عصر ایران - سرمایهداری جمعی (Collective Capitalism) مبتنی بر نمونهای است که ژاپن پس از 1945 ارائه کرد. این الگو را "ببرهای آسیای شرقی" (کرۀ جنوبی، تایوان، سنگاپور و مانند آنها) با شور و شوق پذیرفتهاند و سرمایهداری چین هم متاثر از همین الگو است.
خصلت متمایز سرمایهداری جمعی تاکید بر روابط همکارانۀ درازمدت است که اجازه میدهد اقتصاد نه با سازوکار طبیعی قیمتها، بلکه با آنچه "بازارهای مبتنی بر رابطه" خواندهاند، هدایت شود.
مثالی از بازار مبتنی بر رابطه را میتوان نمونۀ مالکیت درهمتنیدۀ سهام دانست که متضمن رابطۀ نزدیک بین صنعت و بخش مالی ژاپن است. در اوایل قرن بیستویکم حدود 40 درصد از سهامی که در بازار بورس توکیو مبادله میشد متعلق به گروههای صنعتیای بود که شرکتهای "کیگیو شودان" را بوجود آوردند. شبکههای درهمتنیدۀ سهامداران، موسوم به کییرتسو، که بنگاههای صنعتی را با پیمانکاران گوناگون خود پیوند میزنند، بیش از 30 درصد از سهام بازار بورس توکیو را در اختیار داشتند.
این ثبات مالکیت سرمایۀ فراوانی برای شرکتهای ژاپنی فراهم میآورَد و آنها را قادر میکند راهبردهای خود را برا پایۀ سرمایهگذاری درازمدت برگزینند نه بر اساس سود کوتاهمدت یا میانمدت.
خود این شرکتها هستۀ اجتماعی زندگی ژاپنی را بوجود میآورند. کارگران (بویژه کارگران مرد در شرکتهای بزرگ) "عضو" شرکتها هستند؛ به صورتی که در ایالات متحدۀ آمریکا یا حتی در اروپای بازار اجتماعی دیده نمیشود.
این کارگران در مقابل وفاداری، تعهد و کار سخت، به طور سنتی انتظار دارند استخدام دائم باشند، حقوق بازنشستگی بگیرند، از حمایت اجتماعی برخوردار شوند و به مرخصیها و امکانات آسایش، آرامش و سرگرمی دسترسی داشته باشند.
در این روش بر کار گروهی و شکلگیری هویت جمعی تاکید خاصی میشود و اساس آن را تفاوت درآمد به نسبت اندک مدیران و کارگران بوجود میآورد.
این تاکید بر نیروی کار و اهمیت کوشش همکارانه، نظامی در ژاپن بوجود آورده است که نام آن را "پیپِلیسم" (peoplism) یا "همکاری مردمی" گذاشتهاند. حکومت عنصر نهایی این ترکیب اقتصادی است.
اگرچه میزان بودجۀ عمومی و مالیاتبندی کشورهای آسیای شرقی بر پایۀ معیارهای بینالمللی به نسبت پایین است (اغلب زیر 30 درصد تولید ناخالص داخلی)، دولت در سرمایهگذاریِ "راهنما"، پژوهشهای علمی و تصمیمهای تجارتی نقش اساسی بازی میکند.
از جهاتی اقتصاد ژاپن پیش از جنگ جهانی دوم بسیاری از ویژگیهای سرمایهداری بنگاهی، از جمله توجه اساسی به حداکثر کردن سود و گرایش به دورهبندی کوتاهمدت را نشان میداد. اما بازسازی اقتصادی که پیش از جنگ آغاز شده و پس از آن نیز ادامه یافته بود، نشان داد که به طور شگفتآوری موفق است.
"معجزۀ اقتصادی" ژاپن قدرت بزرگی آفریده است اما در اثر قدرت نوظهور چین، که نرخ رشد آن حتی از نرخ رشد ببرهای آسیای شرقی بالاتر است، ممکن است موفقیت ژاپن فروبکاهد.
دربارۀ معایب سرمایهداری جمعی باید گفت که الگوی اقتصادی ژاپن، در پشت ظاهر همکارانه و تعاونیاش، بار سنگینی بر دوش کارگران و خانوادههای آنها میگذارد. ساعتهای طولانی کار و شرایط کار بسیار باانضباط میتواند بدان معنا باشد که "فردگرایی" سرکوب گشته و کار کردن بدل به اصل اساسی زندگی انسان ژاپنی شده است.
همین طور، تسلط بنگاه "اجتماعی" در جامعۀ ژاپن معنای فئودالی "تکلیف" را در کنار پذیرش وظیفۀ احترام به "حقوق" زنده نگه داشته است. بنابراین منتقدان میگویند که همواره "اقتدارگرایی" شالودۀ سرمایهداری جمعی را بوجود میآورد.
آشکارترین مثال سرمایهداری اقتدارگرا را در مخلوط چینی سرمایهداری و فرمانروایی استوار تکحزبی کمونیستی میتوان دید. رکود اقتصادی فاجعهبار آسیای شرقی در اواخر دهۀ 1990 میلادی، نشان داد که اگر موفقیت اقتصادی بر پایۀ روشهای مالی بیثبات گذاشته شود، چقدر ممکن است شکننده باشد.