ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانبا* دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشتهام رقصان نماید
میا بیدف به گور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید
بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید
مرا حق از می عشق آفریدهست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
*نانبا: نانوا
قاعده خود شکایت است ورنه جفا چرابود؟
پیشنهادم این هست لینک صوتی خواهش اشعار رو هم بزارید سبب شعر آموزی خیلی از مخاطبان خواهد شد.
رستگار باشید.
مکتب عرفانی حضرت مولانا چراغ راه سعادت و بشارت بشریت امروز است.......
"من مست و تو دیوانه، ما را که برد خانه،
صد بار ترا گفتم، کم خورد دو سه پیمانه،
در شهر یکی کس را، هوشیار نمی بینم،
هر یک بدتر از دیگر، شوریده و مستانه،
جانا به خرابات آ، تا لذت جان بینی،
جان را چه خوشی باشد، بی صحبت جانانه"
اگه میشد یه چند خط راجب به شعر مینوشتید خوب بود. منظورم مفاهیم کلی و تاریخچه شعر