عصر ایران؛ مهرداد خدیر- تبلیغات وسیع صدا وسیما دربارۀ پیادهروی اربعین، موجب شده در آن طرف و در رسانههای فارسیزبان برانداز متقابلا کل پروژه را حکومتی و حتی در رقابت با حج در مکه توصیف کنند.
برای نویسندۀ این سطور هم مشخص نیست این حجم از تبلیغات صداوسیما و بسیج تمامی امکانات و تبلیغات و پوشش خبری گسترده و تلاش برای انکار هر کاستی در آن که امسال واقعا بیشتر بوده -که بخشی با توجه به آمار 5 تا 6میلیون ایرانی که از مرز عبور میکنند غیر طبیعی هم نیست- و سعی در عادی سازی و تکذیب مشکلات در گفتوگوهای تکراری با رییس ستاد اربعین یا فرمانده نیروی انتظامی چه ضرورتی دارد و چقدر جذب کننده است و چه اندازه بار منفی دارد.
با این همه واقعیت حضور طیفهای مختلف هموطنان در پیادهروی اربعین قابل انکار نیست و انتساب همۀ مردم به نهادهای حکومتی اتقاقا ناقض تبلیغات خود شبکههای فارسیزبانی است که معمولا در جاهای دیگر بر رویگردانی مردم تأکید داشتهاند.
جدای این موارد ذکر برخی نکات دیگر خالی از لطف نیست:
اول: این تصور که پیادهروی اربعین پیشینهای نداشته و ابداع جدید و برساختۀ دهۀ 90 در جمهوری اسلامی است درست نیست. چرا که بعضی از منابع تاریخی شروع این گونه پیادهرویهای دسته جمعی را به دوران شاه عباس صفوی ارجاع میدهند.
درست است که صفویه در رقابت با عثمانی بود و در آن زمان کشور عراق تشکیل نشده بود و عتبات زیر نظر عثمانی بود اما عثمانیها نظر منفی نداشتند و نباید با موضع عربستان در قبال قبور ائمه در قبرستان بقیع یکسان انگاشته شود چندان که نمایندۀ عثمانی با اقدام آنان در تخریب 100 سال قبل مخالف بود. به هر رو پادشاه صفویه از یک طرف به مشهد توجه نشان داد که بالاترین نمود آن نامیدن خود با عنوان «کلب آستان رضا» و حرکت پیاده از اصفهان تا مشهد بود و از جانب دیگر ارتباط با درون بخشهای شیعی در امپراتوری عثمانی.
در تارنمای ستاد اربعین آمده است: «زیارت کربلا با پای پیاده در زمان «شیخ انصاری»- حدود دو قرن پیش- رسم بوده، اما در برههای از زمان به فراموشی سپرده میشود و در نهایت «شیخ میرزا حسین نوری» درحوالی سال ۱۲۸۰ شمسی دوباره آن را احیا کرد.
به گفتۀ یک مورخ تاریخ اسلام تا ۵۰ سال پیش پیادهروی اربعین اختصاص به طلاب ایرانی مقیم نجف داشت و بین مردم مرسوم نبوده و آیتالله سید محمود شاهرودی از مراجع تقلید شیعه در نجف آن را در سال ۱۳۵۳ خورشیدی احیا میکند منتها پس از انقلاب ایران و به ویژه با شروع جنگ در سال 1359 دوباره محدود میشود.
دوم: پس از سقوط صدام حسین دو روحانی ارشد عراقی یکی سید محمد باقر حکیم و دیگری سید عبدالمجید خویی فرزند آیتالله خویی مرجع تقلید و بیشر این دومی که سنتی تر بود به دنبال احیای پیادهروی اربعین و احتمالا با هدف عزاداری متفاوت با ایرانیان بودند. به عبارت دیگر تشیع در ایران بیشتر بر تاسوعا و عاشورا تأکید داشت و تشیع در عراق بر اربعین.
در ایران شکل حماسی و سیاسی به خود گرفته بود و در عراق میخواستند شکل سنتی آن محفوظ بماند تا هم از تشیع ایرانی تفکیک شود و هم از مذاهب دیگر و حتی قمهزنی که در ایران منع شده بود در روز اربعین و در خود کربلا اجرا میشد. هر دو روحانی را اما یکی پس از دیگری ترور کردند تا عراق را دچار درگیری های داخلی کنند و این ایده مدتی به محاق رفت تا دهۀ 90 خورشیدی که قطع روابط ایران و عربستان سعودی و محروم شدن از سفر حج توجه به پیادهروی اربعین را در ایران جدی کرد و موج مردمی هم به راه افتاد.
سوم: هر چند در تحلیلها جمهوری اسلامی متهم میشود به قصد رقابت یا کاستن از اهمیت حج به پیاده روی اربعین بها میدهد اما روشن است که این اتهام را نمیپذیرند چرا که حج از فروع 10گانۀ دین و مصرح در قرآن کریم است و قابل رقابت و تخفیف به هیچ آیین دیگر نیست منتها این هم یک واقعیت است که حکام سعودی مجال زیارت از قبور 4 امام شیعه را به شکل مطلوب از شیعیان خاصه شیعیان ایران گرفتهاند و مشخص است که وقتی از زیارت امامان دوم، چهارم، پنجم و ششم در مدینه محروم باشند فرصت زیارت امامان اول و سوم و حضرت ابوالفضل در نجف و کربلا با طیب خاطر و با فراغ بال و بی تهدید شرطه ها را از دست ندهند ضمن این که مزار دو امام دیگر در شمال بغداد و دو تن دیگر نیز در سامراست و عراق از این حیث جذابترین امکان برای گردشگری مذهبی – شیعی است.
چهارم: در گردشگری و توریسم به معنی عام هم زمان و مکان بسیار اهمیت دارد چه رسد به شاخۀ مذهبی و زیارتی. علت تحمل رنج سفر و نگاه به مقصد نیز همین است.
حتما باید به پاریس سفر کنید تا برج ایفل را ببینید. بدون سفر به مشهد امکان زیارت مزار امام رضا فراهم نیست یا جشن سده در زمان و مکان خاصی در یزد برگزار میشود.
پیادهروی اربعین در یک مسیر 80 کیلومتری از نجف به کربلا و در روزهای خاص معنی دارد و از این حیث ابداع برنامههایی با عنوان «راه پیمایی جاماندگان پیادهروی» که نوعی شبیهسازی است نزد همه مقبول نیست و گفته میشود از اختصاصیبودن می کاهد و رنگ وبوی سیاسی و تبلیغاتی میدهد.
گفته شده برخی مراجع هم با این شبیه سازیها مخالفاند و جدای جنبه مذهبی باید یادآور شد در جغرافیای خاص معنی دارد و قابل شبیهسازی نیست. موافقان اما بر اصطلاح «جاماندگان» تأکید دارند و میگویند قصد شبیهسازی در میان نیست.
پنجم: مهمترین تهدید پیادهروی اربعین بیشک همان نکتهای است که محمدعلی فیاضبخش در روزنامه اطلاعات 19 شهریور 1401به آن اشاره کرد و نوشت: «اصرار بر دولتیکردن همهچیز و دستاندازیهای دولتسالارانه، به آنجا میانجامد که مردمیترین و خودجوشترین مراسم آیینی مذهبی نیز در چنبرۀ بوروکراسی دولت بچَمَد و یک نیاز کاذب هم بر آن بار شود: وام دولتی برای یک انتخاب زیارتی!».
نویسنده در ادامه یادداشت نوشته «کمی هم بگذارید- لااقل در امور دلخواستۀ زیارت و مناسک و عواطف مذهبی- خودمان باشیم». این یادداشت درگیر شدن دولتمردان در اینگونه موارد را نشانهای از «ذوقزدگی پوپولیستی» و « تشخیص ندادن اولویتها» دانسته است.
ششم: نگرانی دیگر همان است که برخی در لوای کمک به موکبها (خیمههای خدمات رسانی در طول راه) پولشویی کنند و از جمله میتوان به دادگاه بهمن ماه سال گذشته شهردار لواسان اشاره کرد که مطابق گزارش «آفتابنیوز» در قالب یک موکب اقدام به پولشویی میلیاردها تومان اختلاس و رشوه کرده بود. اما اتفاقا همان دادگاه نشان داد همین مورد به عنوان اتهام برای او مطرح شد و از بار اتهامات او نکاست.
هفتم: سه سال قبل در یادداشتی در عصر ایران به سه نکتۀ غیر مذهبی دربارۀ این پیاده روی اشاره شد و نقل هر سه در اینجا و به اختصار مناسبت دارد:
- دو ملت ایران و عراق، سالها درگیر جنگی ویرانگر بودند، جنگی که آثار آن هنوز هم گریبانگیر دو کشور است. هر چه ارتباطات چهره به چهره بین افراد دو ملت بیشتر باشد و آنها بتوانند فارغ از رسانه و سیاست، وجهۀ انسانی یکدیگر را کشف کنند، صلح و امنیت بین آنها بیشتر میشود.
-حضور افرادی از مذاهب و ادیان مختلف در این مراسم میتواند به همگرایی دینی و مذهبی نیز کمک کند. هر چه این مراسم فرامذهبیتر شود و دربرگیری بیشتری داشته باشد، میتواند به عاملی برای نزدیکی انسانها - فارغ از دین و مذهب - تبدیل شود.
- برای بسیاری از ایرانیها به ویژه افراد مذهبی و مُسن، زیارت امام حسین انگیزهای بیبدیل برای سفر است و پیادهروی سالانه اربعین، به معنای واقعی کلمه، حال روحی آنها را "خوب" میکند.
هشتم: شهردار تهران این روزها در کربلاست و حس و حال دوران حضور در جبهه به عنوان یک بسیجی در نوجوانی را تازه میکند. تبلیغات وسیع شهرداری تهران با تابلوهای «کربلا کربلا ما داریم میآییم» هم یادآور نوحۀ مشهور است اما همین عبارت کافی بود تا از یک طرف یادآور نوحه باشد و از سوی دیگر به این معنی که جمعیت به سوی کربلا روان است.
در روزهای اخیر اما عکس شهیدان شهیر جنگ را هم کنار آن نصب کردهاند که با مورد اول در بند هفتم کاملا تضاد دارد چون این معنی را متبادر میکند که اگر در با جنگ هشتساله نتوانستیم به کربلا برسیم و جنگ با قبول آتشبس پایان یافت حالا اما داریم میآییم. حال آن که میدانیم راه کربلا پس از جنگ و در همان زمان صدام حسین باز شد و صدام با اکراه پذیرفت چون به ارز نیاز داشت و به خاطر حمله به کویت تحت تحریمهای شدید بود.
صریح اینکه به لحاظ سیاسی و مصالح در روابط و نه جایگاه نیاز به تلفیق تصاویر شهیدان چمران و باکری با شعار "کربلا کربلا ما داریم میآییم" نبود و بدون تصاویر امکان تفاسیر متفاوت فراهمتر بود حال آنکه اکنون ممکن است جریانات ضد ایرانی که در میان شیعیان عراقی هم در حال گسترش است به همین استناد کنند و آن را نوعی لشکرکشی و تحقیر عراقیها تلقی و سال های آتی محدود کنند.
نهم: در یک تارنمای اقتصادی دیدم که نوشته با احتساب وام ۵ میلیون تومانی، تخصیص ۱۰۰ یورو به عنوان ارز مسافرتی، هزینه غذا، حمل و نقل، بنزین و موارد دیگر و نیز تخمین ارزش کاری نیروی انسانی در روز به رقمی نزدیک به ۱۴ هزار میلیارد تومان رسیده و یادآور شده با چنین مبلغی میتوان ۳۴۰ کیلومتر آزاد راه ۴ بانده ساخت یا ۲۶۰ هزار شغل ایجاد کرد اگرهزینه ایجاد هر شغل در سال ۱۴۰۱ را طبق گفته وزیربرکنار شده کار ۶۰ میلیون تومان بدانیم یا ۲۰با این پول میشد 1000 واحد مسکونی دو خوابه ۱۰۰ مترمربعی ساخت.
به دقت بررسی نکردهام ببینم این اعداد درست است یا نه اما این سکه یک روی دیگر هم دارد. عبور 5 میلیون ایرانی از شهرهای مرزی که تا قبل از دهه 90 کمتر غیر بومی به آنجاها می رفت آیا تأثیری در اقتصادهای محلی و زندگی مردمان آنها ندارد؟
اگر 5 میلیون نفر مطابق آمارهایی که در گزارش بیبیسی هم آمده در این فاصله به عراق رفته باشند و آن عدد را تقسیم کنیم سهم هر نفر دو میلیون و هضتصد هزار تومان می شود و چنانچه افراد شهروندان عادی و متنوع و نه سازمان دهی شده باشند از منظر اقتصادی توصیف دیگری پیدا می کند.
دهم و سرانجام:این که 5 میلیون ایرانی اعم از زن و مرد و دختر و پسر به کشوری دیگر بروند تا گردشگری خاص مذهبی یا زیارت انجام دهند و از مجموع برنامه احساس رضایت داشته باشند اتفاق کوچکی نیست منتها مشروط به آن که آیینی مردمی و در خدمت رضایت و احساس مثبت و صلح را به پروژۀ حکومتی بدل نسازند. آیینی چنین هر چه مردمیتر بهتر و هر چه رسمیتر و حکومتیتر از روح تاریخی آن دورتر. این همان نکتهای است که صدا و سیما ظاهرا درنیافته و تصور میکند هر چه بیشتر به آن جنبۀ خبری بدهد و صدبار با پیرمرد محترم رییس ستاد و 50 بار با فرمانده کل نیروی انتظامی مصاحبه و تمام انتقادات دربارۀ آشفتگیها و بی نظمیهای منطقهای یا موردی را هم از بن انکار کند کار تبلیغی بهتری انجام داده است.