عصر ایران؛ وحید احسانی (دکتری توسعه کشاورزی)- برگزاری گفتگوهایی جدّی دربارۀ امتیاز فرهنگی در دانشگاه رازی و نیز قرارگرفتن این موضوع در دستورکار معاونت فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، بهانهای شد که دیدگاهم را در این رابطه، بهشکل مختصر با عموم درمیان بگذارم.
1. خوش بود گر مَحَک تجربه آید به میان!
مادّۀ یک آئیننامۀ ارتقا (بخش امتیازات فرهنگی) در سال 1389 و طی مصوبه 679 شورای عالی انقلاب فرهنگی به این آئیننامه افزوده شد و بر اساس آن، اعضای هیئت علمی مجبور شدند برای ارتقاء مرتبه، تبدیل وضعیت و غیره از امتیازات جدول مربوطه حداقل مشخصی را کسب کنند.
در همان سالها نسبت به افزودهشدن این بخش انتقادهای زیادی صورت گرفت که به هرحال، در تصمیمگیری سیاستگذاران مؤثّر واقع نشد.
اکنون که از زمان افزودهشدن این بخش حدود 12 سال میگذرد و «مَحَک تجربه» به میان آمده است، بهجاست که بر اساس نتایج و پیامدهایش مورد بازنگری قرار گیرد.
پرسشهای اصلی به قرار زیرند:
آیا افزودن این بخش به آئیننامه، بر فضای فرهنگی دانشگاهها تأثیر محسوسی داشته است؟
پیامدهای آن در مجموع بیشتر مثبت بودهاند یا منفی؟
آیا بیماریهای «کمّیتگرایی، ظاهرگرایی، دورویی و ناکارآمدی» را تشدید نکرده است؟
آیا فضای حاکم بر برنامههای فرهنگی دانشگاه را از علائق اصیل و درونی تهی و با انگیزههای مادّی آلوده نکرده است؟
به نظرم، پاسخ این پرسشها مشخص و حاکی از زیانبار بودن آن است، امّا چنانچه مسئولان ذیربط چنین نظری ندارند، جا دارد که برای ارزیابی نتایج این بخش از آئیننامه و مقایسۀ فضای فرهنگی دانشگاهها پیش و پس از ابلاغ آن، مطالعهای انجام دهند و نتایجش را منتشر کنند.
2. نقش امتیاز در تجربههای موفق گذشته
آیا بزرگان نسل حاضر و پدران ما که در مقابل نظام پادشاهی قیام کردند، خطرات و سختیهای این راه را به جان خریدند و نهایتاً رژیم پهلوی را سرنگون کردند، تحت تأثیر یک نظام امتیازدهی -که به این گونه اعمال و رفتار امتیاز میداد- دست به چنین کاری زدند؟!
آیا آنها تحت تربیت یک نظام تشویق و تنبیهِ امتیازیِ اسلامی پرورش یافته بودند؟!
اتّفاقاً کاملاً برعکس، در نظام پاداشدهی رژیم سابق، طرفداری از رژیم مورد تشویق و مخالفت با آن مورد تنبیه قرار میگرفت.
آیا مردمی که طی 8 سال در جنگ تحمیلی مقاومت و جان خود یا فرزندانشان را در طبق اخلاص گذاشتند، تحت تأثیر یک نظام امتیازدهی که آنان را به این عملکرد سوق میداد، چنین حماسهای آفریدند؟
در کدام نقطۀ جهان و در کدام مقطع تاریخ چنین بوده است که ملّتی در نتیجۀ یک نظام امتیازدهی مادّی -که فضائل دینی و اخلاقی را به امتیازات دنیوی تبدیل میکند- متدیّن، اخلاقمدار و حماسهآفرین شده باشند؟!
3. جایگاه نظام امتیازدهی دنیوی در اسلام
منظور از «نظام امتیازدهی دنیوی»، سازوکاری است که برای فضائل اخلاقی و دینی نوعی امتیاز و برتریِ دنیوی قرار دهد.
برخی اشخاص از بهشتوجهنّم و ثواب و عقابی که پروردگار در قرآن برای اعمال خوب و بد معرّفی کرده است، نتیجه میگیرند که «میتوان در دنیا برای کسانی که اعمال و رفتار دینی بیشتری دارند، در مقایسه با سایرین امتیازاتی قائل شد»، امتیازاتی که نهایتاً روی درآمد و رفاه دنیوی افراد تأثیرگذارند.
از نظر این اشخاص، میتوان برای ثواب و عقابهای معنوی و اخروی، مابهازاهایی دنیوی و مادّی لحاظ کرد. بر اساس نص صریح قرآن (و سایر متون دینی)، به این دیدگاه چند اشکال اساسی وارد است:
1. ملاک اصلی خوبی و بدی افراد (میزان رضایت پروردگار از بندگانش یا همان قرب و بعد بندگان به حق تعالی) «تقوی» است و برای اندازهگیری تقوی افراد هیچ خطکش و ابزاری وجود ندارد.
2. «میزان ارزشمندی» و حتّی «ارزش یا ضدارزش بودن» اعمالی که ما معمولاً بهعنوان اعمال خوب دینی میشناسیم (نماز، روزه، شرکت در مراسم مذهبی و غیره)، بهطور کامل به نیّات و اخلاص افراد بستگی دارد که ویژگیهایی درونی هستند و برای ارزیابی و اندازهگیری آنها هیچ شاخص و ابزاری وجود ندارد. همان قرآنی که نماز را به عنوان یک عمل بسیار خوب معرّفی میکند، در جای دیگری نیز میفرماید: «وای بر نمازگزاران»! [1].
بر این اساس، به امتیازدهیِ دنیوی به اعمال دینی دو اشکال مهم وارد است:
2-1. کسانی که در جلسات گزینش، شوراهای فرهنگی و امثال آن، از افراد در مورد «نماز خواندن یا نخواندن»، «شرکت کردن در جماعت» و امثال آن سئوال میپرسند یا در استخدام و بهبود وضعیت شغلی و درآمدی افراد، بر اساس این شاخصها برای برخی افراد در برابر سایرین مزیت رقابتی قائل میشوند، چگونه میخواهند میان آن نمازگزارانی که مورد تمجید قرآنند با آن نمازگزارانی که مورد تقبیح قرآنند تمایز قائل شوند؟! چنین امتیازات و تشویقهایی بهصورت یکسان، هم به نمازگزاران مورد تمجید و هم به نمازگزاران مورد تقبیح قرآن تعلّق میگیرند!
2-2. رواج و نهادینهشدن نگرش و سازوکارهای مبتنی بر امتیازدهی دنیوی به اعمال و رفتار دینی در بلند مدّت، ریا و تظاهر را در جامعه افزایش میدهد، یعنی دقیقاً همان عاملی را که اعمال و عبادات دینی به ضدارزش تبدیل میکند!
3. تا جایی که نگارنده -بهعنوان یک مسلمان حساس نسبت به مسائل دینی- میدانم، در سیره و سنّت امام علی (ع)، نهتنها امتیازدهی دنیوی-مادّی به اعمال دینی افراد، خدمات آنها به جامعۀ دینی و هزینههایی که در راه اسلام دادهاند، جایگاهی نداشته است بلکه ایشان اوّلاً، بهعنوان یکی از اوّلین اقدامات خود پس از دراختیارگرفتن حکومت و باوجود دردسرها و دشمنیهایی که در پی داشت، تمام چنین امتیازات و تفاوتهایی را ملغی کرد (کسانی که در جنگها شرکتکرده بودند، کسانی که سابقۀ مسلمانی بیشتری داشتند و غیره) و ثانیاً، در پاسخ به معترضان فرمود: «چنین اقداماتی اگر برای امتیازات دنیوی بوده است که هیچ ارزشی ندارد و درغیراینصورت، خداوند در آخرت عوض خیرش را خواهد داد» (نقل بهمضمون).
پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع)، هم در دورههایی که حکومت را در اختیار داشتند و هم غیر آن، مردم را با استفاده از همان بشارتها و انذارهای الهی (ثواب و عقاب پس از مرگ و امثال آن) مورد تشویق و تنبیه قرار میدادند، نه این که برای ثواب الهی و اخروی، مابهازاهایی دنیوی درنظر بگیرند.
تنبیههایی که به قانون تبدیل میشد، به تخلّفات اجتماعی مربوط بود (تخلّفاتی که به دیگران یا عرصۀ عمومی جامعه خسارت میزد) و نه اعمال شخصی افراد. همچنین، تولّا و تبرّا در محدودۀ «روابط انسانی» و تشویق و تنبیههای عاطفی، شفاهی و امثال آن محدود میشد و نه سوگیریهای قانونی و امتیازات مادّی و دنیوی که عملکرد نظامهای خدماترسانی، حمایتی و قضایی را از عدالت و مساوات فاصله میدهند.
4. سیاستی تحمیلی
حتّی اگر دو مورد پیشین را نادیده بگیریم و فرض کنیم که «امتیازدهی به فعالیتهای فرهنگی و الزام استادان به کسب سطح مشخصی از امتیاز» با سنّت و سیرۀ اولیای دین انطباق دارد و نمونههای موفقی از کارآمدی آن را نیز در تاریخ ملل مختلف سراغ داریم، باز هم تا زمانیکه اعضای هیئت علمی در مجموع نسبت به آن دیدگاه مثبتی نداشته باشند، نامطلوب و مضر است.
برنامهای خاص که از بالا بر زیردستان اعمال میشود، حتّی اگر مطابق با علم و دین باشد، فقط درصورتی میتواند کارکرد مثبتی داشته باشد که زیردستان در مجموع آن را پذیرفته باشند، مفید بدانند و برایشان حالت تحمیلی نداشته باشد [2].
در غیراینصورت، زیردستان اوّلاً، برنامۀ مورد نظر را به نحو مطلوبی اجرا نمیکنند و ثانیاً، نسبت به آن برنامه، مدیران و کلیّت سازمان مربوطه جبهه میگیرند. تکرار چنین برنامهها و سیاستهای تحمیلی سرمایۀ اجتماعی (اعتماد، همدلی، حسّ تعلّق و علاقه و انگیزه نسبت به کار) را در مجموعه بهشدّت تنزّل میدهد. این مسئله در نظام آموزش عالی خیلی پررنگتر است زیرا دانشگاهیان قشر متخصص جامعه محسوب میشوند و بهحق انتظار دارند که در تصمیمگیریها محل مشورت باشند و نسبت به سیاستها اقناع شوند.
دکتر جلیل فتحآبادی [3] در سال 1393، در مطالعهای به بررسی دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاههای تهران درباره اضافهشدن بخش فرهنگی به آئیننامۀ ارتقاء پرداخت [4].
همانطور که میتوان حدس زد، اکثر استادان نسبت به این مسئله دیدی منفی داشتند و با آن مخالف بودند. جمعبندی پاسخهای استادان به 3 مورد از پرسشهای این مطالعه در جدول زیر نمایش داده شده است.
جمعبندی نتایج برخی از پرسشهای نظرسنجی و مطالعۀ دکتر فتحآباد
نتایج نظرسنجی از اعضای هیئت علمی دانشگاه رازی در رابطه با این موضوع نیز نتایج بسیار مشابهی بهدنبال داشت و میتوان حدس زد که سایر اعضای هیئت علمی کشور نیز در مجموع دیدگاه مشابهی دارند. بنابراین، حتّی با فرض نبود اشکالات قبلی، برای حصول نتایج مثبت از این بخش از آئیننامه ارتقاء، لازم است تدوینکنندگان این آئیننامه با اعضای هیئت علمی کشور وارد گفتگو شوند، دلایل و فلسفۀ آن را توضیح دهند و دانشگاهیان را نسبت به مفید بودنش متقاعد کنند.
5. فواید جزئی و استثنائی
برخی از موافقان الزام اعضای هیئت علمی به شرکت در برنامههای فرهنگی معتقدند «اگرچه بسیاری از استادان بااکراه و از روی اجبار در برنامههای فرهنگی دانشگاه (سخنرانیها و غیره) شرکت میکنند، امّا بههرحال، بعضی از همین افراد، وقتی مباحث به گوششان میخورد، علاقهمند میشوند، چنین اشخاصی هم ادامۀ مطلب را با علاقه و دقّت دنبال میکنند و هم در برنامههای آتی با خواست و میل درونی شرکت خواهند کرد.»
به نظرم، این استدلال، قابل قبول نیست؛ همانگونه که حتّی کتاب هدایت (قرآن) هم میتواند پیامد گمراهکنندگی نیز بهدنبال داشته باشد [5]، راه و روشهای اشتباه و مضر هم ممکن است برخی فواید جزئی در پی داشته باشند؛ بر اساس آن پیامدهای منفی جانبی و این فواید جزئی نمیتوان در مورد صحیح یا غلط بودن چیزی حکم صادر کرد و تصمیم گرفت. راه صحیح برای حصول فایدۀ مورد نظر این است که وقتی مثلاً یک سخنران دعوت میشود، جملات طلایی او در قالب کلیپهایی کوتاه و جذّاب در معرض دید دانشگاهیان قرار گیرد تا بهمرور دانشگاهیان بیشتری علاقهمند شوند که در سخنرانیها شرکت کنند، نه اینکه آنها را از طریق نظام امتیازدهی مجبور کنیم در نشستها حاضر شوند.
امیدوارم در رابطه با این موضوع مهم در میان دانشگاهیان گفتگوهایی جدّی شکل بگیرد و سیاستگذاران و تصمیمسازان نیز یا آن را ملغی کنند یا لااقل برای ذینفعان دانشگاهی -که نیروی انسانی متخصص کشور محسوب میشوند- ارزش قائل شوند و با آنها به گفتگوهایی اقناعی بپردازند.
پانویسها:
[1] سورۀ الماعون، آیات 4 الی 7: پس واى بر نمازگزاران، آنان كه از نمازشان غافلند، آنان كه ريا مىكنند و از [دادن] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه] خوددارى مىورزند.
[2] نظریۀ «پذیرش اختیار» (acceptance of authority) در علم مدیریت دقیقاً به همین نکته اشاره دارد.
[3] دانشیار دانشگاه شهید بهشتی.
[4] فتحآبادی، جلیل، 1393، نگرش اعضای هیئت علمی دانشگاههای تهران به فعالیتهای فرهنگی استادان بر اساس ماده اول آییننامه ارتقا، فصلنامه تحقیقات فرهنگي ایران، 7 (2): 97 - 116.
[5] آیۀ 26 سورۀ بقره: ... خدا جمع زیادی را با آن گمراه، و گروه بسیاری را هدایت میکند ...