از من طمع وصال داری
الحق هوس محال داری
وصلم نتوان به خواب دیدن
این چیست که در خیال داری
جائی که صبا گذر ندارد
آیا تو کجا مجال داری
***
جان در ره عاشقی خطر باید کرد
آسوده دلی زیر و زبر باید کرد
وانگه ز وصال باز نادیده اثر
با درد دل از جهان گذر باید کرد
***
عشق است که شیر نر زبون آید از او
بحری است که طرفهها برون آید از او
گه دوستیی کند که روح افزاید
گه دشمنیی که بوی خون آید از او
(طرفه: شگفتی)
***
ای باد که جان فدای پیغام تو باد
گر برگذری به کوی آن حورنژاد
گو در سر راه مهستی را دیدم
کز آرزوی تو جان شیرین میداد
بهتر است برای تصحیح اشتباههای نوشتاری و خوانشی همزمان با انتشار برخی از متنها و شعرهای زیبای کهن و معاصر کشور کوشش در درستنویسی و درستخوانی را هم به ایدهی خود بیافزایید، مانند تلفظ درست نام این شاعرهی زیبا کلام که ما بهاشتباه مهستی میخوانیم ولی خوانش درست آن «مهسِتی» است.
ممنون از شما