجر با یک مشکل عمده مواجه هستند. این رسانه ها تقرببا در تمامی کشورهای جهان دفاتر مستقر دارند و خبرنگار با محیط بومی خودش در ارتباط است اما در ایران دفاتر رسانه های خارجی اجازه فعالیت ندارند و ارتباط خبرنگار فارسی زبان این رسانه ها با زادگاه و جامعه خود قطع شده و به دلیل دوری از کشور و در دسترس نبودن منابع بومی یا محدودیت دسترسی به آن، درک درستی از فضای فعلی جامعه ندارد.
مجتبی محمودی ، مدیرعامل ماهنامۀ «پیوست»:
فقدان ابزار و منابع تهیۀ خبر؛ مهمترین دلیل تکجانبهگرایی خبرنگاران خارج از کشور
به گمان من مهاجرت یک امر عمومی نیست. مهاجرت درواقع امکانیست که در اختیار همه نیست و در هر صنف و هر طیقه اجتماعی و... شامل نمیشود؛ میتوان گفت بخشی از مردم جامعه توان مهاجرتکردن دارند. این مسئله حتی دربارۀ شهروندان کشورهایی مثل افغانستانها و حتی بعضی از ایرانیها در سطحی تعریف میشود که توان مهاجرتکردن را دارند. خیلیها هستند که اساسا نمیتوانند مهاجرت کنند.
نارضایتی از مبدا مهمتر از کشش مقصد است
دلیل اصلی مهاجرت نارضایتی افراد است نسبت به وضعیتیست که در آن قرار دارند. از این رو مهم است که افراد علاوه بر نارضایتی، توان انجام کاری را هم داشته باشند.
دربارۀ مهاجرت روزنامهنگارها هم مسئله به همین نحو است که اصولا گفته میشود روزنامه نگارهایی که مهاجرت کردند روزنامه نگارهاییند که حرفهایتر هستند؛ این گزاره به این معنی است که آنها میتوانند بهتر از امکاناتشان استفاده کنند. امکاناتی مانند توانایی مالی، شبکهسازی و خود دانش زبانی.
چرا روزنامهنگارها مهاجرت میکنند؟ اصولاً مقولۀ مهاجرت در روزنامهنگاری مبتنی بر دشواریهاییست که در کشور یا وطن دچار به آن دچار میشوند؛ دشواریهایی که مانع از فعالیت حرفهای روزنامهنگار میشود. از این رو با توجه به اینکه فضای اجتماعی هرچه بستهتر و کارکردن سختتر شود، میل به مهاجرت در روزنامهنگارها بیشتر میشود. زمانی که میزان دشواری درواقع در روتین زندگیشان اختلال ایجاد کند و دچار مشکل کند.
باور دارم مهاجرت روزنامهنگاران صرفا به علت معاش نیست
معتقدم میل به مهاجرت در میان روزنامهنگاران بهدلیل مسائل مرتبط با معاش نیست. روزنامه نگاری به لحاظ شغلی از آن نوع مشاغلیست که نباید به لحاظ اقتصادی توقع اعجاب انگیزی از آن داشت. بنظرم در کشورهای دیگر دنیا هم این شغل، جز مشاغلیست که در ردیف شغلیهای پردرآمدم محسوب نمیشود، مانند مهندسی و... .
البته باید متذکر شد که روزنامهنگارهای حرفهای برای تامین معاششان در دشواری قرار ندارند. درواقع اگر مشکلی وجود دارد، در لایههای دیگری قرار دارد که فعالیت روزنامهنگار را تحت تاثیر قرار میدهد؛ یعنی میتوانند همزمان در رسانۀ آنلاین یا روزنامهای کار کنند و درآمد خوبی داشته باشند اما زمانی مشکل ایجاد میشود که امکان فعالیت با تغییراتی برای او دشوار میشود.
درمجموع معتقدم کسی که در این شغل، حرفهای محسوب میشود میتواند خودش را با وضعیت تطبیق دهد. البته از نظر مالی این حرف مربوط به ماههای پیش است. اما امروز که تمام طبقات اجتماعی بهنحوی با مسئلۀ اقتصادی درگیرند، وضعیت متفاوت است.
در کل دربارۀ مهاجرت روزنامهنگاران علاوه بر مسائل اقتصادی، باید به شاخصههای امنیت، زیست اجتماعی و فردیشان توجه داشت، چراکه مجموع این عوامل موجب میل به مهاجرت روزنامهنگاران میشود.
روزنامهنگاری یک زیست اجتماعی و فرهنگی در بستر زبان است
دربارۀ مهاجرت روزنامهنگارها و دانشآموختههای علوم انسانی نسبت به رشتههای مهندسی و پزشکی تفاوتی اساسی وجود دارد. اگر یک فعال در حوزۀ روزنامهنگاری باشید یا هنر داستاننویسی بدانید بهراحتی نمیتوانید در جامعۀ مقصد جذب شوید؛ بسیار دشوار است؛ روزنامهنگارهای شهیری را میشناسیم که به اندازۀ شهرت و حرفهایبودن در زبان مادریشان، در کشور مقصد به شهرت نرسیدند. چون ابزار زبان بسیار مهم است و اگر چنین افرادی وجود داشته باشند، به اندازۀ انگشتان یک دست وجود دارند.
زیرا حرفۀ روزنامهنگاری در یک زیست فرهنگی_اجتماعی با بستری از زبان اتفاق میافتد. در این صورت اگر از این بستر جدا شوید، درواقع از منابع کار خود دور ماندید. مگر آنکه یک خبرنگار بتواند از ابزار کارآمدی استفاده کند، در این صورت میتواند جذب یکی از رسانههایی شود که به زبان کشور مبدا سخن میگویند و به منابع تعیینکنندۀ این حرفه، دسترسی دارند. به همین دلیل معتقدم که روزنامهنگاری برونکشوری ما از روزنامهنگاری داخل کشور، روزنامه نگاری پیشرفتهتری نیست.
درست به همین دلیل است که افراد بعد از مهاجرت دچار جانبهگرایی ناگزیر میشوند. از این رو میتوان گفت حرفهایترین خبرنگارها هم اگر از محل زبانی (زبان مادری)شان جدا شوند، بخش عمدهای از قابلیتشان را از دست میدهند، مگر آنکه امکان رفتوآمد به کشور مبدا را داشته باشند.
مسئلۀ معاش و جریان تغییر رشته از خبرنگاری به «روابطعمومی»
به گمانم اصولاً افرادی که روزنامهنگاری میکنند و روزنامهنگاری جز علائقشان محسوب میشود، تا جایی که ممکن است وارد حوزۀ روابطعمومی نمیشوند. این گزاره را میپذیرم که این تغییر حوزه، ریشههای اقتصادی دارد. البته ناگفته نماند که تغییر رشته در میان رشتههای علوم انسانی بهعلت نزدیکی مفهومی این رشتهها (که با اجتماع و انسان ارتباط دارد) معمول است.
مفهوم روابطعمومی مدرن که پیشینهای قوی در ایران ندارد، بهواسطۀ کسبوکارهای آنلاین و فضایی که از آن بهعنوان استارتاپ نام میبریم، مورد استقبال قرار گرفته است. این روزها برای توسعۀ کسبوکارها نیاز به روابطعمومی مدرن دارند، اما من دستکم ندیدم که مسئول روابطعمومی مهاجرت کند.
چراکه این رشته وابسته به جغرافیا، زبان و کسبوکار همان جامعه است؛ به این معنی، زمانی که رفتار مخاطبهای یک اجتماع را بشناسید و درواقع مشتری آن کسبوکار را در آن گسترۀ زبانی خاص آموختید و برای فهم جامعۀ مخاطبانی با زبان دیگر نیاز به ابزارهای لازم آن جغرافیا را دارید و این به راحتی به دست نمیآید. به همین دلیل معتقدم اگر مهمترین نیروی روابطعمومی کشور باشید و به زبان دیگری غیر از زبان فارسی مسلط باشید، کارتان در این زمینه بسیار دشوار است.
سادهترین نوع مهاجرت در میان رشتههای فنی و مهندسی است که پایۀ دانششان براساس زبانی واحد است، شاید سطح تخصص متفاوت باشد اما در تمام دنیا مهندس مکانیک (یا همان کوچنشینان دیجتال) یک علم است و مانند روزنامهنگاری و روابطعمومی نیاز به منابع اصلی در زبان مادری ندارد.